arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۲۸۶۲
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار: ۱۴ : ۱۹ - ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۱

گزارشی میدانی از وضعیت معیشت مردم: نمی دانیم تورم چقدر است ولی از نظر ما 100 در صد است

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
گرانی هایی که اخیرا به وقوع پیوسته سبب شده تا هفته نامه آسمان یک گزارش میدانی در رابطه با این موضوع از دو منطقه تهیه کند.

ساعت از ده صبح گذشته است. پسری جوان، روحانی میانسال و مردی میانسال گوشه میدان با پیشانی بندهای قرمز و سبز ایستاده اند. هشت پرچم در کنارشان قرار گرفته است. قرمز، زرد وسیاه. هر کدام از نفرات باید پرچمی روی دوششان قرار دهند و از میدان قیام تهران به سمت میدان آزادی پیاده راه بروند. گروه نام خود را عدالت خواهان گذاشته اند و قصد دارند برای برقراری عدالت چنین رفتاری از خود بروز دهند. همگی نیروهای حزب الهی به شمار می آیند. طلبه سیرجانی، همانی که از سیرجان تا تهران را پیاده طی کرده بود، سردسته گروه شده است.

آهسته قدم برمی دارد و آرام حرف می زند. بیاینه هایی را فتوکپی گرفته اند. یکی از نفرات مامور توزیع بیانیه هاست. دیگران هم باید تنها راه بروند. در مسیر دیگرانی هم به گروه افزوده می شوند. هدف تنها بسط عدالت است. کمی دورتراز گروه، اما شرایط دیگری حاکم است. مردم اهالی میدان قیام تهران، فروشندگان لوازم یک بارمصرف، سوپرمارکت های عمده فروش، بنکداران کالا و ساکنان منطقه همگی گلایه های عمیق از احوالشان دارند. فروشنده بلیط اتوبوس، در دکه یک متری نشسته و سرش را گرم شمارش بلیط ها کرده است. موهایش همگی سفید شده است. آرام صحبت می کند و می گوید:« از صبح تا شب در این قوطی فلزی کار می کنم. دوران بازنشستگی را در اینجا می گذرانم ولی بازهم درآمدم کفاف هزینه زندگی را نمی دهد. گوشت کیلوی 23 هزار تومان، برنج کیلوی 4 هزار تومان، روغن کیلوی 5 هزار تومان و...» لیست تمام قیمت ها می شمرد و به ساده ترین کالاها هم می رسد.

سرش را پایین انداخته و افسرده ادامه می دهد:« از همه مهمتر اجاره خانه است. 10 میلیون پول پیش با ماهیانه 400 هزار تومان برای یک خانه 60 متری در همین میدان قیام پرداخت می کنم. واقعا قیمت یک خانه در این میدان همین قدر است. اینجا اصلا جای زندگی نیست.» عدالت خواهان از ابتدای میدان قیام به سمت میدان انقلاب به راه افتاده اند. پرچم ها در هوا به پرواز درآمده است. آنها از مقابل باجه بلیت فروشی هم عبور می کنند. پیرمرد به احترامشان بلند می شود و سری تکان می دهد. روحانی گروه چند قدمی عقب تر راه می رود. او خود در یک اتاق اجاره ای در حوالی همین میدان قیام زندگی می کند. مردی در کنار همان ایستگاه اتوبوس ایستاده است. به دیوار ایستگاه تکیه داده و به سمت گروه و پرچم ها خیره شده است.

