چهارشنبه ۰۴ خرداد ۱۴۰۱ | Wednesday, 25 May 2022
  • ارتباط با انتخاب
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیک
  • |
  • نظرسنجی
چهارشنبه ۰۴ خرداد ۱۴۰۱ | Wednesday, 25 May 2022
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • گردشگری
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
جستجو
ویدئو جدیدترین اخبار پربیننده ترین
لایو خبر عکس خواندنی ها اخبار ویژه
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • گردشگری
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • ارتباط با انتخاب
  • پیوندها
  • آب و هوا
  • اوقات شرعی
  • مجله الکترونیک
  • نظرسنجی
  • آرشیو
ویدیو / «رد بول» چگونه اینقدر پول در‌ می‌آورد؟ + زیرنویس فارسی

ویدیو / «رد بول» چگونه اینقدر پول در‌ می‌آورد؟ + زیرنویس فارسی

ویدیو / حسن عباسی در پاسخ به یک دانشجو: بچه پر رو! تو دنیا نیامده بودی، ما خیلی از گردن کلفت ها در غرب را از این دانشگاه انداختیم بیرون

ویدیو / حسن عباسی در پاسخ به یک دانشجو: بچه پر رو! تو دنیا نیامده بودی، ما خیلی از گردن کلفت ها در غرب را از این دانشگاه انداختیم بیرون

ویدیو / وقتی همایون شجریان حریف تمرینی اش را ناک اوت کرد!

ویدیو / وقتی همایون شجریان حریف تمرینی اش را ناک اوت کرد!

ویدیو / اولین‌ تصاویر از فردی که پس از ۳۰ ساعت از زیر آوار متروپل بیرون کشیده شد

ویدیو / اولین‌ تصاویر از فردی که پس از ۳۰ ساعت از زیر آوار متروپل بیرون کشیده شد

ویدیو / آواربرداری با قابلمه در حادثه ریزش متروپل برای نجات جان عزیزان

ویدیو / آواربرداری با قابلمه در حادثه ریزش متروپل برای نجات جان عزیزان

ویدیو / آینده یعنی برق بادی فراساحلی؟ + زیرنویس فارسی

ویدیو / آینده یعنی برق بادی فراساحلی؟ + زیرنویس فارسی

کد خبر: ۶۱۱۸۴۶
تاریخ انتشار: ۵۰ : ۲۱ - ۲۰ فروردين ۱۴۰۰
تاریخ >> داخلی
پ
از خاطرات اعلم‌الدوله ثقفی؛

ماجرای قتل امیرکبیر به روایت سه شاهد عینی

امیر: «آیا می‌گذارید که من از حمام بیرون بیایم آن وقت ماموریت خود را انجام دهید؟» فراش‌باشی: «خیر» امیر: «می‌گذارید یک دو کلمه به عزت‌الدوله پیغام داده خداحافظی کنم؟» فراش‌باشی: «خیر». گفت: «می‌گذارید وصیت خود را بنویسم؟» گفت: «خیر». امیر گفت: «پس لااقل خواهید گذاشت این ماموریت شما به طرزی که من می‌گویم انجام بگیرد؟» فراش‌باشی گفت: «مانعی ندارد.»... امیر رو به دلاک کرد و گفت: «نیشتر فصادی همراه داری؟» دلاک گفت: «بله.»... دلاک به سربینه [رخت‌کن] آمد و نیشتر را از توی لباس‌های خود پیدا کرد و به دستور امیر رگ‌های هر دو بازوی امیرکبیر را زد و خون فوران پیدا کرد... امیر کاملا بی‌حس بود... میرغضب با چکمه لگدی به میان دو کتف امیر نواخت. امیر درغلطید و به روی زمین افتاد. صحن حمام را خون گرفته بود و میرغضب دستمال ابریشمی را لوله کرد و به حلق امیر فرو کرد و گلوی امیر را آن‌قدر فشرد تا جان داد. بعد رو به فراش‌باشی نموده گفت: «دیگر کاری نداریم.»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

ماجرای قتل امیرکبیر به روایت سه شاهد عینی

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ اعلم‌الدوله یا خلیل ثقفی، پزشک مخصوص مظفرالدین‌شاه قاجار علاوه بر روابط حسنه و نزدیکی که با مظفرالدین‌شاه داشت و شاه با او درد دل می‌کرد، به خاطر نزدیکی‌اش به دربار قاجار خاطراتی را هم از برخی گماشتگان و رجال آن دوره نقل کرده که گاه برای او تعریف می‌کرده‌اند، خاطراتی که از فاصله‌ای نزدیک‌تر برخی قسمت‌های مهم تاریخ این سلسله را بیان می‌کند. مثلا درباره قتل امیرکبیر، اعلم‌الدوله ماجرا را به طور کامل البته تا پشت در حمام فین از زبان علی‌اکبربیک چاپار معروف دربار ناصرالدین‌شاه شنید که زمانی که قرار بود امیرکبیر را به قتل برسانند تصادفا در فین کاشان به سر می‌برد و از نزدیک شاهد این جنایت تاریخی بود. علاوه بر آن خواجه سربینه [رخت‌کن] حمام فین و نیز دلاک حمام جزئیات قتل امیر و آن‌چه درون حمام رخ داد را برای اعلم‌الدوله تعریف کردند. آن‌چه در پی می‌خوانید مجموع روایات این سه شاهد عینی از قتل امیرکبیر است که برای اعلم‌الدوله تعریف کرده‌اند و او نیز آن را در قالب یادداشتی در فروردین ۱۳۳۹ برای مجله امید ایران (شماره ۳۰۱، جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۳۹) فرستاد. اعلم‌الدوله تاکید کرد که: «این جریان را با تمام جزئیات آن پس از کشته شدن امیرکبیر از قول علی‌اکبربیک و خواجه و دلاک حمام شنیده و بارها برای من تعریف کرده و دست‌خط [فرمان قتل امیر] را هم از روی اصل آن‌که نزد احتساب‌الملک نواده حاج علی‌خان فراش‌باشی بود، رونویس کرده‌ام.»

 

علی‌اکبر بیک از چاپارهای معروف دربار ناصرالدین‌شاه و دولت بود که مرتبا به شیراز رفت و آمد داشت و فوق‌العاده مورد توجه درباریان و مخصوصا شخص مهدعلیا مادر ناصرالدین‌شاه بود. علی‌اکبربیک در یکی از سفرهای خود به شیراز حامل نامه‌ای از مهدعلیا برای عزت‌الدوله خواهر ناصرالدین‌شاه بود که در فین کاشان اقامت داشت.

