arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۰۴۹۵
تاریخ انتشار: ۲۱ : ۰۴ - ۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۱
گفت وگو با پرواز هماي، درباره زندگي و آثار فريدون پوررضا

خواننده اي بي نياز به ساز

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :


زنده ياد «فريدون پوررضا» در طول سال هايي كه آواز تدريس مي كرد، شاگردان زيادي نيز تربيت كرد. شاگرداني كه از سراسر گيلان به ديدارش مي آمدند تا گوشه يي از اين گنجينه آوازهاي بومي و ملي را بياموزند. به سراغ يكي از شاگردان استاد رفتم كه امروز براي خودش در عرصه موسيقي محلي و ملي، نامي و جايي پيدا كرده است و كنسرت هايش در شهرهاي مهم جهان برگزار مي شود. «سعيد جعفرزاده احمد سرگورابي» كه چند سالي مي شود به «پرواز هماي» تغيير نام داده است، متولد 1357 در روستاي احمد سرگوراب از توابع شهرستان شفت است. وي پس از طي دوران تحصيلي تا مقطع ديپلم به تهران آمده و در دانشگاه موسيقي مدرك كارشناسي خود را دريافت كرده است. از جمله فعاليت هاي موسيقايي وي مي توان از اجراي كنسرت هاي متعددي با عناوين «اين چه جهاني است»، «اپراي موسي و شبان»، «سربازان» و... در سالن ها و تالارهايي مانند «كاخ نياوران»، «تالار وحدت»، «والت ديزني» و... نام برد. با پرواز هماي به گفت وگو نشستيم تا از چند سال همنشيني و شاگردي استاد پوررضا براي مان بگويد:
    
    
    
    اگر در صد سال اخير براي عرصه آواز گيلان، سه ستون مستحكم در نظر بگيريم، بي شك بايد از آقايان «احمد عاشورپور»، «فريدون پوررضا» و «ناصر مسعودي» ياد كنيم. در اين ميان شما جايگاه و اهميت فريدون پوررضا را در بين اين سه نفر در چه قسمتي از موسيقي گيلان بيشتر مي دانيد؟
    بدون شك هر سه از بزرگان موسيقي گيلان هستند كه هر كدام جايگاه خاصي در دل مردم و موسيقي ما دارند. فريدون پوررضا بيشتر به خواندن موسيقي روستاها و آنچه كه بر زبان كشاورزان و روستاييان جاري بود، مي پرداخت.
    
    ايشان هم از نظر موسيقي محلي و هم رديف دستگاه هاي موسيقي ايران جايگاه بالايي داشتند. رديفي كه آموزش مي دادند بسيار كامل تر از اكثر استاداني است كه من در تهران شاگردشان بودم، چرا كه در تهران مكتب دوامي يا كريمي را آموزش مي دادند يا گاهگاهي بخشي از رديفي كه ناقص از طاهرزاده به جا مانده بود. اما استاد پوررضا رديفي كه از تعزيه خوان هاي سابق به ارمغان داشت به همه ياد مي داد، رديف حقيقي و كامل موسيقي آوازي ايران گنجينه يي بود در سينه ايشان كه با خود به خاك بردند.
    
    موسيقي و صداي ايشان بيشتر به صداي روستاييان نزديك بود. استاد عاشورپور بيشتر نغمه ها و موسيقي كلاسيك اروپا را به زبان فارسي اجرا مي كردند البته موسيقي گيلان را هم به آن مي افزودند كه آن نيز بسيار زيبا و دلنشين بود. اما استاد ناصر مسعودي نيز مانند استاد پوررضا بيشتر زبان حال مردم گيلان است و صدايش مانند نسيمي دلنواز آرام بخش دل هاي مردم. ايشان نيز در موسيقي ايراني بسيار متبحر و استاد هستند كه سال هاي سال در راديو گل ها در كنار استادان بزرگ موسيقي ايران درخشيدند و نام آور گيلان بودند.
    
    خاطرتان هست كه نخستين بار كجا و از چه طريقي صداي استاد پوررضا را شنيديد؟
    نخستين بار در راهروي سالن سردار جنگل رشت وقتي مي خواستم در كلاس آواز ايشان حاضر شوم.
    
    كدام ترانه يا آواز بود؟
    درآ مد خرد از دستگاه شور را درس مي دادند.
    
