خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.
سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر میشود) در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
دكتر [علي اكبر] ولايتى، [وزير امور خارجه]، تلفنى مذاكراتش را با [آقاى فاروق الشرع]، وزير امور خارجه سوريه كه با پيام حافظ اسد براى مسأله ابوموسى آمده بود، شرح داد و براى سفر به سازمان ملل كسب نظر كرد. راهنمايىهايى در مورد حادثه [ميكونوس] آلمان و ارسال اسلحه به بوسنى و هرزگوين نمودم.
آقاى دكتر [محمدعلي] نجفى، [وزير آموزش و پرورش] آمد. با هم براى شركت در مراسم آغاز تحصيلى سال جديد در مدرسه شهيد بهشتى، به محله جواديه رفتيم. بيرون مدرسه، جمع زيادى از مردم اجتماع كرده بودند. بعد از مراسم در ميان آنها رفتم و به احساساتشان جواب دادم.
بچههاى دبستان، راهنمايى و دبيرستان جمع بودند و به گرمى استقبال كردند. وزير خوشامد گفت و من زنگ آغاز سال تحصيلي را به صدا درآوردم و صحبت كوتاهى نمودم. فرستنده سيار صداو سيما عيب كرد و مراسم، برخلاف برنامه، بهطور مستقيم از تلويزيون پخش نشد. سپس به دو مدرسه دبيرستان و راهنمايى دخترانه رفتيم. برايشان سخنراني كردم. با معلمان مدرسه هم صحبت كردم؛ حقوقشان خيلى زياد شده، نزديك به دو برابر و هنوز هم امتياز طلب مىكنند.
به دفترم رفتم. آقاى [اكبر] تركان، [وزير دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح] آمد. گزارش مذاكرات با چينىها و پاكستانىها و مسايل تسليحاتى را داد كه مثبت بود. قرار شد پيگيرى كنند. آقاى [سيدمحمد] غرضى، [وزير پُست و تلگراف و تلفن] آمد. از ايجاد مانع در راه خريد شش ميليون سويچ و مناقصه ماهواره مخابراتى شكايت داشت و استمداد كرد.
آقاى فاروق الشرع، وزير امورخارجه سوريه آمد. پيام آقاي [حافظ] اسد را در مورد مسايل ابوموسى ارايه كرد و تحليلى ارايه داد كه كشورهاى عربى، همراه عراق و مصر و حاميان غربى آنها، تلاش دارند اختلافات ايران و اعراب را تشديد كنند و از آن بهرهبردارى نمايند. نظر داد كه بهتر است مصالحه كنيم؛ قبول كردم.
عصر آقاى [حسن] امينيان، سفيرمان در امارات متحده عربي آمد. گزارش وضع در امارات و مذاكره با آنها را داد. پيشنهاد تشكيل كميسيون مشترك و رفع تشنج را مطرح كرد. آقاى [مصطفي] پورمحمدى، [معاون بخش خارجي وزارت اطلاعات] آمد و گزارش پيامد حادثه ميكونوس آلمان را داد.
شوراى عالى امنيت ملي جلسه داشت. تصميم گرفتيم كه با پيشنهاد امارات درخصوص تشكيل كميسيون مشترك موافقت كنيم و براي حركت به سوى رفع تشنج اقدام شود. در مورد پيغام مقام آلمانى در خصوص برنامههاى آمريكا براى مراجعت ايران در مورد حقوق بشر، انرژى اتمى، تسليحات، تروريسم و پيشنهاد مطالعه وضع بررسى و تصميمگيرى شد. در مورد پخش اخبار اعدامها و كنترل تبليغات نيز تصميماتى گرفتيم. تا ساعت نُه شب كارها را انجام دادم و به خانه آمدم.