علی‌اکبربیک پس از رساندن نامه به عزت‌الدوله به طرف شیراز حرکت کرد و در بازگشت به تهران برای دریافت جواب نامه به کاشان رفت و این همان سفر علی‌اکبربیک بود که دانسته یا ندانسته مصادف با یکی از فجایع تاریخی ایران یعنی قتل امیرکبیر گردید که به فین کاشان تبعید شده بود.

آن روز بیش از سه ساعت از آفتاب نگذشته بود که علی‌اکبربیک در پشت باغ معروف فین مشغول قدم زدن بود، بی‌اراده راه می‌رفت و زیر لبی با خود می‌گفت: «چاره‌ای نیست جز آن‌که تا دو سه ساعت دیگر مکث کرده و همان‌طور که دستور داده‌اند ناهار را این‌جا خورده و بعدازظهر راه بیفتیم.»

علی‌اکبربیک همان‌ط‌ور که راه می‌رفت و با خود حرف می‌زد تصمیم گرفت با انگشتان خود فال بگیرد. بعد چشم‌ها را بست و بعد انگلشت‌های خود را روبه‌وی هم قرار داد و همین‌که دو انگشت او به هم اصابت کردند قدم‌های خود را سریع‌تر کرد و به طرف در باغ حرکت کرد.

علی‌اکبربیک یکی دو ساعت پیش هم جواب نامه مهدعلیا را مطالبه کرده بود اما به او گفته بودند که باید یکی دو ساعت دیگر صبر کند تا امیر (منظور امیرکبیر بود) از حمام بیرون آمده و بعد از ناهار جواب نامه‌ها را گرفته عازم تهران گردد، اما با وجود این علی‌اکبربیک خود را ناراحت می‌دید و به همین جهت در صدد استخاره برآمد و بعد از آن‌که استخاره خوب آمد تصمیم گرفت که بار دیگر برای دریافت جواب نامه مراجعه کند. علی‌اکبربیک بعد از مراجعه همان جواب سابق را شنید و ناچار تصمیم گرفت برای گذراندن وقت به تماشای چشمه فین کاشان برود.

هنوز راه زیادی نرفته بود که دید از دور چند سوار از جاده تهران به طرف باغ‌شاه «باغ معروف فین» می‌روند. باغ‌شاه که در شمال غربی قریه قرار گرفته است محل سکنای عزت‌الدوله و امیرکبیر بود.

سوارها پنج نفر بودند و همین‌که نزدیک شدند، معلوم شد که سر و صورت خود را پیچیده و با چفیه و عقال خود را به شکل اعراب درآوره و جز چشم‌های آن‌ها هیچ جای صورت آن‌ها نمایان نبود.

علی‌اکبر بیک به محض مشاهده در جای خود ایستاد و فهمید که باید خبر و یا امر مهمی در پیش باشد. وقتی سوارها به او نزدیک شدند یکی از آن‌ها که از همه جلوتر بود عنان اسب را کشید و بدون آن‌که صورت خود را باز کند گفت: «علی‌اکبر تو این‌جا چه می‌کنی؟» علی‌اکبربیک چاپار دولتی صدای سوار به گوشش آشنا آمد و صاحب صدا را شناخت و گفت: «من از شیراز می‌آیم و منتظر جواب کاغذهای مهدعلیا هستم که بگیرم و به تهران حرکت کنم.» آن سوار که کسی جز حاج علی‌خان فراش‌باشی نبود گفت: «امیر کجاست؟» [علی‌اکبر] گفت: «حمام» گفت: «کدام حمام؟» [علی‌اکبر] گفت: «همین حمام.» گفت: «بسیار خوب راه بیفت با هم برویم آن‌جا.» حمام در زاویه جنوب شرقی باغ که از اطراف آن به کلی خلوت است واقع شده و در سربینه آن یک نفر خواجه مشغول مرتب کردن لباس‌های امیر بود.

پس از آن‌که علی‌اکبر با پنج سوار به جلوی حمام رسیدند، حاج علی‌خان و یک نفر دیگر از سوارها از اسب پیاده شده و دست علی‌اکبربیک را گرفته و او را تهدید کردند که مبادا از آن‌ها جدا شده و جریان ورود سواران نقاب‌پوش را به عزت‌الدوله خبر دهند.

علی‌اکبربیک با حاج علی‌خان و سوار دیگر وارد سربینه حمام شدند. حاج علی‌خان بار دیگر علی‌اکبربیک را تهدید کرد که «نباید نفست بیرون بیاید» و آن‌گاه آن سوار دیگر هم خنجر خود را روی سینه خواجه‌ای که لباس‌های امیرکبیر را مرتب می‌کرد، گذاشت و گفت: «اگر کمترین حرکت و یا صدایی بکنی کشته خواهی شد.» آن شخص در بالای سر خواجه ایستاد. فراش‌باشی به علی‌اکبربیک گفت: «تو هم این‌جا نشسته تکان نخوری» و خودش مجددا از پله‌های حمام بالا رفت و دو نفر دیگر از سوارها را پیاده کرده و به آن‌ها گفت: «درِ آن طرف باغ را سنگ‌چین کرده و بعد هم بیرون ایستاده به احدی اجازه ورود ندهید.»

از ورود این پنج نفر سوار به باغ و حمام هیچ‌کس جز آن خواجه و علی‌اکبربیک خبردار نشد و الا مردم به آن‌ها امان نمی‌دادند.

امیرکبیر در حدود دو ماه بود که در باغ‌شاه زندانی بود. مخالفین او که همه اعیان و بزرگان بودند بی‌کار ننشسته و علیه او پیش شاه حرف‌هایی می‌زدند.

امیر در زمان صدارت خود دست همه آن‌ها را از کارها کوتاه کرده بود و آن‌ها شاه را از امیر ترسانده بوند و بعد از تبعید نقشه قتل او را می‌کشیدند. به ناصرالدین‌شاه گفته بودند که امیر می‌خواهد عنان قدرت را در دست گرفته و به جای او بنشیند. به همین جهت شاه به قدری ترسیده بود که به تبعید و زندانی کردن امیر اکتفا نکرد و تا وقتی او را نکشت شب خواب راحت نمی‌کرد.

