تقریباً هفت ماه از آمدن کرونا به کشورمان میگذرد، در این مدت سبک زندگی همه ما با شرایط جدیدی مواجه شده که این ویروس به طور ناخواسته تحمیل کرده است.
محدود شدن روابط اجتماعی به دنبال کاهش رفت و آمدها که اولین نتیجه اجرای پروتکلهای بهداشتی است از نظر روانی درحال تبدیل شدن به یک تهدید جمعی است، تغییری که در کنار تغییر شرایط اقتصادی به علت تداوم تحریمها و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات معیشتی به انزوا، گوشهگیری و حتی افسردگی اغلب مردم دامن زده است.
مشاهدات میدانی و گفتوگو با شهروندان بویژه در شهرهای بزرگ نشان میدهد که روحیه نشاط و انگیزه اجتماعی کاهش یافته است. مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) در اسفندماه سال 97، طی یک نظرسنجی اعلام کرده بود که فقط 10.1 درصد از مردم ایران خیلی شاد هستند و 27.5 درصد مردم غمگیناند. از این نظرسنجی تقریباً یک سال و 6 ماه میگذرد، در این مدت شرایط جدید زندگی که با گرانی و تورمهای عجیب در قیمت کالاها و... آمیخته شده، قطعاً آمار، این نظرسنجی را تغییر داده است.
این درحالیست که سازمان جهانی بهداشت، پیشبینی کرده است که در شرایط فعلی تا سال ۲۰۳۰ میلادی، ابتلا به افسردگی بالاترین رشد آماری را در سطح جهان خواهد داشت. شیوع افسردگی در ایران هم اکنون حدود 12.5 درصد اعلام شده است، اما نگرانیها از این است که با تداوم این شرایط و کاهش شادی، این درصد افزایش یابد. آخرین رتبه جهانی ایران در زمینه شادی و نشاط به گزارش سازمان ملل متحد در سال 2016 برمیگردد، ایران در این گزارش در میان 157 کشور، رتبه 105 را داشته و نمره شادی ایرانیها 8/4 بوده است.
به این تاریخ هم باید چهارسال ویژه را اضافه کرد. سؤال این است در این مدت فاکتورهای شادی و امید به زندگی تاچه اندازه تحت تأثیر شرایط اقتصادی و اجتماعی قرار گرفته است؟ برخی شهروندان معتقدند که با شرایط کرونا خو گرفتهاند و حالا میدانند که چگونه باید از پس زندگی جدیدشان بر بیایند، اما مسأله اینجاست که هیچ امیدی به تغییر شرایط ندارند و با وضعیت گرانی که توان خرید بسیاری از اقلام را از آنها گرفته است، حتی نمی توانند به دوران بعد از کرونا خوشبین باشند و مثلاً برای سفر که یکی از لازمههای شادی است، برنامهریزی کنند.
آنها میگویند برای عبور از شرایط سخت باید به یک اتفاق خوشایند در آینده امیدوار بود، اما آیا با این وضعیت چنین چیزی ممکن است؟ آیا میتوان از وضعیت غیرقابل پیشبینی و لحظهای زندگی رضایت داشت؟ کارشناسان اجتماعی با این حال تأکید دارند که باید روحیه امید و نشاط را تحت هر شرایطی حفظ کرد، اما سؤال این است در شرایط حاضر چگونه میتوانیم از این شرایط خارج شویم؟
افسردگی یکی از شایعترین اختلالات روانی
دکتر سهیل رضایی، روانشناس با اشاره به غم و اندوه جمعی در جامعه میگوید: جامعه ایران درگیر یک افسردگی جمعی شده است.دلایل این موضوع هم به شرایط این روزهای جامعه برمیگردد. شرایط اجتماعی و اقتصادی موجب شده تا افسردگی در جامعه بیشتر از قبل شود. البته شیوع کرونا و تنهاییهای این روزهای مردم افسردگی را بیشتر کرده است. درباره افسردگی باید بگویم که این بیماری نقطه مقابل امید است. وقتی درباره امید صحبت میکنیم درباره احتمال انجام دادن کاری حرف میزنیم و این یعنی فرد میتواند کاری را انجام دهد.
بنابراین برای رسیدن به هدفش تلاش میکند. هر چقدر اراده شخص نسبت به امید بالاتر باشد. شادی در بین افراد بیشتر میشود و این شادی در جامعه خودش را نشان میدهد چرا که مردم یک جامعه امید دارند که میتوانند کارهای بزرگ را با تلاش و پشتکار انجام دهند.او ادامه میدهد: وقتی امید و شادی برای افراد به بن بست میرسد، افراد دچار ضعف در شخصیت و اراده خود میشوند. غم و اندوه افراد را فرا میگیرد. این موضوع را با مثالی توضیح میدهم. حالا دیگر خرید خانه برای خیلیها یک آرزو شده است.