او می گوید:« مشکل اصلی ما گرانی است. من نمی دانم تورم چقدر است ولی از نظر من صد در صد است. قیمت هرچیزی را که سوال می کنید حداقل دو برابر شده است. اصلا امروز قیمت ها یک چیز است و فردا یک چیز دیگر. هیچ کالایی دو روز در یک قیمت نیست. من یادم نیست آخرین بار کی با کالایی مواجه شدم که قیمتش کاهش پیاده کرده باشد. اصلا فضای عجیبی شده است. درآمد ماهیانه من 600 هزار تومان است. این کار و حقوق را هم به سختی پیدا کرده ام. سه سال بیکار بودم. یعنی کارهای مختلف ولی کوتاه مدت انجام می دادم. حالا هم معمولا هر دو ماه یکبار حقوق می دهند. با این درآمد نمی توان زندگی کرد.» او مهندسی کشاورزی خوانده است در یک شرکت مهندسی کامپیوتر کار می کند و در حوالی میدان قیام زندگی می کند. ماهیانه 300 هزار تومان کرایه خانه 50 متری را پرداخت می کند. همسرش نیز کارمند یک شرکت ساختمانی است. کلاف از وضعیت زندگی همچنان به حرکت گروه عدالت خواهان چشم دوخته که در حاشیه خیابان از تیرس نگاه خارج می شوند. روحانی سردسته تیم گفته بود:« ما می خواهیم ظلم نباشد. یعنی این پیاده روی را به صورت نمادین انجام می دهیم تا صدای ما به مسولین برسد.»

تمامی فروشگاه های اطراف میدان قیام بنکداران کالاهای مختلف نیز مانند مردم حاشیه خیابان از وضعیت قیمت ها می نالند. شیشه های فروشگاه را خاک گرفته است. اطراف مغازه هم پراز کارتون های خالی کالاهای مختلف شده است. مردی پشت میزنشسته ودست هایش را ستون صورتش کرده است. چشم هایش باز است و خیابان و پرچم های در حال پرواز در آسمان را ورانداز می کند. او بنکدار مواد غذایی است. سراسر مغازه اش با بطری های نوشابه پوشانده شده است. می گوید:« اینکه مردم فکرمی کنند وقتی قیمت ها گران می شود به نفع ماست، کاملا اشتباه است. اصلا اینطور نیست. قیمت ها که افزایش پیدا کند، تعداد مشتری های ما کم می شود. همین الان من از دیروز تا حالا فروش درست و حسابی نداشته ام. با این روال اگر ادامه بدهیم وضع بدترهم می شود. مردم وقتی قیمت ها گران می شود دیگر خرید نمی کنند. ما خودمان هم گران می خریم و باید گران بفروشیم.» گزارش اواز قیمت کالاهای مصرفی مورد نیاز مردم با آمارهایی که مسولین دولتی ارائه می دهند، متفاوت است. او می گوید:« قیمت هر کالایی که در این مغازه وجود دارد در قیاس با پیش از عید حداقل 20 درصد گران شده است. حالا ما نوشابه می فروشیم. وقتی قیمت ها بالا می رود، مردم دیگر نمی خرند. نوشابه که نیاز مهم و اثرگذار زندگی آنها نیست. قیمت ها که بالا برود خرید متوقف می شود. اگر قیمت نصف این بود ما خوشحال تر بودیم.» در کنار فروشگاه او کاراژ قدیمی قرار دارد. نگهبان 15 سال است که در این منطقه سکونت دارد. پیرمردی شکسته و تندخوست.

او هم مانند همسایگان خود از گرانی ها گلایه می کند:« وقتی من به این منطقه آمدم تقریبا هیچی نبود. حالا آباد شده و خانه ساختن. قدیم ترها خبری از این چیزها نبود. از صبح تا شب در این کاراژ نگهبانی می دهم و حداکثر ماهیانه 500 هزار تومان به من می دهند. با این پول تقریبا نمی توانم یک هفته هم زندگی کنم. قیمت هرچیز را که بخواهید به شکل عجیبی افزایش پیدا کرده است. گوجه فرنگی شده مثل طلا، هر روز یک قیمت دارد. تمام خاندان ما کشاورز بودند. در بهار گوجه فرنگی به فراوانی وجود دارد ولی من نمی دانم چطور دراین فصل قیمت گوجه فرنگی رسیده به 3 هزار و 400 تومان. قیمت گوجه فرنگی، تخم مرغ و روغن را که حساب کنید، مجموعا اینقدر می شود که دیگر نتوانی یک غذایی ساده بخورید. اجاره خانه هم بماند. تورم، کمر ما را خم کرده است.» کوچه های ننگ و گذرگاه های باریک به فضای عمومی تهران چندان شباهتی ندارد. زنی از مقابل فروشگاه های عمده فروشی عبور می کند. چادری مشکی بور شده روی سر دارد. چهره اش خسته به نظر می رسد. در مقابل یکی از بنکداری های توقف می کند. قدری از قیمت ها سوال می کند و بازهم به راهش ادامه می دهد. او توان خرید ندارد و می گوید:« دیروز همین اجناس یک قیمت دیگر بود. الان مغازه دار می گوید خانم قیمت دلار زیاد شده است. به من چه ربطی دارد که دلار زیاد شده است. با درآمد شوهر من که تقریبا دو شیفت کار می کند، نمی شود زندگی کرد. یک دختر دانشگاه آزادی دارم. هزینه او و هزینه خریدهای روزانه اصلا اجازه نمی دهد که پس اندازی داشته باشیم. خیلی از موادغدایی را دیگر نمی خریم. گوشت و برنج کم کم از سفره ما می رود.»

