خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.
سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر میشود) در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
[به مناسبت ميلاد حضرت رسول اكرم(ص) و امام صادق(ع)]، به دفتر رهبرى رفتيم. سران قوا و احمدآقا هم آمدند. با هم به حسينيه رفتيم. من صحبت كوتاهى كردم و سپس آيتالله خامنهاي صحبت كردند. هر دو در مورد مسايل جزاير تنب و ابوموسى، از عملكرد اعراب انتقاد كرديم؛ ولى نه خيلى تند.
به خانه برگشتم. تا شب بيشتر وقتم به خواندن بولتنهاى متنوع گذشت كه در دوران سفر جمع شده بود. عصر آقايان [محمدرضا] توسلى، [محمدعلي] انصارى و [محمد] هاشمى از دفتر امام آمدند. دربارة مسايل جارى سياسى و سفر من و ابوموسى و... صحبت كرديم؛ به عنوان عيدديدني آمده بودند.
ظهر بچهها به جز محسن جمع بودند. محسن براى گذراندن درس دانشگاهياش در سفر است. شب عفت به مراسم ازدواج جانبازان و صبيه شهيد بهشتى رفته بود و من تنها بودم.
سال ۱۳۷۲
ساعت هشت و نیم صبح در دفترم بودم. مطابق معمول تا ده ونیم كارها انجام شد. با آقای بوريس يلتسين، رييس جمهور روسيه، براى اولين بار تماس تلفنى داشتيم؛ براى تلطيف روابط بودكه به خاطر تحرك ما در جمهوری آذربايجان رو به تيرگى مىرفت. دربارة همكارى در درياى خزر و آمدن وزير امورخارجه آنها به ايران قبل از اجلاس سران در تركمنستان و همكارى در مورد جنگ قرهباغ براى ايجاد صلح و همكارى در تاجيكستان مذاكره كرديم. قرار شد سال آينده به ايران بيايد.
[آقاي غلامرضا آقازاده]، وزير نفت و معاونان آمدند. دربارة نفت و گاز و پتروشيمى توضيحات دادند و سياستهاى آينده مشخص شد. [آقاي محمدجواد وهاجي]، سرپرست وزارت امور اقتصادي و دارايي آمد. گزارشهايى از ماليات و امور ديگر وزارت داشت.
سردبير روزنامه هندوستان تايمز آمد. مصاحبهاى انجام داديم. به همه سئوالاتش پاسخ دادم؛ به مناسبت سفر نخست وزير هند به ايران است. عصر تلفنى با آقاى حيدر علياف، كفيل رياستجمهورى آذربايجان حرف زديم. از كمكهاى ما تشكر داشت و گفت 11 مهر انتخابات دارند.
هیأت دولت جلسه داشت. دكتر ولايتى اطلاع داد كه هواپيماى روسى را ربودهاند و در اوكراين فرود آمده و مىگويند رباينده ايرانى است؛ گفتم پيگيرى كنند.
سال ۱۳۷۳
با هلىكوپترها از محل ورزشگاه انقلاب به سوى گرمسار پرواز كرديم. آقايان محلوجى، [وزیر معادن و فلزات] و نعمتزاده، [وزیر صنایع] هم همراه بودند. در شرق گرمسار در كنار كارخانه توليد پودر سولفات سديم فرود آمديم. در راه، آقاى نعمتزاده راجع به شهركهاى صنعتى جديد مسير توضيحات داد. در سالن، رييس كارخانه توضيحات كلى داد.
از خاك سولفات كه از معدن كوير گرمسار برمىدارند، پودر سولفات سديم خالص توليد مىكنند که در صنايع شويندهها و تولیدكاغذ و شيشه كاربرد فراوان دارد؛ تاكنون قسمت اعظم آن را وارد ميكرديم. با اين كارخانه كه سىهزار تُن سالانه توليد دارد،
خودكفا مىشويم و براى نيازهای جديد در آينده هم قرار شده، كارخانهاى در كنار معدن غنى ميقان اراك بسازند.
