پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : 
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح از خواب برخاستم. امروز سان شتر کلایی بود. رفتم سردرِ پایین آنجا ناهار خوردم. بعد از ناهار در سردر نشستم. آقا مستوفی آمده بود. امینالملک، عینالملک، حاجبالدوله، حاجی میرزاعلی و غیره و غیره بودند. شترها از سان گذشته، چهار هزار نفر بلکه بیشتر بودند، بسیار خوب نگاه داشته بودند. بعد از سان آمدم بالای تپه، امینالملک و غیره نشسته کارهای وزیر خارجه و متفرقه دیده شد.
عصری اندرون میگشتم، پسر ننهمولا که غلامبچه است، کندی [نام یکی از گربههای ناصرالدینشاه] را لگد کرد. با کف پا در ..ش قایم زدم تنبیه کنم، ..ز پُر زوری داد. صبح زبیده با جمال دعوا کرده بود، کتککاری کرده بودند. گربه فندق تا حالا زنده است اما خواهد مرد.
منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه، از ربیعالاول ۱۲۸۳ تا جمادیالثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ۱۳۹۷، صص ۷۰ و ۷۱.