پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح صندوقی را که خیال میکردم اسبابهای علمی را داراست وسواس گرفته باز کردم. کتاب و روزنامه بود. خیلی اوقاتم تلخ شد، زیرا که معلوم نیست اسبابها چه شده و ممکن است مثل جعبه عکاسی از میان رفته باشد. امروز که فرصت نیست، فردا در صدد تحصیل اطلاع برخواهم آمد.
ناهار منزل مادام رو رفتم و سر راه بلیط تئاتر فرانسه برای یکشنبه گرفتم. برای پنجشنبه هم میخواستم بگیرم چون «فدر» بازی میکنند جا نبود، متاسف شدم.
بعد از ناهار یعنی عصر رفتم وحیدالملک را برداشته به بازدید فرخخان رفتیم. نبود. بعد رفته در رستوران ایطالیایی شام خوردیم و به تئاتر امپریال که در شانزلیزه است و بلیط تخفیفی داشتیم رفتم. اُپرت بسیار خنکی بود. اسامی مشرقزمینی و ایرانی و اسلامی درست کرده بودند اما بیمزه. دلم برای بازیگرها سوخت که بد بازی نمیکردند اما چون بازی بیمزه بود گل نمیکرد. جمعیتی هم نبود. اما عریانی زنهای رقاص چیز غریبی است و اصرار دارند که همه جای خود را بنمایند و گفتوگوها هم خیلی وقیح است. نمیدانم چرا فرنگیها اینقدر بیقید به عفت و عصمت شدهاند و چرا در این بازیها حاضر میشوند.
مهمانی ممتازالسلطنه [وزیرمختار ایران در فرانسه] را رغبت نکردم بروم.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۲۶۳ و ۲۶۴.