امیر در مدت دو ماه تبعیدی خود در فین انواع و اقسام شکنجه‌ها را تحمل می‌کرد؛ ناصرالدین‌شاه در موقع تبعید امیر، جمعی از فراشان و گماشتگان خود را همراه او فرستاد و معلوم است که آن‌ها ترتیب و رفتارشان با کسی که سابقا از او می‌ترسیدند و بعد بر او تسلط پیدا کرده‌اند چگونه و از چه قرار بود. به او فحش داده و آن‌هایی که بر روی بام بودند هنگام عبور و گردش امیر در باغ زباله و کثافت به سر او ریخته و بعضی از مستحفظین هم به جای حفاظت امیر به او می‌گفتند: «وقتی که تو وزیر بودی ما را از گرسنگی می‌کشتی و حالا هم که معزول شده‌ای ما باید برای محافظت تو از سرما تلف بشویم.» این اشخاص شب و روز مواظب امیر بودند و امیر هم از ترس آن‌که مبادا مسموش کنند جز تخم‌مرغ یا غذای دیگری که به آن اطمینان داشته باشد چیز دیگری نمی‌خورد غافل از این‌که برای قتل او نقشه فجیع‌تری طرح کرده بودند.

رفتار همسر امیر فوق‌العاده شجاعانه بود؛ وقتی که امیر تبعید شد، او خود را سپر بلای شوهرش قرار داد و با امیر به کاشان رفت. همسر امیر یک ساعت شوهر خود را تنها نمی‌گذاشت و بنابراین کشتن امیر کار آسانی نبود تا آن‌که اتفاقا در حمام او را تنها یافتند و حاج علی‌خان فراش‌باشی به حیات امیر خاتمه داد و مرتکب بزرگ‌ترین قتل تاریخی در ایران گردید.

حاج علی‌خان موقعی که به حمام برگشت و مجددا وارد سربینه شد، خواجه را بی‌حرکت و زهره‌ترک و علی‌اکبر را مبهوت و هراسان و گماشته خود را در حال آماده‌باش دید.

در این وقت فراش‌باشی نقاب از چهره خود کنار زد و صورت او کاملا نمایان شد و بلافاصله وارد گرمخانه شد و با سر تعظمی کرد. امیر گفت: «کجا بودید حاج علی‌خان؟» گفت: «از تهران می‌آیم.» امیر پرسید: «لابد برای من حامل فرمایشی هستید» فراش‌باشی گفت: «بله.» و بلافاصله دست در جیب کرده و کاغذی را بیرون آورده و در مقابل چشمان امیر که در صحن حمام نشسته و دلاک پشت او را کیسه می‌کشید گرفت و گفت: «این دست‌خط را بخوان.» امیر خواند و در آن چنین نوشته شده بود: «چاکر آستان ملائک، پاسبانِ فدویِ خاصِ دولتِ ابدمدت حاج علی‌خان و پیش‌خدمت خاصه فراش‌باشیِ دربارِ سپهراقتدار ماموریت دارد که به فین کاشان رفته میرزا تقی‌خان فراهانی را راحت نماید و در انجام این ماموریت بین‌الاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر باشد.»

امیر گفت: «آیا می‌گذارید که من از حمام بیرون بیایم آن وقت ماموریت خود را انجام دهید؟» فراش‌باشی گفت: «خیر» امیر گفت: «می‌گذارید یک دو کلمه به عزت‌الدوله پیغام داده خداحافظی کنم؟» حاج علی‌خان فراش‌باشی گفت: «خیر». گفت: «می‌گذارید وصیت خود را بنویسم؟» گفت: «خیر». امیر که دید همه جواب‌های او منفی است گفت: «پس لااقل خواهید گذاشت این ماموریت شما به طرزی که من می‌گویم انجام بگیرد؟» فراش‌باشی گفت: «مانعی ندارد.» و این پیشنهاد امیر را قبول کرد. امیر رو به دلاک کرد و گفت: «نیشتر فصادی همراه داری؟» دلاک گفت: «بله.» گفت: «بیاور».

دلاک به سربینه آمد و نیشتر را از توی لباس‌های خود پیدا کرد و به دستور امیر رگ‌های هر دو بازوی امیرکبیر را زد و خون فوران پیدا کرد. دلاک در یک گوشه حمام حیران ایستاده و از ترس فراش‌باشی جرأت حرکت برای گرفتن جلوی خون را نداشت و نمی‌دانست سرانجام چه خواهد شد و چه وقت باید جلوی خون را بگیرد.

حاجی علی‌خان بعد از چند دقیقه که دید امیر بی‌حس شده است به سربینه رفت و به آن سوار نقاب‌پوش که با خنجر مواظب علی‌اکبربیک و خواجه بود گفت: «بیا...»

این شخص که کسی جز میرغضب دربار ناصرالدین‌شاه نبود، به دنبال فراش‌باشی به حمام رفت. همین‌که وارد گرمابه شدند فراش‌باشی گفت: «معطل نشو کارش را تمام کن.»

امیر کاملا بی‌حس بود.

میرغضب با چکمه لگدی به میان دو کتف امیر نواخت. امیر درغلطید و به روی زمین افتاد. صحن حمام را خون گرفته بود و میرغضب دستمال ابریشمی را لوله کرد و به حلق امیر فرو کرد و گلوی امیر را آن‌قدر فشرد تا جان داد. بعد رو به فراش‌باشی نموده گفت: «دیگر کاری نداریم.»

حاج علی‌خان و میرغضب بلافاصله از حمام بیرون آمدند و با همراهان خود سوار اسب‌های تندرو شده و از طرف تهران رهسپار شدند.

لینک کوتاه
بیشتر بخوانید

یادداشت‌های ناصرالدین‌شاه شنبه ۸ دی ۱۲۴۵؛ عزت‌الدوله غش کرده است

راز قتل امیرکبیر توسط اجنه افشا می‌‌‌‌شود!

امیرکبیر و اصلاحاتش/ وقتی حقوق ناصرالدین‌ شاه ۲۴‌ هزار تومان شد

ارسال به تلگرام
برچسب ها: امیرکبیر ، اعلم الدوله ثقفی ، علی اکبربیک
بازید از صفحه اول ارسال به دوستان نسخه چاپی
گزارش خطا
1
وب گردی
کدام بسته اینترنتی بهتر است؟!

کدام بسته اینترنتی بهتر است؟!