سپس از كارخانه بازديد كرديم. بعد از پردهبردارى از لوح يادبود، با آژير بلندي رسماً افتتاح شد. كار پُرسودى است. از خاك كوير، ماده گرانقيمتى بهدست مىآید و تكنولوژى هم پيچيده نيست. اين كارخانه، بيست ميليون مارك هزينه ارزى برده كه اگر بخواهند، همان را مجدداً بسازند، فقط بيست درصد وارداتى خواهد بود و بقيه قابل ساخت در داخل است. قرار شد در اراك، سازمان تأمين اجتماعى سرمايهگذارى كند. چند نفر از سُفرا و كارداران خارجى هم آمده بودند.
در جمع كاركنان، [آقای طاهایی]، استاندار سمنان و آقاى محلوجى و آقاى ساداتى، رييس كارخانه گزارش دادند و من صحبت تشويق كننده داشتم و مصاحبهاى انجام دادم. سپس به محل معدن رفتيم. 150 سانتیمتر ضخامت معدن، در چندين كيلومتر كوير است و ذخيره، خيلى بيشتر از آن مقدارى است كه در گزارش گفتند. گمان مىكنم، مقدار را عمداً كم گفتند كه زمين بيشترى از منابع طبيعى بگيرند و اختلاف دارند.
سپس در روستاى «دهنمك»، از يك كاروانسراي متروكه شاه عباسى بازديد كرديم. این کاروانسرا را براى استفاده مسافران مشهد، به عنوان زائرسرا بازسازى مىكنند. از اين گونه كاروانسراها در مسير بسيار است؛ قرار است همه را بازسازى كنند. چندتايى كه بازسازى شده، مورد استقبال خوبى قرار گرفته است. سى ميليون تومان كمك خواستند؛ بنا شد كمك شود.
بيرون كاروانسرا، مردم روستا جمع شده بودند. به ميان آنها رفتم. احوالپرسى كردم. به خاطر كمآبى، بسيارى از مردم مهاجرت كردهاند. گفتند حدود صدو پنجاه نفر ماندهاند. تقاضا كردند كمك كنم تا در ارتفاعات، سد كوچك خاكى احداث شود كه آب به روستا بيايد؛ پذيرفتم.
از آنجا به محل سد لتيان پرواز كرديم. آقاى مرعشى، رييس دفترم همراهم آمد. عفت و سعيد و سارا هم قبل از ما رسيده بودند. عصر تا شب، بقيه بچهها و بستگان هم آمدند. عصر مقدارى با محسن در درياچه سد، با قايق پدالى قايقرانى كرديم. دربارة وزير صنايع و مجلس و رييس جمهور آينده مذاكره نموديم.
آقاى [علاءالدین] بروجردى، [معاون آسیا و اقیانوسیه وزارت امورخارجه]، تلفنى اطلاع داد كه در كابل، جنگ داخلى تشديد و سنی و شيعه هم با هم درگير شدهاند. گفتم براى آتشبس پيگيرى كنند. هوا سرد بود؛ نتوانستم براى شنا از درياچه استفاده كنم.
سال ۱۳۷۴
ديشب خوب نخوابيدم. هواي اتاق، گرم و خفه بود. پنكه روشن كرده بودند. اول وقت با اتومبيل به سوي دره قوتور[=قطور] رفتيم و زير پُل معروف قوتور پياده شديم. نحوه بازسازي خرابيهاي بمباران عراق را ديديم. پُل عظيمي است. قسمتي از راه، خاكي است. به تقاضاي وزير راه، بنا شد براي آسفالت كمك كنيم.