    مي دانم كه شما بعدها از زمره شاگردان مرحوم پوررضا شديد، نحوه آشنايي حضوري با استاد از چه طريقي بود؟ كلاس هايتان چگونه برگزار مي شد؟
    به خواسته خودم در 16 سالگي شاگرد ايشان شدم، در كلاس هاي ايشان به روي من باز شد. اوايل در سالن سردار جنگل و بعدها كه سالن خاتم الانبياي رشت احداث شد، در طبقه بالادر يكي از كلاس ها ايشان درس مي دادند.
    
    آقاي پوررضا علاوه بر استادي در آواز، به صورت تخصصي يا تفنني سازي هم مي نواختند؟
    ايشان براي اجرا كردن نياز به هيچ سازي نداشت، به قول خودشان «اين صدا به تنهايي مي تواند براي هزاران نفر بخواند»، من هيچ گاه نديدم سازي بنوازند، اما وقتي به ما قطع ضربي درس مي دادند با انگشتان شان بسيار زيبا روي ميز ضرب مي گرفتند.
    
    ايشان علاوه بر فعاليت در حوزه اجرايي موسيقي، كارهاي زيادي در حوزه جمع آوري موسيقي محلي نواحي مختلف گيلان هم انجام داده اند، اين دست فعاليت هاي ايشان چه تاثيري مي تواند در آينده و حال موسيقي گيلان بگذارد؟
    متاسفانه ايشان هيچ گاه موسيقي محلي را به كسي درس نمي دادند، اما از آهنگ هايي كه تاكنون خوانده اند بسيار مي شود آموخت، كتابي هم از آنها نوشته بودند كه درباره بسياري از اين نغمه ها سخن گفته اند. اما اگر به جاي سخن گفتن، اين نغمه ها را بر روي نوار ضبط مي كردند خيلي بهتر بود. اگر اثري از اين نغمه ها مانده باشد مي توان به ديگران آموخت.
    
    قطعا سال ها هم نشيني و يادگيري از استاد تاثيراتي هم بر كار حرفه يي شما گذاشته است، وجه بارز اين تاثيرات بر كدام قسمت زندگي موسيقايي شما بوده است؟
    جسارت در خواندن را تنها از ايشان آموختم، وقتي آواز مي خواندند در قالب كسي بودند كه گويا آن شعر براي او سروده شده بود، گويا خود ايشان عاشق «رعنا» يا «مريم» بودند، وقتي «شخم به كار ورزاي» را مي خواندند انگار كه در شاليزار هستند و با گاو شخم مي زنند و مي خوانند. من از ايشان آموختم كه آواز تنها خواندن نيست بلكه بازي در نقشي است كه آن را به آواز اجرا مي كنيم.
    
    بدون شك براي هيچ هنرمند بزرگي جايگزين وجود ندارد، اما فكر مي كنيد چگونه مي توان جاي خالي فريدون پوررضا را خاصه در موسيقي گيلان پر كرد؟
    از همه بيشتر بايد به «ناصر مسعودي» و «ناصر وحدتي» و ديگران بها داد و آنچه را در سينه شان حفظ كرده اند، آموخت و به جوان ترهايي كه اين صدا و آواز را دوست دارند بايد بها داد تا راه او را ادامه دهند. اگرچه هيچ گاه كسي نمي تواند مثل او باشد اما مي توان يك صداي ديگر را به جامعه موسيقي گيلان معرفي كرد كه مي دانم جوان هاي لايق بسياري هستند.
    
    در ميان آثار ايشان كدام كار را بيشتر از بقيه مي پسنديد و ارزش ويژه آن كار را در چه مي دانيد؟
    من همه كارهايشان را دوست دارم اما آهنگ «گداعلي» را از همه بيشتر گوش مي دهم.
    
    اگر تمايل داريد، خاطره يي از آقاي پوررضا براي ما نقل كنيد.
    زيباترين خاطره من اين بود كه بارها پس از پايان كلاس از من مي خواستند كه بخوانم و با اين كار بسيار به من روحيه مي بخشيدند و شوق خواندن را صد چندان مي كردند. يادش گرامي و آرزو دارم كه شاگرد خوبي براي شان بوده باشم.
نظرات بینندگان