گرانی ها به اندازه ای فراگیر شده که حتی رسانه های همراه دولت هم به انتقاد از فضای عمومی اقتصادی کشور پرداخته اند. هفته نامه پنجره، سایت های خبری مشرق نیوز و رجانیوز و خبرگزاری فارس هرکدام به صورت جداگانه به بررسی موضوع گرانی ها اقدام کرده اند. تمام بیانیه های گروه عدالت خواه تنها در این رسانه ها منتشر می شود. آخرین بیانیه را نیزخبرکزاری فارس منتشر کرده است. همین خبرگزاری در گزارشی درمورد گرانی ها آورده است:« القاء سیاست‌های نادرست به تصمیم‌گیران باعث گرانی‌ شد تا تولید کننده و مصرف کننده را در تنور خود بسوزاند و تنها دلالان و واسطه‌ها برنده این معامله بزرگ وارداتی باشند. مدتی است بحث گرانی و گرانفروشی بر سر زبانها افتاده و همه اقشار از دولتمردان گرفته تا مردم مصرف کننده و حتی دستگاه‌های ذیربط که این مسئولیت را به عهده دارند این مطلب را تایید می‌کنند و با کمال تعجب مسئولین کنترل بازار نیز با فرافکنی تولید را عامل گرانی می‌دانند. معاون اول محترم رئیس‌جمهور در یک همایش اعلام کرد که برنامه‌های نامناسب کشاورزی باعث گرانی شده است و با این مثال که پیاز در بندرعباس کیلویی 90 تومان اما در تهران کیلویی 700 ـ 600 تومان به دست مصرف کننده می‌رسد، اما سوال اینجاست که رساندن محصول از تولید کننده به مصرف کننده وظیفه کدام دستگاه است و چرا این فاصله چند برابری قیمت بین تولید و مصرف وجود دارد، آیا تولید کننده‌ای که محصول خود را کیلویی 90 تومان می‌فروشد گرانفروش است یا نظام غلط و سنتی بازار و بازار رسانی که این اختلاف را سبب شده است و مسئول تنظیم بازار و بازاررسانی کیست؟ که اینچنین اختلاف چند برابری از تولید تا مصرف را رقم زده است.در حالی که بخش تولید توانسته با رشد 9 درصدی، نیاز مردم را تامین، صادرات را افزایش و واردات را کاهش دهد اما گرانی محصولاتی مثل مواد پروتئینی‌ امان مصرف کننده را بریده و امکان دارد. از سفره مردم خارج شود که باید دید چرا به رغم افزایش تولید در حالی که قیمت باید کاهش یابد همچنان سیر صعودی به خود می‌گیرد.» تیم عدالت خواهان از منطقه دور شده اند. آنها به سمت محل برگزاری نماز جمعه می روند. مردم منطقه به تماشای چنین مناظری عادت دارند. آنها روحیات و رفتار مذهبی دارند. مسجد محل هم هیچ وقت حتی در اوج گرانی ها خالی از جمعیت نشده است. کمی دورتر از این منطقه ماجرا در دیگر بخش های فقیرنشین هم تکرار می شود. زورآباد کرج، حداقل 100 کیلومتر با میدان قیام تهران فاصله دارد ولی وضعیت زندگی مردم در این منطقه نیز مانند اهالی میدان قیام است. اسلام اباد یا زورآباد منطقه ای در مرکز شهرستان کرج، واقع در استان البرز است. 44٫5 درصد از جمعیت این محله را جوانان تشکیل می‌دهند در حالی ‌که تنها 22٫2 درصد از کل جمعیت محله از نظر اقتصادی فعال اند.
با خط سفید درشت روی دیوار خاکستری نوشته اند:« ورود افراد سالم ممنوع.» سمت راست خیابان را خانه های مخروبه، ویران و پر از زباله گرفته است. عرض خیابان تنها دو متر است. شیب خیابان بیش از 40 درجه و وسط آسفالت را جوی آّب است. خانه های سمت راست خیابان همگی با قدمتی حداقل سی ساله، قدیمی، خاک گرفته و رعب آور است. دو کودک از خانه های سمت چپ خیابان، در ویرانه های سمت راست خیابان سرگرم بازی شده اند. زباله ها را جابه جا می کنند، لباس های رنگ و رو رفته پوشیده اند، با صدای بلند و بی مهابا می خندند. صدایشان صاف است و ترسی هم از گشت زنی در ویرانه سمت راست خیابان ندارند. صد متر بالاتر، روی تپه در فصل بهار سبز شده است. خانه ها در شیب بیش از 50 درجه ساخته شده بودند. هنوز جای سیمان و کاشی کاری های خانه ها روی تپه باقی مانده است. اهالی منطقه همگی در دسته تهی دستان شهری جایی می گیرند. خانه ها قدیمی و در حال ویرانی است. زنی میانسال دست کودکی را در دست دارد و شیب 40 درجه را به سختی بالا می رود. خانه اودر میان انبوهی از خانه های ویران شده جایی گرفته است. شهرداری، خانه های اطراف محل سکونت او را خراب کرده است ولی خانه زن هنوز سرپا مانده است.