در نقطهاي كه سايت عمليات انرژيهاي نو سازمان انرژي اتمي است، براي شروع اجرايي كار، برنامه داشتيم. آقاي امراللهي و آقاي احمدي و مهندس ذيربط گزارش دادند. براساس اسناد و قراین، يكي از منابع، وفور گرما در اعماق مناسب زمين است و نقاط ديگري در دماوند و سبلان شناخته شده و پيشبيني شده، در عمق دو هزار متري به حرارت دويست درجه برسيم.اولين حفاري با حضور ما آغاز شد و مقداري از مايعات مصرف حفاري بر لباس و صورتهايمان پاشيد كه بعد از ظهر، به ناچار لباسها را عوض كرديم.
عبايم هم ديروز در مراسم استقبال روستاي بارون كه تلاش داشتند، دستم را ببوسند و نميگذاشتم، پاره شده بود. اهالي منطقه جمع شده بودند. برايشان صحبت كردم. به سوي سلماس پرواز كرديم. در اجتماع مردم سلماس سرود، خيرمقدم [آقای محمد غفاری]، امامجمعه و سخنراني مفصل من بود. رفتيم بيمارستان 128 تختخوابي و درمانگاه كوچك تأمين اجتماعي را افتتاح كرديم. به سوي نقده پرواز كرديم. يك ربع به ساعت دوازده رسيديم. اجتماع عظيمي داشتند. سرود، خيرمقدم امامجمعه و سخنراني دلگرمكننده من و وعدههاي عمراني بيشتر انجام شد.
نماز و ناهار و استراحت، در فرمانداري بوديم. سپس به محل سد حسنلو پرواز كرديم. سد جالبي است که در محل يك تالاب موجود اطراف سولدوز [= نقده] به ارتفاع هفت متر ميسازند. نود ميليون مترمكعب آب از رودخانه گدارچاي را براي 14 هزار هكتار ذخيره ميكند. مهندس مشاور، در مورد دو سد طراحي شده روي رودخانه گدار، يكي در اشنويه و ديگري در نقده و اصلاح اشتباههاي مشاور قبلي از يوگسلاوي توضيح داد و من هم صحبت تشويقآميز كردمو كلنگ زديم. آقاي زنگنه، [وزیر نیرو]، دير رسيد. روستایيان اطراف جمع شده بودند. خواستم برايشان صحبت كنم، از بس احساسات و بيقراري داشتند که منصرف شديم؛ بعداً پشيمان شدم.
به سوي فرودگاه اروميه پرواز كرديم. برنامه زنده و پخش مستقيم تلويزيون براي مراسم طرحهاي توسعه فرودگاههاي اروميه، شيراز، سيرجان و رفسنجان و ساري داشتيم. در همه جا، مديرمسئول و استانداريها و مجريها صحبت ميكردند و من هم تشويق ميكردم. از آنجا به افتتاح بيمارستان سيصدتختخوابي اروميه رفتيم. پس از بازديد و استماع گزارش، براي بازديد نمايشگاه صنايع و كشاورزي و معادن استان در ارتفاع پارك زيباي شهر رفتيم.
بعد از نماز مغرب تا ساعت ده و نیم شب بازديد كرديم. خيلي خسته شدم. انصافاً پيشرفت صنايع استان، فوق حد انتظار است؛ باذوق ابتكار و اختراع. در تمام مسيرهاي شهر، جمعيت انبوهي از مردم، بدون برنامه ساعتها منتظر عبور ما بودند و احساسات خودجوش و دوستانهشان، باعث تعجب همراهان است. براي شام و خواب، به استانداري آمديم. تا ساعت دوازده شب، گزارشها را خواندم و خاطرات را نوشتم.
سال ۱۳۷۵
اول وقت هلىكوپترهاى متعلق به معدن طلاى شركت آنگلوامريكن آمدند و با جمعى از همراهان به سوى معدن پرواز كرديم. آقاى [محسن] نوربخش، [رییس کل بانک مرکزی]، به خاطر بريدگى در دست كه چركى شده بود، در بيمارستان تحت مراقبت قرار گرفت و با ما نبود. اصلاً اين روز را به خاطر ديدن اين معدن به برنامه اضافه كرديم.