در ماجرای حذف گروه «دست خدا» از «عصر جدید» چه گذشت؟

در ماجرای حذف گروه «دست خدا» از «عصر جدید» چه گذشت؟

راز شادی گل طارمی با پیراهن شماره ۱۰ و اسم ناشناس/عکس

راز شادی گل طارمی با پیراهن شماره ۱۰ و اسم ناشناس/عکس

دزد مدال پیدا شد!

دزد مدال پیدا شد!

پیدا شدن نوزاد پسر با بندناف در کیسه زباله؛ نوزاد زنده است/ عکس

پیدا شدن نوزاد پسر با بندناف در کیسه زباله؛ نوزاد زنده است/ عکس

انتقاد تند کارگردان «عنکبوت» از کارگردان «عنکبوت مقدس»: همه‌جا از من تقلید کردی

انتقاد تند کارگردان «عنکبوت» از کارگردان «عنکبوت مقدس»: همه‌جا از من تقلید کردی

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر:
رپورتاژ / تریبون 2
تصاویر
۱/۴
۱/۴
تصاویر: دومین روز آوار برداری ساختمان متروپل - آبادان

تصاویر: دومین روز آوار برداری ساختمان متروپل - آبادان

۲/۴
تصاویر: آخرین روز سال تحصیلی

تصاویر: آخرین روز سال تحصیلی

۳/۴
تصاویر: آب تنی در ساحل خلیج فارس

تصاویر: آب تنی در ساحل خلیج فارس

۴/۴
تصاویر: تشییع پیکر شهید صیاد خدایی

تصاویر: تشییع پیکر شهید صیاد خدایی

رپورتاژ / تریبون 2
ببینید!

ویدیو / ادعای رئیس صدا و سیما: ایرج طهماسب قرار بود عید امسال برنامه داشته باشد اما بین خودشان مشکلی پیش آمد

ویدیو / استفاده کلاهبرداران کریپتو از دیپ فیک ایلان ماسک برای فریب کاربران

ویدیو / اعلام هشدار برای شروع عملیات اصلی در اطراف ساختمان متروپل

ویدیو / وقتی دوست سابق جانی دپ به دادش رسید

ویدیو / دختر آبادانی در حادثه متروپل خودش را اینگونه از طبقات بالا ساختمان تخریب شده نجات می دهد

ویدیو / اینجا زیباترین اتاق خواب جهان است!

ویدیو / تصاویری از اتومبیل‌های زیر آوار مانده پس از ریزش ساختمان متروپل آبادان

آرشیو
رپورتاژ / تریبون 2
پربازدیدها
روز هفته ماه سال

تایید هویت جسد مالک برج متروپل آبادان

دادستان اهواز: حسین عبدالباقی، مالک و پیمانکار اصلی ساختمان «متروپل» آبادان در حادثه ریزش ساختمان فوت کرده است

شاخص آلودگی هوا در ۶ منطقه تهران روی عدد ۵۰۰ / ساعت کاری امروز ادارات پایتخت تا ۱۲ / لعو طرح ترافیک از ساعت ۱۲ / بازی پرسپولیس - شهرخودرو لغو شد / صدور هشدار نارنجی در ۲۲ استان / هواشناسی: شدت آلاینده‌ها در اکثر نقاط کشور از روز چهارشنبه کمتر می‌شود / بهبود کیفیت هوای تهران از روز پنجشنبه

سند تحول شورای‌عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسید / کنکور اصلاح می‌شود

پس از سفر انریکه مورا، ایران و امریکا متعهد به از سرگیری مذاکرات نشدند؛ دستیابی به مصالحه اگر نگویم غیرممکن، اما غیر محتمل است

مقایسه آرای قالیباف در سال سوم ریاست بر مجلس با دو سالِ اول

جبلی، رئیس صداوسیما: همه فکر می کنند با امضای طلایی من مشکل فردوسی پور حل می شود، نخیر! اینطور نیست / فردی که با ما کار می کند، باید قواعد بازی را بپذیرد + ویدیو

تصاویر: ریزش ساختمان ۱۰ طبقه متروپل - آبادان

تصاویری از شهید حسن صیاد خدایاری بعد از ترور در خیابان مجاهدین اسلام تهران

فرمانده سپاه: قطعاً خداوند و امام زمان (عج) بر سرود سلام فرمانده نظر داشته است / این سرود در تاریخ کشور ماندگار خواهد شد

تایید هویت جسد مالک برج متروپل آبادان

المیرا شریفی‌مقدم به آنتن تلویزیون برگشت

تصاویر: گروگانگیری در ایلام

انتشار اسامی افراد غیر روانشناس فاقد مجوز از سوی سازمان نظام روانشناسی / نام محمود انوشه، فرهنگ هلاکویی، ایمان سرورپور و علیرضا شیری در این لیست ۵۰ نفره

ویدیو / دوتار نوازی عثمان محمدپرست و آواز شجریان

بازگشت مرتضی عقیلی به سینمای ایران پس از ۴ دهه

خداحافظی سحر قریشی از سینما / اعلام رسمی ازدواج با امیر تتلو

هتل شهر با دستور دادستان تهران تخلیه شد

روز‌های پر استرسی که همچنان ادامه دارد/ اردیبهشت ۱۴۰۱ با فیش‌های ۱۴۰۰ مستمری تامین اجتماعی!

تصاویری از شهید حسن صیاد خدایاری بعد از ترور در خیابان مجاهدین اسلام تهران

فرمانده سپاه: قطعاً خداوند و امام زمان (عج) بر سرود سلام فرمانده نظر داشته است / این سرود در تاریخ کشور ماندگار خواهد شد

منابع اسرائیلی: برای اولین بار در حملات هوایی تل آویو علیه سوریه، سامانه روسیه به سوی جنگنده‌های اسرائیلی شلیک کردند

تایید هویت جسد مالک برج متروپل آبادان

تمامی مدارس، دانشگاه‌ها و ادارات استان تهران فردا تعطیل شد

زمان بازی های تیم ملی فوتبال ایران در مقدماتی جام جهانی

ویدیو / این حیوان عجیب الخلقه در عراق، شیر منقرض شده آشوری است؟

سازمان جهانی بهداشت: قرنطینه امیکرون ۵ روز نیست

معاوضه شماره موبایل با آپارتمان لوکس / قیمت شماره‌های رند به ۵۰ میلیارد تومان رسید

تماشا کنید: خداحافظی ایران با ارس؟ / پروژه «داپ» ترکیه چگونه در سکوت منابع آبی ایران را خشک می کند؟