او مانند بسیاری دیگر از مردم منطقه به سختی زندگی می کند. شوهرش دست فروش است و درآمدی حداکثر 400 هزار تومانی در ماه دارد. زن چادر مشکی را روی سرش صاف می کند و می گوید:« آمده اید بدبختی های ما را تماشا کنید. با این وضعیت گرانی و اوضاع خودمان واقعا زندگی سخت تر از گذشته هم شده است. سی سال است در این منطقه سکونت داریم. حالا که شبیه خرابه شده است. برنج خارجی هم دیگر نمی توانیم بخریم. قیمت ها آنقدر زیاد شده است که باید فقط نان بخوریم. قیمت نان هم در بعضی جاها خیلی زیاد است. واقعا کسانی مثل ما با این درآمد چطور باید زندگی کنند. هزینه مدرسه بچه ها و هزینه غذایی روزانه از درآمد شوهر من بیشتر است.»

شیب 50 درجه خیابان به سمت پایین به فروشگاهی شبیه به سوپرمارکت می رسد. پنجره شکسته، جعبه های میوه و سبزی های پلاسیده، کمپوت ها و بیسکویت های خاک گرفته و شیشه های کدر شده یخچال بزرگ ویترین دار، ظاهر مغازه را می سازند. فروشنده مردی 55 ساله و آذری زبان است. او 25 سال در این منطقه سکونت داشته است. خانه اوهم در طرح های شهرداری خریداری شده و تنها مغازه اش باقی مانده است.

او می گوید:« قیمت ها روزانه گران می شود. تازه ما اینجا به دلیل اینکه مواد غذایی درست و حسابی نداریم، خیلی قیمت ها گران نیست ولی خلاصه اینقدری گران شده که دیگر مردم منطقه خیلی خرید نمی کنند. بیشتر نان می خرند و صیفی جات. خود من هم توان خرید خیلی چیزها را ندارم. بنکدارها می گویند دلار گران شده و روی همه چیز اثرگذاشته است. خلاصه نمی دانم دلیل هرچه باشد، وضعیت زندگی مردم در این منطقه را خراب کرده است. اینها بدبخت ها یک عمر در خاک وبدختی زندگی کرده اند. هیچ وقت وضعیت خوبی نداشتن که حالا نگران باشند ولی بالاخره الان اوضاع برای همه بدتر شده است. خانواده های درست و حسابی که اینجا نداریم. همین ها هم که مانده اند باید با مصیبت زندگی کنند.» وانت نیسانی زنگ زده و قدیمی برای او بار آورده است. راننده نیسان از اهالی شهریار کرج است. او صیفی جات را از این منطقه به زورآباد وکرج می آورد.

