پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح میرزا محمدخان آمد اینجا چون بستهای داشت که میخواست ببرد. صحبت میرزا ابوالحسنخان برادر حکیمالملک را کرد. وعده مساعدت دادم. مادام علیقلیخان آمد و گفت: «شوهرم ناخوش است و پاکتی برای مسیو پرنی دارم.» او را به مادموازل درمپ دلالت کردم و رفتم به هوتل موریس. حال زکامی داشتم. قدری روزنامه خواندم.
وقت ناهار با انتظامالملک رفته ناهار خوردم و برگشتم و با میرزا غلامحسینخان رفتیم به بانک. حوالهای که نصرتالدوله از بابت تتمه حقوق ماه فوریه داده بود که منبعد حقوق تا اول ماه حساب شود گرفتیم و او هم مال خودش را گرفت. در این موقع لیره قدری کمتر از ۲۲ قران حساب شده و چون لیره بود در تبدیل به فرانک هر لیره ۴۸.۷۰ فرانک حساب شد و در واقع هر فرانک نُه شاهی تمام شد. تنزل نرخ فرانک چیز عجیبی است. باری دویستوپنجاه تومان من زیاده از پنج هزار و پانصد فرانک شد.
به هوتل موریس برگشتیم و زکام و سرماخوردگی من درست ظاهر و لرز آمد و تب کردم. یحییخان آمد قدری صحبت کردیم و رفت و من بعد از آنکه دوره لرز سر آمد آمدم به منزل. در بین یک کاشه فناستین و یک گنهگنه با یک بطری لیموناد مسهل خریده آمدم کاغذ برای مادام رو نوشتم.
از آذربایجانیها کاغذ سفارشی که برای مسیو پرنی خواسته بودیم رسید. دیر شده بود. معهذا برای مارسیل فرستادم و به رختخواب رفتم و قدری سوپ و دو تخممرغ نیمرو با یک فنجان چای خورده فناستین و گنهگنه هم خوردم و خوابیدم، اما خیلی بد خوابیدم؛ گاهی خواب و گاهی بیدار در حال تب، گاه هم عرق میآمد و تب هم قطع نمیشد.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: بنیاد موقوفات دکتر افشار و سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۳۰۴ و ۳۰۵.