سیلی «ویل اسمیت» به صورت مجری اسکار به خاطر شوخی با همسرش / تصویر واکنش حاضران در سالن / گریه و عذرخواهی اسمیت پس از دریافت جایزه: عشق موجب می‌شود کارهای دیوانه‌واری انجام دهیم؛ وقتی در اوج هستی، شیطان دقیقا همان موقع سراغت می‌آید +عکس و ویدیو

درگذشت ناگهانی بازیگر مشهور سینمای ایران/ علت فوت به روایت خبرگزاری قوه قضاییه: خودکشی

شرط تحویل آپارتمان ۱۵۰ متری در نیاوران به رضا رویگری / مجری صداوسیما: مالک منزل گفته خانه را با چند پرستار آماده کرده‌ام؛ فقط رضا باید تنها بیاید / وقتش رسیده بگویم که چقدر به رضا ظلم شده / او مدت‌هاست که در روابط‌ش دچار مشکل شده / مو‌های رضا به طرز عجیبی سوزانده شده بود؛ به گریمور گفتم جوری درست کن که فکر کند مو دارد

رپورتاژ / تریبون 2
خواندنی ها
بقایای فسیلی «اژدهای مرگ» مربوط به ۸۶ میلیون سال پیش، کشف شد

بقایای فسیلی «اژدهای مرگ» مربوط به ۸۶ میلیون سال پیش، کشف شد

دانشمندان چینی: باید برای نابودی ماهواره‌های استارلینک آماده باشیم

دانشمندان چینی: باید برای نابودی ماهواره‌های استارلینک آماده باشیم

با امباپه تا ۲۰۲۵؛ چگونه سیاست‌مداران و وعده‌های مالی قطر، ستاره فرانسوی را در پاریس ماندنی کردند

با امباپه تا ۲۰۲۵؛ چگونه سیاست‌مداران و وعده‌های مالی قطر، ستاره فرانسوی را در پاریس ماندنی کردند

دعوای دانشگاه و وارث یک کشیش بر سر لباس چهارخانه میلیون دلاری / چه کسی صاحب لباس جادوگر شهر اوز است؟

دعوای دانشگاه و وارث یک کشیش بر سر لباس چهارخانه میلیون دلاری / چه کسی صاحب لباس جادوگر شهر اوز است؟

رپورتاژ / تریبون 2
آخرین اخبار مهمترین عناوین روز

بقایای فسیلی «اژدهای مرگ» مربوط به ۸۶ میلیون سال پیش، کشف شد

توافق ترکیه و اسرائیل بر سر راه‌اندازی مجدد کمیسیون مشترک اقتصادی

دادستان تهران: سارق مسلح "خیابان‌های شرق تهران" به دار مجازات آویخته شد

رییس سازمان محیط زیست در نامه‌ای به رییسی: بروز خطا‌های جزئی در پروژه «یوز» دور از ذهن نیست / از همان ابتدا شانس و احتمال بقای توله‌ها بالا نبود

رئیس کل سازمان توسعه تجارت: دو برابر مازاد نیاز برای واردات آیفون در دو ماه ثبت سفارش شد / صف فروش آیفون بیشتر از تقاضا خواهد شد

رشد تقاضا برای فرزندخواندگی نوزاد رها شده در سطل زباله / ۱۷ هزار خانواده در صف نوبت پذیرش فرزند

مذاکرات احیای برجام؛ اوضاع قمر در عقرب شده؟ / خبر عدم موافقت بایدن با حذف سپاه از لیست تروریسم غیر منتظره نبود

فرماندار آبادان: پایان توقف یک ساعته آواربرداری در متروپل / تلاش بر این است که استحکام ساختمان را به حداکثر برسانیم

واردات آیفون ادامه دارد

رییس سازمان محیط زیست در نامه‌ای به رییسی: بروز خطا‌های جزئی در پروژه «یوز» دور از ذهن نیست / از همان ابتدا شانس و احتمال بقای توله‌ها بالا نبود

هوای ۱۷ شهر خوزستان در وضعیت "خطرناک"

گروسی: گفت وگوهای آژانس با ایران به نقطه بسیار دشواری رسیده است

ارز ۴۲۰۰ رسما از گمرک خارج شد

رهبر معظم انقلاب: نمایندگان مجلس نباید در انتصابات دخالت کنند

رهبر معظم انقلاب: بلندگوی مجلس با پایگاه اینترنتی و فضای مجازی فرق دارد؛ مراقب آبروی افراد باشید

رهبر معظم انقلاب: گروکشی و معارضه بی‌معنا بین مسئولان نباید وجود داشته باشد

آخرین آمار کرونا در ایران، ۴خرداد ۱۴۰۱: فوت ۵ نفر در شبانه روز گذشته / شناسایی ۲۹۳ بیمار جدید کرونایی

قیمت طلا و سکه، امروز ۴ خرداد ۱۴۰۱

رهبر معظم انقلاب: فتح خرمشهر، تغییر یک معادله‌ تلخ به یک معادله‌ شیرین بود / در همه‌ حوادث هم مانند آن دوران می‌توان پیروز شد

شاخص کل بورس، امروز ۴ اردیبهشت ۱۴۰۱

قیمت لیر ترکیه، امروز ۴ خرداد ۱۴۰۱

قیمت سکه پارسیان، امروز ۴ خرداد ۱۴۰۱

قیمت دلار در صرافی‌های بانکی، امروز ۴ خرداد ۱۴۰۱

استاندار خوزستان: سازه ساختمان متروپل بسیار سنگین بود/ این ساختمان در ۶ طبقه طراحی شده بود، اما بعدا ۳ طبقه و بعد از آن هم ۲ طبقه دیگر به آن اضافه شد / احتمالا مسائل فنی رعایت نشده بود / برخورد خودروی سنگین یا انفجار هم نمی‌توانست باعث این اتفاق شود

وزیر کشور: خطر جدی ریزش مجدد سازه متروپل وجود دارد

وضعیت جاده‌ها و راه‌ها، امروز ۴ خرداد ۱۴۰۱ / بارش باران در جاده‌های اردبیل و گیلان / وزش باد و گردوخاک در جاده‌های کردستان، ایلام، خوزستان، بوشهر و هرمزگان