راننده با لهجه ای غریب صحبت می کند و می گوید:« گوجه فرنگی را از کشاورز هنوز کیلوی 400 تومان می خرند، نمی دانم چطور قیمت گوجه به دو هزار و سه هزار تومان رسیده است. از اول سال تا حالا هر روز بار کمتری به این منطقه می آورم. مردم وقتی نمی توانند خرید کنند ما هم دیگر نیازی نیست که بار بیاوریم.» بنگاهی در همسایگی همین سوپرمارکت قرار گرفته است. مغازه دو متری، بدون خط تلفن و تنها به سه صندلی فضای کلی بنگاه را تشکیل می دهد. روی ویترین شیشه ای خاک گرفته، نام صاحب مغازه به عنوان بنگاه هم با فونت درشت قرمز حک شده است. بنگاه دار می گوید:« اینجا از همه جای تهران وکرج قیمت ها ارزان تراست. مثلا یک خانه 70 متری ده تا 15 میلیون تومان قیمت دارد. اجاره هم همین است. اما هرکسی نمی تواند در این منطقه زندگی کند. ما هم که اینجا هستیم 20 سال است که آمده ایم. قیمت خانه در منطقه زورآباد هم کمی گران شده است ولی رشد قیمت به اندازه قیمت مواد غذایی نیست.مردم اینجا کارگر ساده، کارگر صنعتی یا دست فروش هستند. بچه های 10 تا 15 ساله هم کار نمی کنند.یک عده هم نان خشک از سطح شهر جمع می کنند. حداکثر همگی ماهی 300 تا 400 هزار تومان درآمد دارند. من خانواده می شناسم که سالی یکبار رنگ گوشت را نمی بینند.»

راننده وانت نیسان زنگ زده هم می گوید:« وضعیت ما از بد از جنگ هم بدتر شده است. آن موقع هم چیزی نمی شد خرید. فقط فرقش این بود که آن زمان اصلا کالایی برای خرید وجود نداشت. حالا هست و بازهم نمی توان خرید.» زن میانسال روی شیب 50 درجه با کودک کلنجار می رود. او هر روز این شیب سخت را چندین بار بالا و پایین می رود. زن می گوید:« پسرم پیک موتوری است. هفته قبل از مقابل همین خانه ما موتورش را هم دزدیدند. حالا بیکار است. شوهرم هم از بیشتر از این نمی تواند کار کند. وضع ما این است. چطور باید زندگی کنیم؟» دیوارهای زورآباد کرج یک هفته پس از انتخابات دور دوم مجلس، همچنان میزبان پوسترهای تبلیغاتی باقی مانده است. شعارهای مختلف روی پوسترها خودنمایی می کنند. پوستری مقابل تنها پارک منطقه نصب شده که روی ان نوشته شده است:« گسترش عدالت برای همه.» مردم از کنار پوستر عبور می کنند. کسی نگاهی نمی اندازد. نورشدید آفتاب سوزان زورآبادکرج، رنگ را کاغذ را زرد کرده است.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۸
غیر قابل انتشار: ۱
صدف
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۹:۴۰ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۴
0
35
همه بروید از محله دکتر خرید کنید اونجا تورم۶ درصد ۲ درصدش هم جهانیه.
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۹:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۴
0
34
من نمی دانیم تورم چقدر است ولی از نظر من 300 در صد است !!!
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۱:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۴
0
35
بابا دکتراعلام کرده 6درصده که2درصدش هم تورم جهانیه شما هم نکنه ازعوامل استکبارید؟!!!!!!!!!!!!
بگم بگم؟؟؟
کسرا
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۲:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۴
0
36
عید پارسال مرغ کیلویی 2100 تومان بود امسال شد 5000 تومان یعنی بیش از دوبرابر و یعنی 200 درصد گوشت هم همینطور و باقی چیزا ....
نظرات بینندگان