سال ۱۳۷۲
[آقای جوزف تونیک]، سفیر کشور اسلوونى، [آقای المهدی قطبی]، سفیر سودان و [آقای الدمک لنن]، سفیر کانادا براى تقديم استوارنامه آمدند. مذاكرات دوستانه، مناسب با شرايط هر يك با آنها داشتيم. آقايان دكتر ولايتى و [علاءالدین] بروجردى، [معاون آسیای وزارت امور خارجه] و سفيرمان در هند آمدند. راجع به برنامه مذاكرات با نخست وزير هند پيشنهادهایى داشتند. [آقای گلزارنیا]، سفير جديدمان در بلغارستان براى خداحافظى و كسب نظر آمد. دكتر [حسن] حبيبى براى امور جارى آمد.
آقای [محسن] رفيقدوست، [رییس بنیاد مستضعفان و جانبازان] و معاونان آمدند. گزارش وضع آموزش و فرهنگ و اشتغال جانبازان را دادند و براى بهتركردن خدمات استمداد كردند. آقاى [علی] شمخانى، [فرمانده نیروی دریایی] آمد. از شغلش اظهار ناراحتى كرد و براى انتقال به كار غيرنظامى استمداد كرد؛ تأكيد كردم كه در خدمات نظامى بماند.
عصر در جلسه هیأت دولت، بحث بر سر مقدار نقدينگى و تسهيلات بانكى بود كه ناتمام ماند. شب آيتالله خامنهاى میهمانم بودند. دربارة مسايل فلسطين، عربستان سعودی، روسيه، سفر به آسياى ميانه، اتصال تلفنى با آقاى فهد، [پادشاه عربستان]، سياستهاى برنامه دوم، گرفتن طلبمان از آمريكا و صداوسيما مذاكره كرديم.
سال ۱۳۷۳
مطابق معمول دوشنبهها، بيشتر وقت به ملاقات با نمايندگان مجلس گذشت. آقاى [ابراهیم] صراف، نماينده مرند آمد. از وفادارى خودش و مردم مرند نسبت به من و دولت گفت و از نحوه واردات و معاملات با ارمنستان و نخجوان گزارش داد و براى امور عمرانى استمداد كرد.
سپس [آقایان کامل عابدینزاده و محمد عباسپور]، نمايندگان خوى و ماكو آمدند و براى احيای بازارچههای مرزى و فرودگاه استمداد كردند. [آقای رجب رحمانی]، نماينده تاكستان، همراه با فرماندار آمدند. براى حفر كانال آب جهت تزريق آب به سفرههاى زيرزمينى و انضمام تاكستان به تهران، همراه با قزوين و كمك به صادرات مويز و تسريع در راهاندازى بيمارستان استمداد كردند.
[آقای محمود عطارزاده]، نماينده سميرم همراه با امامجمعه آمد. گزارش جامعى از وضع امور اقتصادى و فرهنگى و جغرافيايى دادند و براى سرعت ساخت راه اصفهان به ياسوج كه از سميرم مىگذرد و اجراي طرح گازرسانى و احداث كانال انتقال آب و مجتمع فرهنگى و ساخت مساجد روستاها و سفر من به سميرم تأكيد داشتند. آقاى [سیدجلال] ساداتيان، نماينده همدان آمد. وضع سياسى و اقتصادى استان را گفت و از اجراى طرحها اظهار رضايت كرد و براى ساخت راه آهن استمداد نمود.
آقاى [عباسعلی] عميد زنجانى آمد. از مديريت مجلس و از پاكسازى دوستانش در دانشكده حقوق انتقاد كرد و براى ساختمان جديد براى دانشكده استمداد نمود و خواست كه در جلسه شوراى مركزى جامعه روحانيت مبارز، بيشتر شركت كنم. براى استعفا از مجلس مشورت كرد كه مخالفت كردم.
