arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۱۹۴۲۷
تاریخ انتشار: ۰۵ : ۰۰ - ۰۳ خرداد ۱۴۰۰

سفرنامه ناصرالدین‌شاه به خراسان، پنج‌شنبه ۲ خرداد ۱۲۴۶؛ رسیدیم به ارمیان، رفتم از سوراخی داخل محوطه چنار ارمیای پیغمبر شدیم

رسیدیم به ارمیان. ده از دور پیدا شد... رفتم از سوراخی داخل محوطه چنار ارمیای پیغمبر شدیم... چناری است بسیار کهن، شاخ‌های غریب دارد. البته چنار دو هزار سال دارد. میانش سوخته و تمام شده، ریشه‌ها و شاخه‌های بزرگ دارد. در میانش صندوقی گذاشته‌اند که یعنی قبر ارمیای پیغمبر است. صندوق را حاجی مطلب‌خان می‌گفت وزیرنظام ساخته و گذاشته است... چاپارخانه خوبی دارد ده ارمیان. خود ده قلعه و بروج دارد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح از خواب برخاسته، بعد از حمام رخت پوشیده سوار کالسکه شدیم. منزل امروز ارمیان است و پنج فرسنگ راه است. سوار کالسکه شده راندیم رو به سمت جنوب. چون ارمیان از شارع نامتعارف کنار افتاده است؛ صحرای بسیار خوبی داشت، همه بوته گون و غیره، صحرا سبز بود. باد سردی می‌آمد، خیلی سرد بود هوا. به قدر یک فرسنگ و نیم صحرا بود. بعد رسیدیم به هرده ماهور، اما راه کالسکه خوب بود. همه جا هم بوته و علف زیاد بود. ماهور و هرده‌های بزرگ بود. کنار دست چپ راه در توی هرده به ناهار افتادیم. از زیر کوه ملک‌صور یک مار کوتاه‌قد مهیبی گرفتند. خلاصه ناهار خوردیم. حکیم روزنامه خواند.

بعد از ناهار سوار شده رفتم به راه، دیدم حرم نزدیکی به ناهار افتاده‌اند. راندم رفتم پیش حرم. قدری ایستاده صحبت شد. حرم، خواجه‌ها، غلام‌بچه‌ها همه بودند. اسب کبود ایلخانی فارس را سوار بودم. بعد راندم رفتم به کالسکه نشستم. امروز میرشکار و سایرین معرکه می‌کنند؛ بالا می‌روند، پایین می‌روند، کله کوه‌ها می‌روند، یعنی حالا ترکمان درمی‌آید و ما باید بگیریم و بکشیم. حتی افشاربیک هم طپانچه رولور زده بود کمرش.

خلاصه راندیم. حالا باز رو به مشرق می‌رانیم. بالاخره رسیدیم به ارمیان. ده از دور پیدا شد. من سوار شده، تیپ و میپ را مرخص کردم، خودم با چند نفری راندیم. از توی ده رد شدم؛ مال، مردم [و] جمعیت زیاد بودند. رفتم از سوراخی داخل محوطه چنار ارمیای پیغمبر شدیم. جهانسوز میرزا، محمدرحیم‌خان، موچول [و] میرزا علی‌نقی بودند.

چناری است بسیار کهن، شاخ‌های غریب دارد. البته چنار دو هزار سال دارد. میانش سوخته و تمام شده، ریشه‌ها و شاخه‌های بزرگ دارد. در میانش صندوقی گذاشته‌اند که یعنی قبر ارمیای پیغمبر است. صندوق را حاجی مطلب‌خان می‌گفت وزیرنظام [۱] ساخته و گذاشته است. قدری آن‌جا ایستادم، بعد سوار شده آب را گرفته، دره بود، راندم سربالا. چمن [و] درخت بود؛ قهرمان‌خان را دیدم در آخر دره، اسبش را علف می‌دهد.

آدم فرستادم عقب پیش‌خدمت‌ها و غیره. رفتم پیش آب. صاف [و] خوب، به قدر یک سنگ و نیم می‌آمد. نشستم، میرزا علی‌نقی بود، پاها و سر و رو را شستیم. خیار از طهران آورده بودند با سکنجبین خوردیم. بعد از ساعتی محقق، محمدعلی‌خان، آقا علی [و] عکاس‌باشی آمدند. بعد از مدتی آفتاب‌گردان آمد. یحیی‌خان هم آخر آمد. خیلی خندیدیم، صحبت شد. نماز کرده چای خورده، یک ساعت به غروب مانده سوار شدم به اسب تازه کبود علاءالدوله. رفتم بالا، سرِ چشمه که آب درمی‌آمد. بسیار آب صاف خوبی است. چنار بسیار بلند خوب قشنگ پرسایه[ای] نزدیک سرچشمه بود. کبک هم داشت، یکی را با قوش گرفتند. بعد برگشتیم رو به منزل، غروبی رسیدیم منزل. چادر را بد جایی زده بودند، گرد و خاک، بی‌آب.

خلاصه شب شد، بعد از شام قُرُق شد. امین‌الملک و غیره آمدند قدری صحبت شد. بعد خوابیدیم. خیلی سرد بود. فاطمه بلنده بله شد. چاپارخانه خوبی دارد ده ارمیان. خود ده قلعه و بروج دارد. از قراری که معلوم شد ترکمان کوکلان اغلب اوقات این‌جاها می‌آید و یک نوع رفاقت هم با این دهات دارد. آذوقه از این دهات خریده، گذران می‌کنند. بالای چشمه امروزی کوه بلند کشیده بسیار سختی – همه سنگ بود – دارد. پشت این کوه بلوک بیارجمند است. ده خانه خودی، تیول ظهیرالدوله در بیارجمند است. بیار هم دست معیرالممالک است؛ این روزها ورد زبان جهانسوز میرزا، حاجی مطلب‌خان [و] ایلخانی شادلو است؛ مغز و کیلان، کلاتها، رباط سُوَنج؛ باغ توکولَن.

 

پی‌نوشت:

۱- وزیرنظام، میرزا فضل‌الله نوری، پسر میرزا اسدالله‌خان نوری لشکرنویس‌باشی و برادر بزرگ و اعیانی میرزا آقاخان نوری صدراعظم ناصرالدین‌شاه بود. (شرح حال رجال ایران، ص ۵۳۲.

 

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه، از ربیع‌الاول ۱۲۸۳ تا جمادی‌الثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ۱۳۹۷، صص ۱۸۲-۱۸۴.

نظرات بینندگان