وضعیت آب و هوا، امروز ۴ خرداد ۱۴۰۱ / ورود توده گرد و غبار از غرب کشور طی فردا

علم‌الهدی: ریشه اصلی کاهش ازدواج، مسائل اقتصادی و اشتغال نیست / بلوغ اقتصادی شرط تشکیل زندگی خانوادگی نیست / اگر برای تشکیل خانواده، غیر از بلوغ جنسی شرط دیگری لازم بود، خداوند آن را در جریان آفرینش انسان قرار می‌داد

سیدنظام موسوی، سلیمی و دشتی ناظران هیات رییسه مجلس شدند

شاخص آلودگی هوای تهران همچنان بالای ۴۰۰ / وضعیت برای همه مردم خطرناک است

نواب رئیس مجلس بدون تغییر ماندند / انتخاب مجدد نیکزاد و مصری / آرای هر دو نفر مساوی بود؛ نیکزاد با قرعه کشی، «نایب رییس اول» شد

کره شمالی ۳ موشک بالستیک در کمتر از یک ساعت آزمایش کرد

سند تحول شورای‌عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسید / کنکور اصلاح می‌شود

دادستان اهواز: شایعات زنده بودن مالک متروپل تکذیب می‌شود

رایزنی‌های امیرعبداللهیان با وزرای خارجه منطقه درباره مدیریت معضل گرد و غبار / اعزام هیات فنی ایرانی به عراق و سوریه

شناسایی اولین مورد ابتلا به «آبله میمون» در همسایه جنوبی ایران

آرشیو
رپورتاژ / تریبون 2
وبگردی

بیرانوند با پرسپولیس 3 ساله بسته ولی اعلام نمی‌کند!

دست رد بیرانوند به سه پیشنهاد نجومی

انتقاد تند کارگردان «عنکبوت» از کارگردان «عنکبوت مقدس»: همه‌جا از من تقلید کردی

پیدا شدن نوزاد پسر با بندناف در کیسه زباله؛ نوزاد زنده است/ عکس

دزد مدال پیدا شد!

شکست سنگین جواد عزتی و امیر جدیدی در گیشه سینما

در ماجرای حذف گروه «دست خدا» از «عصر جدید» چه گذشت؟

دلسردی گل‌محمدی از مهاجم جوان پرسپولیس

راز شادی گل طارمی با پیراهن شماره ۱۰ و اسم ناشناس/عکس

یزدانی: جوایزی که از دست مردم می‌گیرم برایم ارزش بیشتری دارد

تکذیب خبر توقف ساخت سریال «موسی(ع)» به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا

مرگ‌بارترین سرطان در ایران کدام است؟

  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • گردشگری
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • |
  • ارتباط با ما
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیکی
  • |
  • نظرسنجی
  • |
  • جستجو
  • |
  • آرشیو
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به انتخاب است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید : "ایران سامانه"
کد خبر: ۶۱۱۸۴۶
تاریخ انتشار: ۵۰ : ۲۱ - ۲۰ فروردين ۱۴۰۰
تاریخ >> داخلی
پ
از خاطرات اعلم‌الدوله ثقفی؛

ماجرای قتل امیرکبیر به روایت سه شاهد عینی

امیر: «آیا می‌گذارید که من از حمام بیرون بیایم آن وقت ماموریت خود را انجام دهید؟» فراش‌باشی: «خیر» امیر: «می‌گذارید یک دو کلمه به عزت‌الدوله پیغام داده خداحافظی کنم؟» فراش‌باشی: «خیر». گفت: «می‌گذارید وصیت خود را بنویسم؟» گفت: «خیر». امیر گفت: «پس لااقل خواهید گذاشت این ماموریت شما به طرزی که من می‌گویم انجام بگیرد؟» فراش‌باشی گفت: «مانعی ندارد.»... امیر رو به دلاک کرد و گفت: «نیشتر فصادی همراه داری؟» دلاک گفت: «بله.»... دلاک به سربینه [رخت‌کن] آمد و نیشتر را از توی لباس‌های خود پیدا کرد و به دستور امیر رگ‌های هر دو بازوی امیرکبیر را زد و خون فوران پیدا کرد... امیر کاملا بی‌حس بود... میرغضب با چکمه لگدی به میان دو کتف امیر نواخت. امیر درغلطید و به روی زمین افتاد. صحن حمام را خون گرفته بود و میرغضب دستمال ابریشمی را لوله کرد و به حلق امیر فرو کرد و گلوی امیر را آن‌قدر فشرد تا جان داد. بعد رو به فراش‌باشی نموده گفت: «دیگر کاری نداریم.»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

ماجرای قتل امیرکبیر به روایت سه شاهد عینی

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ اعلم‌الدوله یا خلیل ثقفی، پزشک مخصوص مظفرالدین‌شاه قاجار علاوه بر روابط حسنه و نزدیکی که با مظفرالدین‌شاه داشت و شاه با او درد دل می‌کرد، به خاطر نزدیکی‌اش به دربار قاجار خاطراتی را هم از برخی گماشتگان و رجال آن دوره نقل کرده که گاه برای او تعریف می‌کرده‌اند، خاطراتی که از فاصله‌ای نزدیک‌تر برخی قسمت‌های مهم تاریخ این سلسله را بیان می‌کند. مثلا درباره قتل امیرکبیر، اعلم‌الدوله ماجرا را به طور کامل البته تا پشت در حمام فین از زبان علی‌اکبربیک چاپار معروف دربار ناصرالدین‌شاه شنید که زمانی که قرار بود امیرکبیر را به قتل برسانند تصادفا در فین کاشان به سر می‌برد و از نزدیک شاهد این جنایت تاریخی بود. علاوه بر آن خواجه سربینه [رخت‌کن] حمام فین و نیز دلاک حمام جزئیات قتل امیر و آن‌چه درون حمام رخ داد را برای اعلم‌الدوله تعریف کردند. آن‌چه در پی می‌خوانید مجموع روایات این سه شاهد عینی از قتل امیرکبیر است که برای اعلم‌الدوله تعریف کرده‌اند و او نیز آن را در قالب یادداشتی در فروردین ۱۳۳۹ برای مجله امید ایران (شماره ۳۰۱، جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۳۹) فرستاد. اعلم‌الدوله تاکید کرد که: «این جریان را با تمام جزئیات آن پس از کشته شدن امیرکبیر از قول علی‌اکبربیک و خواجه و دلاک حمام شنیده و بارها برای من تعریف کرده و دست‌خط [فرمان قتل امیر] را هم از روی اصل آن‌که نزد احتساب‌الملک نواده حاج علی‌خان فراش‌باشی بود، رونویس کرده‌ام.»

