احمد عزیزی قائم مقام اسبق وزارت خارجه که در ابتدای انقلاب، مسئول اخبار در صداوسیما بوده، در کتاب خاطرات خود تحت عنوان «شتای عمر» به مخالفت اعضای شورای انقلاب با «افشاگری های دانشجویان پیرو خط امام» علیه دولت مهندس بازرگان پرداخته است.
به گزارش سرویس تاریخ «انتخاب»؛ عزیزی نوشته است: در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، شماری از دانشجویان دانشگاههای تهران که بعدا نام دانشجویان مسلمان پیرو خط امام را بر خود گذاشتند، با حمله به سفارت آمریکا ۶۶ تن از دیپلماتها و سایر کارکنان آن را به گروگان گرفتند.
دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با لحاظ تایید این اقدام از سوی امام خمینی (ره) از حمایت گسترهی مردمی برخوردار بودند و امکان حضوری بلامنازع در برنامههای خبری صداوسیما داشتند.
ابراهیم اصغرزاده و محسن میردامادی که از رهبران و طراحان اصلی این رخداد بودند، همواره بدون هیچ هماهنگی قبلی در برنامههای زنده خبری رادیو و تلویزیون حضور یافته و ضمن ارائه تحلیلها و دیدگاههای خود، با استناد به اسناد به دست آمده در سفارت آمریکا علیه برخی اعضای دولت بازرگان افشاگری میکردند.
دانشجویان نمایندهای از خود را نیز در مقام رابط سازمان تعیین کردند و حضور خود در برنامهها را از این طریق هماهنگ و سازماندهی میکردند. در چنین شرایطی نه تنها دست من در مقام مسئول اخبار و اطلاعات سازمان که حتی دست شورای سرپرستی نیز برای هرگونه مداخلهای در این روند کاملا غیرمتعارف بسته بود. خصوصا این که حجتالاسلام موسوی خوئینیها که عضو شورای سرپرستی سازمان بود، به نوعی رهبری معنوی دانشجویان را بر عهده داشت و در واقع رابط بین دانشجویان و دفتر امام بود.
مهم است بدانیم که شورای انقلاب نیز در خصوص این حضور بیمانع و رادع و نیز افشاگریهای دانشجویان نه نظر مساعدی داشت و نه اختیار و توان اعمال نظری. خود شاهد بودم که در یکی از جلسات بامدادی شورای سرپرستی، شهید دکتر باهنر که رابط شورای سرپرستی بود، در تماسی تلفنی در خلال جلسه، به طور ضمنی از مخالفت شورا با نحوهی عملکرد دانشجویان در صداوسیما گفت و از ناخشنودی اعضا از آزادی عمل کامل در انتشار مواضع و برنامههای موسوم به افشاگری آنان؛ او حتی نه چندان صریح خواهان تحفظ سازمان در این رابطه نیز شد.
شک نبود که چنین دیدگاههایی چندان با مذاق شورای سرپرستی آن هم با حضور حجتالاسلام موسوی خوئینیها، سازگار نبود، صرف نظر از اینکه شورای انقلاب نیز با توجه به حمایت امام از اقدام دانشجویان و حمایت گستردهی مردمی از آن، چندان محملی برای پافشاری علنی و صریح بر نظر و مواضع خود نداشت. برخی از اعضا نیز از لزوم هماهنگی شورا با مردم و حمایتهای مردمی در برابر شورای انقلاب، از این اقدام سخن گفتند و بعد از آن نیز در به همان پاشنهی قبلی چرخید.
نه تنها روی دولت فشار میآورند بلکه آقا را هم تحت فشار میگذارند... آن وقت آقا وادار میشوند... بدون مراجعه و مشاوره به دولت... دستور صادر میفرمایند، یکدفعه دست و پای ما را توی پوست گردو میگذارند، «برق و آب را مفتش بکنید»، «لااقل آنهایی که کممصرفاند»... و از این حرفها... آمدیم گفتیم... آنها که از ده متر مکعب آب در ماه کمتر مصرف میکنند آنها هم معافاند... همان شبی که قم بودیم شنیدیم که بله سازمان آب قم چون بیشتر مصرفکنندگان قم کمتر از ده متر مکعب آب مصرف کردهاند ورشکست شده... از همه طرف فشار روی این دولت است، در حالی که دولت از همه بیچارهتر و بیپولتر است... تقلیل نظام وظیفه که واقعا هم اتلاف وقت بود... خواستیم صواب کنیم کباب شدیم. گفتیم سه سه بار به نه بار غلط کردیم، دیگر از این غلطها نمیکنیم، دیگر انقلاب نمیکنیم، چه شد؟ اعلام شد اما یک نفر برای نمونه توی این جوانهای مملکت یک تلفنی، نامهای، پیغامی نداد که آقای وزیر دفاع ملی دستت درد نکند که یک سال به ما عمر دادی، اما همان فردایش سربازان وظیفه توی سربازخانهها راه رفتند که چرا دوره ما را یک سال نمیکنید، آنها مگر تخم دوزرده کردهاند، مگر آنها اولاد عقدی هستند ما صیغه هستیم...