arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۷۸۵۶۱
تاریخ انتشار: ۳۸ : ۲۰ - ۱۶ مهر ۱۳۹۹
«۲۰ نامه به یک دوست»؛ خاطرات دختر استالین، قسمت ۲۱؛

بر خلاف تربیت مارکسیستی‌ام همچنان به مبادی اخلاقی و آداب قدیمی وفادار مانده‌ام

روزی که سن من به ۳۵ سالگی رسید و تجربیات فراوانی اندوختم و حوادث گوناگونی را پشت سر گذاردم متوجه شدم بر خلاف تربیت سخت و یک‌جانبه فامیلی و اجتماعی‌ام که سعی داشت مرا موجودی ضد مذهبی پرورش دهد و یک مارکسیست متعصب بار بیاورد من همچنان صمیمانه به مبادی اخلاقی و آداب قدیمی معتقد و وفادار مانده‌ام.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ بچه‌ها با بی‌قیدی خاصی که فقط در کودکان می‌توان دید بدون توجه به مردی که در برابرشان نشسته بود فارغ از قانون و رسومی با آزادی میوه‌ها را از روی میز برمی‌داشتند و استالین با چشم‌هایی پر از روشنایی به آن‌ها خیره می‌شد و می‌خندید.

چند ساعت بعد ما دوباره در آرایش افسون‌بار زندگی خانوادگی خود فرو رفته بودیم؛ روی بالکن عمارت‌مان به طبیعت و زیبایی‌های آن می‌نگریستیم. پسرم کتاب فیزیک خود را زیر چشم‌های کنجکاوش گرفته بود و دخترم به خواندن یک رمان تخیلی مشغول بود و گربه ما «میشکا» اطراف ما حرکت می‌کرد و آهسته می‌غرید. گرمای هوا شدت یافته بود، جنگل گرداگرد ما حلقه زده و شکوفه‌های گل درختان را پوشانده بود.

طبیعتی با جلوه‌های بی‌همتای خود و کمال واقعیتش در برابرمان ایستاده و قلب‌ها را پر از شادی و شعف می‌ساخت. دنیای بی‌کران با شگفتی افسانه‌مانندش بشارت از تکامل و یک بلوغ ابدی می‌دهد ولی افسوس که این رویای شاد و افسون‌کننده از بیداد مردم جهان، از جهل و نادانی انسان و سخت‌سری دیوانگان تاریخ درهم می‌ریزد و این همه لطف و جذابیت و سحر و جادوی شگرف دست‌خوش میل و هوس موجودات بی‌ارزشی می‌شود که با هدف‌های پوچ خود [و] آرزوهای کودکانه‌شان این حریم مقدس زمینی را مغشوش می‌کنند.

یک زن پابرهنه روستایی در آن سوی جهان در اقصی‌نقطه این کره خاکی خوب می‌داند که سزاوار نیست این همه آرامش و لطف پای‌مال دیوانگی‌ها و هوس‌ها بشود اما متاسفانه مردم به ظاهر متمدن، مدعیان صاحب فرهنگ و عقل چنین اختلال و آشفتگی را سرشت زندگی می‌دانند. عده‌ای نه تنها این نابسامانی‌ها را عجیب نمی‌دانند بلکه آن را ضرورت حیات بشری می‌پندارند.

فقر، دیوانگی، بدخواهی هنگام پیش‌رفت‌های علم و دانش توسعه می‌یابد و با بشردوستی و نیکی‌های موجود جهان به یک توازن اهریمنی دست می‌یابد و میان این دو کفه نابرابر کودکان ما نسل‌های انسان در این قرن زیست می‌کنند و با این حال عده بی‌شماری پیدا می‌شوند که در میان این نابرابری‌ها و توازنِ دو نیروی خوبی و زشتی به نیکی و سعادت انسان ایمان دارند.

اعتقاد من بر این است که در این روزگار هنوز امید به بشریت به خوبی از هر احساس دیگری بیش‌تر بر روح و جان آدمیان حکومت دارد و سرانجام دیر یا زود لحظه‌ای خواهد رسید که نیروی توانای نیکی و شادی بر زشتی‌ها پیروز می‌شود و فتح نهایی را کسب می‌نماید.

روزی که سن من به ۳۵ سالگی رسید و تجربیات فراوانی اندوختم و حوادث گوناگونی را پشت سر گذاردم متوجه شدم بر خلاف تربیت سخت و یک‌جانبه فامیلی و اجتماعی‌ام که سعی داشت مرا موجودی ضد مذهبی پرورش دهد و یک مارکسیست متعصب بار بیاورد من همچنان صمیمانه به مبادی اخلاقی و آداب قدیمی معتقد و وفادار مانده‌ام.

 

منبع: اطلاعات؛ چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۳۴۶، ص ۵.

نظرات بینندگان