مسائل اقتصادی موجب شده تا یک جوان 25 ساله مدام به این فکر کند که اگر 20 سال کار کند نمیتواند خانه بخرد. همین جوان توانایی شخصی و فردیاش را زیر سؤال میبرد و حاصلش افسردگی و غم میشود و دیگر سادهترین قدمها را برای انجام کار برنمیدارد و همین مورد هم موجب میشود که این جوان بیانگیزه شود.رضایی با اشاره به اینکه افسردگی یکی از شایعترین اختلالات روانی است، اظهار میدارد: افرادی که درگیر افسردگی میشوند به تشخیص زودهنگام و اقدامات درمانی مناسب نیاز دارند.
چنانچه این بیماری در مراحل اولیه تشخیص داده شود، فرد بسته به تجویز پزشک از طریق دریافت دارو، شرکت در جلسات رواندرمانی یا حتی تغییرات سبک زندگی به میزان قابل توجهی بهبود خواهد یافت. اما اگر هیچ اقدامی جهت مداوای این بیماری انجام نپذیرد، میتواند پیامدهای فاجعهباری را نه تنها برای خود فرد بلکه برای همه اعضای خانواده رقم بزند.
با این همه مهمترین عاملی که موجب از بین بردن افسردگی در جامعه میشود میزان رضایتمندی و شادی افراد است، اینکه میزان دستمزد و اختلاف طبقاتی میان شهروندان چه میزان است این موضوع بسیار مهم است و دولتها باید به این مسائل توجه داشته باشند.چطور شاد بمانیم؟مهدی مجرد، روانشناس نیز با اشاره به اینکه افسردگی مانند یک سرماخوردگی راه درمان دارد، به «ایران» میگوید: هر فردی وقتی سرما میخورد با درمانهای مختلف ظرف مدت کوتاهی درمان میشود، با ابتلا به افسردگی هم میتوان از روشهای درمانی مناسب بهره گرفت تا دوران ابتلا را کوتاه کرد.
این در حالی است که اولین راه درمان بیماری، ماندن در خانه است اما افسردگی داستان متفاوتی دارد، ماندن در خانه زمینه ابتلا به افسرده شدن را در افراد مختلف، افزایش میدهد. هرچه بیشتر در محیط خانه بمانیم و از دیگران فاصله بگیریم، افسردگی بیشتر خودنمایی میکند.
به گفته او، هر فردی در زندگی روزمره برنامههایی متناسب با سلیقه و میل شخصی خود دارد، به عنوان مثال، رفتن به باشگاه و انجام ورزشهای متنوع، پیادهروی در پارک، دورهمیهای دوستانه و جمع شدن در کافه و رستوران یا دورهمیهای آخر هفتگی خانوادهها از جمله برنامههایی هستند که سبب میشوند روحیه افراد و به قولی خلق آنها به سمت مثبت شدن گرایش پیدا کند.
این روزها با ظهور بیماری کرونا تمامی موارد یادشده، تا اندازه قابل توجهی از برنامههای هفتگی افراد کاسته شده یا حتی حذف شدهاند، همه مجبور هستیم ساعات بیشتری را در خانه بمانیم و همین امر هم زمینههای بروز افسردگی در کل جامعه را افزایش داده است. البته به جز کاهش ارتباطات و در خانه ماندنهای مکرر، صرف نظر از بروز کرونا، موارد دیگری هم میتوانند زمینه ابتلا به افسردگی را فراهم کنند، به عنوان مثال شکست مالی، شکست عاطفی، اختلافات زناشویی، سرخوردگی در محیط کار و بسیاری موارد دیگر میتوانند در این امر، مؤثر باشند.مجرد در ادامه میگوید:
افراد میتوانند با استفاده از تکنیکهای مناسب و روشهای درست از بروز افسردگی جلوگیری کرده یا در صورت ابتلا از آن عبور کنند. فعالسازی رفتاری از جمله تکنیکهایی است که در این خصوص میتواند کمککننده باشد، ورود به اجتماع، ورزش و انجام کارهای مورد علاقه از جمله آنها هستند البته متأسفانه همزمانی افزایش افسردگی با کرونا به نوعی سبب افزایش ریتم ابتلا به افسردگی در کل جامعه شده است، سابق بر این با استفاده از روشهای درست افراد در طول دو تا سه هفته از بیماری عبور میکردند اما در حال حاضر دیده شده گاهی افراد حدود 4 ماه یا بیشتر افسرده هستند.