در مسير از پرتوريا و عبور از ژوهانسبورگ و حومه، آقاى مهدوى توضيح داد. همه مسير يا شهر و يا روستا و يا مراكز صنعتى و يا معادن آباد است و همه جا انبوهى از خاكهاى بهجا مانده از پالايش معادن طلا و باطلههاى معدن به چشم مىخوردند كه به تدريج روى آنها را با خاك زراعى مىپوشانند و درختكارى مىكنند كه در آينده تبديل به تپههاى سرسبزى خواهد شد.
تفاوت چشمگيرى بين مناطق سياهنشين با مناطق سفيدنشين، از لحاظ شرايط محيط زندگى ديده مىشود و شبكه بزرگراهها و خطوط آهن و سرسبزى منطقه جالب است. با چهل دقيقه پرواز، كنار معدن فرود آمديم. وزير معادن كه يك نفر سياهپوست است، اخيراً به جاي آقاى يوتا كه سفيدپوست است، آمده.
مديران معدن استقبال كردند. در اتاقى راجع به معدن توضيح دادند. رگههاى طلا تا عمق 3700 مترى زمين كشف شده و تونلهاي استحصال تا آخرين نقطه رسيده و از اين به بعد به صورت افقى، رگهها را دنبال مىكنند. پانزده سال، طلا استخراج كردهاند و سالیانه حدود 16 تُن طلا و مقدارى فلزات ديگر به دست آوردهاند. هفت هزار معدنکار در سه شيفت دارند. سهام معدن در بورس است و امروز 600 ميليون دلار ارزش دارد؛ به قيمت سهام و حدود 300 ميليون دلار سرمايهگذارى.
85 مگاوات برق مصرف دارند و روزانه 7000 تُن سنگ طلا استخراج مىکنند. براى استحصال هر تُن سنگ، چهار تُن آب مصرف مىشود. حقوق كارگران، بين 200 تا 800 دلار در نوسان است. حقوق مهندسان به 3500 دلار هم مىرسد. براى تحصيل هر اونس طلا، 300 دلار هزينه مىشود؛ 80 دلار به عنوان سود مىماند كه نيمى از آن را ماليات مىدهند.
لباسها را عوض كرديم و با لباس مناسب اعماق معدن، با كلاهى كه بالاى آن چراغ قوه بود، براى استفاده در تاريكىها كه كمتر به درد خورد، ابتدا با آسانسور به عمق هزار مترى رفتيم. مقدارى در تونلها قدم زديم. رگههاى طلا و نحوه تهويه و آبرسانى و حمل و نقل مواد را توضيح دادند. سپس به عمق 2500 مترى به يك سينهكار رفتيم كه با شيوه سوراخكردن سنگها با مته و سپس استفاده از مواد منفجره، محصول را با چرخهايى به واگن قطار منتقل مىكردند. اطراف سينهكار را با جكهاى هيدروليك و ستونهاى چوب محكم مىكردند كه با لرزهها فرو نريزد.
در راه مراجعت، از مراكز موتورخانه و اتاق فرمان آسانسورها بازديد كرديم كه عظيم است. سه شفت دارند و هر مركز براى شفت، حدود 15 ميليون دلار هزينه برده؛ با موتورهاى بسيار قوى كه هر يك، دو مگاوات برق براى حركت مىخواهد. كابلهاى فلزي، نقاله را براى بالا و پايين بردن آسانسورها مىكشند و هر آسانسور حمل بار، حدود 12 تُن ظرفيت دارد و با سرعت يك كيلومتر در دقيقه حركت مىكند. هزينه مركز پمپاژ آبها را كه از عمق 3700 مترى آب را تا سطح زمين پمپاژ مىكنند و پنج ايستگاه که هر ايستگاه پنج موتور پمپ دارد و هر پمپ براى كار دو مگاوات برق مىخواهد، پرسیدم و با سئوالات زياد، مديران همراه را كلافه كردم.