 

علی‌اکبر بیک از چاپارهای معروف دربار ناصرالدین‌شاه و دولت بود که مرتبا به شیراز رفت و آمد داشت و فوق‌العاده مورد توجه درباریان و مخصوصا شخص مهدعلیا مادر ناصرالدین‌شاه بود. علی‌اکبربیک در یکی از سفرهای خود به شیراز حامل نامه‌ای از مهدعلیا برای عزت‌الدوله خواهر ناصرالدین‌شاه بود که در فین کاشان اقامت داشت.

علی‌اکبربیک پس از رساندن نامه به عزت‌الدوله به طرف شیراز حرکت کرد و در بازگشت به تهران برای دریافت جواب نامه به کاشان رفت و این همان سفر علی‌اکبربیک بود که دانسته یا ندانسته مصادف با یکی از فجایع تاریخی ایران یعنی قتل امیرکبیر گردید که به فین کاشان تبعید شده بود.

آن روز بیش از سه ساعت از آفتاب نگذشته بود که علی‌اکبربیک در پشت باغ معروف فین مشغول قدم زدن بود، بی‌اراده راه می‌رفت و زیر لبی با خود می‌گفت: «چاره‌ای نیست جز آن‌که تا دو سه ساعت دیگر مکث کرده و همان‌طور که دستور داده‌اند ناهار را این‌جا خورده و بعدازظهر راه بیفتیم.»

علی‌اکبربیک همان‌ط‌ور که راه می‌رفت و با خود حرف می‌زد تصمیم گرفت با انگشتان خود فال بگیرد. بعد چشم‌ها را بست و بعد انگلشت‌های خود را روبه‌وی هم قرار داد و همین‌که دو انگشت او به هم اصابت کردند قدم‌های خود را سریع‌تر کرد و به طرف در باغ حرکت کرد.

علی‌اکبربیک یکی دو ساعت پیش هم جواب نامه مهدعلیا را مطالبه کرده بود اما به او گفته بودند که باید یکی دو ساعت دیگر صبر کند تا امیر (منظور امیرکبیر بود) از حمام بیرون آمده و بعد از ناهار جواب نامه‌ها را گرفته عازم تهران گردد، اما با وجود این علی‌اکبربیک خود را ناراحت می‌دید و به همین جهت در صدد استخاره برآمد و بعد از آن‌که استخاره خوب آمد تصمیم گرفت که بار دیگر برای دریافت جواب نامه مراجعه کند. علی‌اکبربیک بعد از مراجعه همان جواب سابق را شنید و ناچار تصمیم گرفت برای گذراندن وقت به تماشای چشمه فین کاشان برود.

هنوز راه زیادی نرفته بود که دید از دور چند سوار از جاده تهران به طرف باغ‌شاه «باغ معروف فین» می‌روند. باغ‌شاه که در شمال غربی قریه قرار گرفته است محل سکنای عزت‌الدوله و امیرکبیر بود.

سوارها پنج نفر بودند و همین‌که نزدیک شدند، معلوم شد که سر و صورت خود را پیچیده و با چفیه و عقال خود را به شکل اعراب درآوره و جز چشم‌های آن‌ها هیچ جای صورت آن‌ها نمایان نبود.

علی‌اکبر بیک به محض مشاهده در جای خود ایستاد و فهمید که باید خبر و یا امر مهمی در پیش باشد. وقتی سوارها به او نزدیک شدند یکی از آن‌ها که از همه جلوتر بود عنان اسب را کشید و بدون آن‌که صورت خود را باز کند گفت: «علی‌اکبر تو این‌جا چه می‌کنی؟» علی‌اکبربیک چاپار دولتی صدای سوار به گوشش آشنا آمد و صاحب صدا را شناخت و گفت: «من از شیراز می‌آیم و منتظر جواب کاغذهای مهدعلیا هستم که بگیرم و به تهران حرکت کنم.» آن سوار که کسی جز حاج علی‌خان فراش‌باشی نبود گفت: «امیر کجاست؟» [علی‌اکبر] گفت: «حمام» گفت: «کدام حمام؟» [علی‌اکبر] گفت: «همین حمام.» گفت: «بسیار خوب راه بیفت با هم برویم آن‌جا.» حمام در زاویه جنوب شرقی باغ که از اطراف آن به کلی خلوت است واقع شده و در سربینه آن یک نفر خواجه مشغول مرتب کردن لباس‌های امیر بود.

پس از آن‌که علی‌اکبر با پنج سوار به جلوی حمام رسیدند، حاج علی‌خان و یک نفر دیگر از سوارها از اسب پیاده شده و دست علی‌اکبربیک را گرفته و او را تهدید کردند که مبادا از آن‌ها جدا شده و جریان ورود سواران نقاب‌پوش را به عزت‌الدوله خبر دهند.

علی‌اکبربیک با حاج علی‌خان و سوار دیگر وارد سربینه حمام شدند. حاج علی‌خان بار دیگر علی‌اکبربیک را تهدید کرد که «نباید نفست بیرون بیاید» و آن‌گاه آن سوار دیگر هم خنجر خود را روی سینه خواجه‌ای که لباس‌های امیرکبیر را مرتب می‌کرد، گذاشت و گفت: «اگر کمترین حرکت و یا صدایی بکنی کشته خواهی شد.» آن شخص در بالای سر خواجه ایستاد. فراش‌باشی به علی‌اکبربیک گفت: «تو هم این‌جا نشسته تکان نخوری» و خودش مجددا از پله‌های حمام بالا رفت و دو نفر دیگر از سوارها را پیاده کرده و به آن‌ها گفت: «درِ آن طرف باغ را سنگ‌چین کرده و بعد هم بیرون ایستاده به احدی اجازه ورود ندهید.»

از ورود این پنج نفر سوار به باغ و حمام هیچ‌کس جز آن خواجه و علی‌اکبربیک خبردار نشد و الا مردم به آن‌ها امان نمی‌دادند.

امیرکبیر در حدود دو ماه بود که در باغ‌شاه زندانی بود. مخالفین او که همه اعیان و بزرگان بودند بی‌کار ننشسته و علیه او پیش شاه حرف‌هایی می‌زدند.