افرادی که دچار افسردگی و اضطراب میشوند از طریق درمان شناختی – رفتاری باید به خود کمک کنند و خلق خود را تنظیم کنند. شناخت درمانی و تغییر فکر از جمله راهکارهایی هستند که در سیر درمان تأثیر بسزایی دارد. فکر، زیربنای احساس و هیجان است، فکر خوشایند، هیجان مثبت به دنبال دارد و فکر ناخوشایند هیجانات منفی را با خود به همراه میآورد. فکر که اصلاح شود، خطاهای ناخواسته که سبب بدخلقی میشود نیز کاهش پیدا میکند.
به اعتقاد او، در گام بعدی، باید به رفتارهای فردی توجه شود، از آن جایی که فرد افسرده، حرکتهای منفعلانه از خود بروز میدهد، باید حتماً کارهای لذتبخش را در برنامه روزانه خود قرار دهیم، انجام امور لذتبخش در هر شرایطی میتواند ما را از افسردگی دور نگه دارد و در صورت ابتلا هم در خروج از حالات و خلقیات منفی کمک کننده است.
محیط، عامل افسردگی برخی افراد است
فرشاد نجفیپور، روانشناس نیز با بیان این که افسردگی واکنش فرد به محیطی است که هیچ تشویقی در آن نیست، توضیح میدهد: اینجا زجر کشیدن مسأله نیست، بلکه خوشی، لذت و تقویت مثبت مطرح است. آدمها از بقیه روز به روز بیشتر فاصله میگیرند و بالطبع حالشان خرابتر میشود. مدام گله میکنند، تقاضای کمک دارند و بحثهای بچهگانه بهراه میاندازند.
قضیه این طور اتفاق میافتد: (الف) یک اتفاق ناراحت کننده میافتد مثل کرونا، (ب) آدمهای مستعد به افسردگی در چنین وضعیتی بیش از دیگران نیاز به حمایت دارند، (پ) افراد توان و مهارت جلب حمایت لازم را ندارند، پس حالشان بدتر میشود ( ت) کارهایی میکنند که دیگران را فراری میدهد و همینطور افسرده میمانند. در 70 درصد افسردههایی که برای درمان مراجعه میکنند، مشکل این بوده که همسر به خواست ایشان پاسخ مثبت نداده است.به گفته این روانشناس، افسردگی، به تنهایی دیگران را فراری نمیدهد. بعضی رفتارهای سطح پایین افراد افسرده مثل تقاضای بیش از حد برای همدردی، باعث دور شدن دیگران میشود.
این مطلب در مردها رایجتر است. البته آنچه بر سر یک مرد افسرده میآید به مشخصات دوستانش هم بستگی دارد. یک دوست مهربان و پرتحمل بهجز در شرایط خاص دافع نخواهد بود. مردها اگر دنبال حامی بگردند بیشتر پس زده میشوند، چون تصور عموم بر این است که مردها باید متکی به نفس بوده و «سنگ زیرین آسیا» باشند. خانمهای افسرده به دلایل دیگر رانده میشوند.
به هر طریق یک دوست افسرده دیگران را هم ناراحت و افسرده میکند.آدمهای افسرده چون نمیتوانند به محیط پاسخ مناسب بدهند و انتظارات دیگران را برآورده سازند بیشتر از خودشان ناامید میشوند. آدم افسرده هم دائم مشغول گله، غر غر کردن و اشک و آه است. طبعاً چنین وضعی ،مطلوب هیچ آدم سالمی نیست.
اینها به جای جستجوی تقویت مثبت، فقط دنبال آزار دادن و گله هستند و اگر کار دیگری بکنند آرام نمیشوند. با این کارها فقط دیگران را فراری میدهند. این افراد باید یاد بگیرند که به گونه دیگری رفتار کنند. نجفیپور توضیح میدهد: در محیط زندگی افسردهها مسائل آزاردهنده مانند مشکلات زناشویی، مسائل کاری و... زیاد و مطالب خوشایند، مانند حضور دوست، عشق، تفریح و... کم است.
میشود به این افراد نشان داد که محیط مسبب افسردگیشان است. بیمار باید تعداد مسائل آزاردهنده را هر روز کم کرده و مطالب خوشایند را افزایش دهد.پس افسردگی هم میتواند ناشی از مشکلات روابط بین آدمها باشد. البته هر کس هم افسرده شود روابطش با دیگران مختل خواهد شد. پس هردو میتوانند علت و معلول یکدیگر باشند.
روزنامه ایران