به دفتر برگشتيم. دوش گرفتيم و لباسهاى خودمان را پوشيديم. در اتاق فرمان و مركز كنترل، در مورد زلزلههاى ناشى از انفجار و فشار زمين توضيحات شنيديم. تكنسين اتاق فرمان يك نفر بسيار چاق سفيدپوست بود. با ما عكس گرفت. گفت 185 كيلو وزن و 54 سال سن دارد.
پس از ناهار، مدير معدن هديهاى از نمونههاى سنگ معدن داد. براى كارخانه ذوب و ريختهگرى طلا، وقتى نگذاشته بودند. به مقرمان برگشتيم. استحمامى كردم و لباس را عوض نمودم و بعد از كمى استراحت، خاطرات امروز را تا ساعت چهارو نیم بعد از ظهر نوشتم. تلويزيون را كه پنج كانال دارد، تماشا كردم؛ چهار كانال ورزش و يك كانال فيلم است.
آقاى ماندلا امروز براى عمل جراحى زانو در بيمارستان بسترى شده است. مىخواستيم عيادت كنيم؛ گفتند بىهوش است. سرشب با بدرقه وزير امورخارجه و وزيرى ديگر به سوى تهران پرواز كرديم. آقاى [سیدمحمود] دعایى تأخير داشت كه معطل شديم؛ بالاخره پيدا شد. بعد از شام تا صبح در هواپيما خوابيدم كه براى نماز بيدارم كردند.
سال ۱۳۷۶
ساعت چهار صبح بيدار شدم. براى زيارت رفتم. پس از صبحانه، براى بازديد دانشگاه علوم پزشكى رفتيم كه آستانقدس در 40 هكتار زمين مىسازد؛ جاى خوب، 45 هزار مترمربع بناى بيمارستان، به علاوه 13 هزار مترمربع براى دانشكده و پنج هزار مترمربع براى آمفىتئاتر. من هم كمك زيادى كردهام. سالهاي قبل ارز گرفته و تجهيزات را خريدهاند و منتظر تكميل بنا هستند كه هنوز چند سال ديگر طول مىكشد.
براى ديدن آرامگاه فردوسى، به شهر قديمى توس رفتيم. بخشهاى مختلف آرامگاه و رستوران و موزه و فضاى سبز را ديدم. جمعى از مردم كه آنجا بودند، ابراز احساسات گرمى داشتند. سپس محل قبر [امام محمد] غزالى را كه از اخيراً كشف شده و خرابههاى ارگ و حصار قديمى شهر مرو و بقعه هارونیه را ديديم. مأموران ميراث فرهنگى توضيحات كافي دادند.
به كارخانههاى توليد ربگوجه فرهنگى و كنسانتره آب سيب، آب انگور و آب آلبالو رفتيم و از كارخانه نان رضوى، متعلق به آستانقدسكه همگى موثر است و نمايشگاه توليدات دامى و كشاورزى و باغى و صنعتى آستانقدس را ديديم؛ وسيع است. آقايان [علی] كريمى، [قائم مقام آستان قدس رضوی]، [عبدالله کوپایی]، استاندار، [عباس واعظ] طبسى و مديران توضيح مىدادند. ناهار را در آستان خورديم و خوابيدم.
عصر در صحن امام، اجتماع باشكوهى بود. آقاى [واعظ] طبسى، [تؤلیت آستان قدس رضوی]، خيرمقدم گرمى گفتند و از كمكهاى فراوان من به آستانقدس قدردانى كردند. من هم سخنرانى مفصلى دربارة انقلاب و امام رضا (ع) و حضرت زهرا(س) و پيشرفتهاى خراسان و طرحهاى عمده و خدمات آستانقدس ايرادكردم.
بعد از نماز به مركز ورزشى آستان قدس رفتيم. استخر و سونا و... را ديديم و مقدارى شنا كرديم. براى شام و استراحت به اقامتگاه مراجعت كرديم. شب اولين قسمت سريال تنهاترين سردار را ديدم؛ دربارة امام حسن(ع) است.