arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۰۲۸۳
تاریخ انتشار: ۲۲ : ۱۴ - ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۱
فيلسوف كتاب سوز

نگاهي به انديشه هاي ابوحيان توحيدي

نويسنده: ابوالفضل سپهري- اعتماد
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
ابوحيان توحيدي از متفكران قرن چهارم هجري است. او در فاصله زماني ميان فارابي و ابن سينا مي زيسته و شايد از اين رو است كه در محاق باقي مانده و انديشه هايش چندان كه شايسته اوست مورد بحث و بررسي قرار نگرفته اند.

 برخي نويسندگان وطني او را صادق هدايت زمانه ماضي دانسته اند و برخي چون عبدالرحمن بدوي- متفكر معاصر مصري- او را با كافكا مقايسه كرده اند. اين نظرات ريشه در بدبيني و نااميدي نگاه او در بعضي آثارش دارد. عده يي هم نام او را در زمره صوفيان آورده اند. به هر حال آثار باقي مانده از او محملي براي اين قبيل اظهارنظرهاي متفاوت را فراهم آورده است و از او متفكري متكثر و نامنسجم در ساحت انديشه ساخته است.

 به طوري كه مي توان گفت او همزمان يك اديب، فيلسوف، منتقد اجتماعي و صوفي بوده است. در اين سطور مي كوشيم تا نظري اجمالي بر افكار اين انديشمند بيندازيم و تا حدي با جهان فكري اش آشنا شويم. توحيدي از شاگردان ابوالحسن عامري و ابوسليمان سجستاني بوده و از محضر درس هر دو سود جسته است.

 آرا و نظرياتش آنجا كه بر وفاق عقل و عرفان مبتني است تحت تاثير عامري و آنجا كه بر تضاد و عدم اتفاق عقل و عرفان حكم مي كند، تحت تاثير استاد ديگرش ابوسليمان سجستاني است. مانند عامري معتقد است احكام الهي و افاضات اشراقي اموري معقول بوده و آنچه معقول است موجب پاكي روح و قرب به خداوند مي شود. از اين رو تعقل را نوعي تصوف به حساب مي آورده است. وقتي نفس در خدمت عقل قرار مي گيرد نوعي پاكي و روشنايي در آن پديدار مي شود و هنگامي كه خدمت عقل را ترك مي گويد نور آن خاموش و پاكي اش نابود مي شود. انسان از نظر او ملتقاي دو اقليم است، يعني موجودي است كه هم كدورت جهان فرودين در او ديده مي شود و هم از صفاي جهان فرازين برخوردار است. اما انديشه توحيدي همواره مطابق آراي عامري نيست و با وجود نظرات فوق هر وقت بر روال تفكر سجستاني انديشيده در همسويي بين عقل و دين به ديده ترديد نگريسته است.

 انديشه هاي ابوحيان تنها به تفكر كلامي- فلسفي محدود نمي شود. او جدا از انديشه فلسفي، متفكري منتقد اجتماع زمان خويش نيز بوده و سخنان گزنده اش نسبت به بيدادگري ارباب قدرت و نابساماني هاي اجتماعي همواره زندگي او را در خطر و سختي افكنده است. او كتاب «مثالب الوزيرين» را در هجو و نكوهش دو وزير مقتدر زمانه اش: ابن العميد و ابن عباد نوشت و در آن كتاب عدم رضايت خود از اوضاع و احوال روزگار خويش را آشكار كرد. توحيدي انديشمندي بدبين است. چنان كه عبدالرحمن بدوي، متفكر بزرگ معاصر او را در بدبيني و تاريك انديشي با كافكا قابل مقايسه دانسته و ميان آنها شباهت هايي يافته است.

توحيدي در مقدمه يكي از كتاب هايش مي نويسد: «در زمانه يي زندگي مي كنم كه پيشوا عادل نيست و زاهد پارسا نيست، توانگر نمي بخشد و فقير نمي شكيبد، دوست ياري نمي كند، همسايه پرده داري نمي كند، نادان در فكر آموختن نيست و عالم پرهيزگاري نمي ورزد، قاضي بيدادگر است و شاهد دروغگو و تاجر متقلب است» و در جاي ديگر مي گويد: «همدم و يار و ياور و غمگساري نداشته ام... اكنون احوال و افكار و اخلاق و رفتارم همه غريب تلقي مي شود. رميده از خلق، به تنهايي خو كرده، حيرت زده و ستمديده، نوميد از همه چيز، در انتظار مرگم.» ابوحيان در پايان عمر كتاب هايش را سوزاند با اين توجيه كه «نه يار دلخواهي دارم و نه دوست نزديكي و نه مخدوم قابل اطميناني. بر من ناگوار است كه آثارم را در دست كساني واگذارم كه اسباب سرگرمي خويش سازند» عبدالرحمن بدوي توصيه كافكا نسبت به عدم انتشار آثارش پس از مرگ را يكي از شباهت هاي ميان توحيدي و كافكا مي داند. ابوحيان به گفته خودش در كتاب سوزي به بزرگاني همچون داوود طايي و ابوسليمان داراني اقتدا كرده است. نقل است كه ابوسليمان داراني وقتي كتاب هايش را به تنور آتش مي افكند، خطاب به آنها گفت: «به خدا قسم كه تو را سوزاندم مگر كه نزديك بود خود به واسطه تو سوخته شوم.» شايد توحيدي كتاب نوشتن را نوعي حبس انديشه و نمادي از جدايي علم و عمل مي دانسته است و شايد هم مثل كافكا از مخاطب نااميد بوده است. به هر روي در پايان عمرش هرچه نوشته بود سوزاند و طعمه حريق كرد.

 با اين حال هنوز آثاري از او بر جاي مانده است كه شايد زيباترين آنها در نثر كتاب «الاشارات الالهيه» باشد. كتابي كه بازتاب تجربه هاي تلخ و دردناك توحيدي در طول زندگي اش است و از نمونه هاي درخشان مناجات نويسي محسوب مي شود. توحيدي در اين كتاب كه سرشار از نيايش و دعاست، با لحني شبيه به مزامير داوود نبي سخن گفته است. نوشته را با مناجاتي از اين كتاب به پايان مي بريم: «پروردگارا. چگونه تو را بجويم در حالي كه قبل از جست وجوي من تو موجود هستي و چگونه تو را بيابم در حالي كه بعد از طلب من مفقود خواهي بود. پروردگارا. تو با چشم من گم نمي شوي اما از منظر چشم گم شده يي.»
   
نظرات بینندگان