تاجيكستانىها آمدند. معاون رييس جمهور، [حاجیاکبر] تورجانزاده، معاون حزب نهضت اسلامى، از مذاكرات و توافقها و كمكهاى ايران اظهار رضايت كردند. نصيحت كردم كه براى اجراى درست توافقنامه سعی كنند. دكتر ولايتى و واعظى آمدند و براى كمبود بودجه استمداد كردند.
عصر آقاى آل اسحاق، [وزیر بازرگانی] آمد و براى جواب سئوال مجلس، مشورت كرد. شورای اقتصاد جلسه داشت؛ قيمتهاى تضميمنى محصولات كشاورزى را تصويب كرديم. بحث ناتمامى براى قيمت سيمان داشتيم.
سال ۱۳۷۴
مقداري براي مصاحبه پايان سفر كار كردم. سپس مصاحبه راديو تلويزيوني به مدت پنجاه دقيقه انجام شد. برداشتهاي خود را كه از سفر و وضع استان دارم، گفتم. ستاد [پشتیبانی برنامه] تنظيم بازار، جلسه داشت. تكليف حدود ده هزار خودروی سواري را كه بدون مراعات مقررات در گمركها جمع شده، مشخص كرديم و دربارة وضع نيازهاي فولادي بحث ناتمام داشتيم.
عصر به خانه آمدم. براي مراسم عقدكنان ياسر، جمعي از فاميل از خانوادههاي هاشمي، مرعشي و سالاري، براي مراسم به خانه آمدند و بقيه فاميل براي شام ازدواج در باشگاه نهاد دعوت داشتند. والده ، طيبه، فاطمه و صديقه هم از نوق آمدند. من و آشيخ محمد [هاشمیان]، خطبه عقد را اجرا كرديم. شب همه به باشگاه رفتند. من و والده در خانه مانديم و با هم شام خورديم. والده حالشان خوب است، ولي خسته سفر بودند.
پيش از ظهر خبر دادند كه يكي از هواپيماهاي بویينگ 707 ساها در راه كيش ربوده شده است.2 به كشورهاي همسايه اطلاع داديم كه هواپيما را بپذيرند، ولي بعداً خبر رسيد كه به اسرایيل رفته است. تا شب مرتباً اخبار مربوط به آن را ميگرفتيم.
سال ۱۳۷۵
براي صبحانه از كيكهاى دستپخت سارا، [دختر فاطی] استفاده كرديم كه اولين توجه او به خانهدارى و هنر كار است. دكتر ميلانى آمد و نوبت دوم پنىسيلين را تزريق كرد. حالم رو به بهبود است. سه مورد عقد ازدواج كاركنان دفتر را بستم.
اخوى محمد، [معاون اجرایی رییسجمهور] براى كارهاى بازسازى و تنظيم بازار و توزيع اعتبارات نهاد آمد. دربارة انتخابات رياستجمهورى و نیز توسعه بيمارستان سينا صحبت شد. آقاى زنگنه، وزير نيرو آمد. توضيحاتى دربارة اعتبارات بخش آب و برق و پيشنهادهایی براى بالابردن اعتبارات داد.
با اصرار فراوان و خسته كنندة فرماندهان سپاه، در عين كسالت، عصر در آخرين جلسه اجتماعشان شركت كردم و چند دقيقهاى صحبت كردم. به جلسه هیأت دولت رفتم. چند مصوبه و مراجعات زياد وزرا را داشتيم. تا ساعت نُه شب، كارهاى دفتر را انجام دادم و به خانه آمدم.
سال ۱۳۷۶
در منزل بودم. وقت با استراحت و مطالعه براى كليدقرآن و تاريخ معاصر گذشت. ظهر بچهها جمع بودند. عصر بخشي مسابقه فوتبال ايران و عربستان را تماشا كردم: 1-1 مساوى شدند. انتظار بردن را داشتيم. گزارشهای خبرگزارى را از كامپيوتر خواندم. عفت براى تشيع جنازه پاسدارمان، مرحوم [یدالله] اميرى رفت؛ بچهها ناراحتاند.