امیر در زمان صدارت خود دست همه آن‌ها را از کارها کوتاه کرده بود و آن‌ها شاه را از امیر ترسانده بوند و بعد از تبعید نقشه قتل او را می‌کشیدند. به ناصرالدین‌شاه گفته بودند که امیر می‌خواهد عنان قدرت را در دست گرفته و به جای او بنشیند. به همین جهت شاه به قدری ترسیده بود که به تبعید و زندانی کردن امیر اکتفا نکرد و تا وقتی او را نکشت شب خواب راحت نمی‌کرد.

امیر در مدت دو ماه تبعیدی خود در فین انواع و اقسام شکنجه‌ها را تحمل می‌کرد؛ ناصرالدین‌شاه در موقع تبعید امیر، جمعی از فراشان و گماشتگان خود را همراه او فرستاد و معلوم است که آن‌ها ترتیب و رفتارشان با کسی که سابقا از او می‌ترسیدند و بعد بر او تسلط پیدا کرده‌اند چگونه و از چه قرار بود. به او فحش داده و آن‌هایی که بر روی بام بودند هنگام عبور و گردش امیر در باغ زباله و کثافت به سر او ریخته و بعضی از مستحفظین هم به جای حفاظت امیر به او می‌گفتند: «وقتی که تو وزیر بودی ما را از گرسنگی می‌کشتی و حالا هم که معزول شده‌ای ما باید برای محافظت تو از سرما تلف بشویم.» این اشخاص شب و روز مواظب امیر بودند و امیر هم از ترس آن‌که مبادا مسموش کنند جز تخم‌مرغ یا غذای دیگری که به آن اطمینان داشته باشد چیز دیگری نمی‌خورد غافل از این‌که برای قتل او نقشه فجیع‌تری طرح کرده بودند.

رفتار همسر امیر فوق‌العاده شجاعانه بود؛ وقتی که امیر تبعید شد، او خود را سپر بلای شوهرش قرار داد و با امیر به کاشان رفت. همسر امیر یک ساعت شوهر خود را تنها نمی‌گذاشت و بنابراین کشتن امیر کار آسانی نبود تا آن‌که اتفاقا در حمام او را تنها یافتند و حاج علی‌خان فراش‌باشی به حیات امیر خاتمه داد و مرتکب بزرگ‌ترین قتل تاریخی در ایران گردید.

حاج علی‌خان موقعی که به حمام برگشت و مجددا وارد سربینه شد، خواجه را بی‌حرکت و زهره‌ترک و علی‌اکبر را مبهوت و هراسان و گماشته خود را در حال آماده‌باش دید.

در این وقت فراش‌باشی نقاب از چهره خود کنار زد و صورت او کاملا نمایان شد و بلافاصله وارد گرمخانه شد و با سر تعظمی کرد. امیر گفت: «کجا بودید حاج علی‌خان؟» گفت: «از تهران می‌آیم.» امیر پرسید: «لابد برای من حامل فرمایشی هستید» فراش‌باشی گفت: «بله.» و بلافاصله دست در جیب کرده و کاغذی را بیرون آورده و در مقابل چشمان امیر که در صحن حمام نشسته و دلاک پشت او را کیسه می‌کشید گرفت و گفت: «این دست‌خط را بخوان.» امیر خواند و در آن چنین نوشته شده بود: «چاکر آستان ملائک، پاسبانِ فدویِ خاصِ دولتِ ابدمدت حاج علی‌خان و پیش‌خدمت خاصه فراش‌باشیِ دربارِ سپهراقتدار ماموریت دارد که به فین کاشان رفته میرزا تقی‌خان فراهانی را راحت نماید و در انجام این ماموریت بین‌الاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر باشد.»

امیر گفت: «آیا می‌گذارید که من از حمام بیرون بیایم آن وقت ماموریت خود را انجام دهید؟» فراش‌باشی گفت: «خیر» امیر گفت: «می‌گذارید یک دو کلمه به عزت‌الدوله پیغام داده خداحافظی کنم؟» حاج علی‌خان فراش‌باشی گفت: «خیر». گفت: «می‌گذارید وصیت خود را بنویسم؟» گفت: «خیر». امیر که دید همه جواب‌های او منفی است گفت: «پس لااقل خواهید گذاشت این ماموریت شما به طرزی که من می‌گویم انجام بگیرد؟» فراش‌باشی گفت: «مانعی ندارد.» و این پیشنهاد امیر را قبول کرد. امیر رو به دلاک کرد و گفت: «نیشتر فصادی همراه داری؟» دلاک گفت: «بله.» گفت: «بیاور».

دلاک به سربینه آمد و نیشتر را از توی لباس‌های خود پیدا کرد و به دستور امیر رگ‌های هر دو بازوی امیرکبیر را زد و خون فوران پیدا کرد. دلاک در یک گوشه حمام حیران ایستاده و از ترس فراش‌باشی جرأت حرکت برای گرفتن جلوی خون را نداشت و نمی‌دانست سرانجام چه خواهد شد و چه وقت باید جلوی خون را بگیرد.

حاجی علی‌خان بعد از چند دقیقه که دید امیر بی‌حس شده است به سربینه رفت و به آن سوار نقاب‌پوش که با خنجر مواظب علی‌اکبربیک و خواجه بود گفت: «بیا...»

این شخص که کسی جز میرغضب دربار ناصرالدین‌شاه نبود، به دنبال فراش‌باشی به حمام رفت. همین‌که وارد گرمابه شدند فراش‌باشی گفت: «معطل نشو کارش را تمام کن.»

امیر کاملا بی‌حس بود.

میرغضب با چکمه لگدی به میان دو کتف امیر نواخت. امیر درغلطید و به روی زمین افتاد. صحن حمام را خون گرفته بود و میرغضب دستمال ابریشمی را لوله کرد و به حلق امیر فرو کرد و گلوی امیر را آن‌قدر فشرد تا جان داد. بعد رو به فراش‌باشی نموده گفت: «دیگر کاری نداریم.»

حاج علی‌خان و میرغضب بلافاصله از حمام بیرون آمدند و با همراهان خود سوار اسب‌های تندرو شده و از طرف تهران رهسپار شدند.

رومیس د
رازیانه د
ارسال به تلگرام
برچسب ها: امیرکبیر ، اعلم الدوله ثقفی ، علی اکبربیک
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • گردشگری
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • |
  • ارتباط با ما
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیکی
  • |
  • نظرسنجی
  • |
  • جستجو
  • |
  • آرشیو
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به انتخاب است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید : "ایران سامانه"