arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۲۹۰۴۲
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۰۰ - ۳۱ تير ۱۴۰۰

سفرنامه‌ی ناصرالدین‌شاه به خراسان، یک‌شنبه ۳۰ تیر ۱۲۴۶؛ از ارک نحس کوچیده، به چمن قهقهه رفتیم

از ارک نحس کوچیده، به چمن قهقهه رفتیم. معلوم است روز کوچ از مشهد، خراسانی و غیره و غیره و غیره و فرمایش، حرف [و] گفت‌وگو خیلی می‌شود. با ظهیرالدوله، امین‌الدوله و غیره و غیره صحبت کردیم. خوانین و حکام سیستان را گفتم در ارک مشهد نگاه دارند، همراه فوج دماوندی به طهران بفرستند. پول به افواج خمسه دادم. خلاصه سوار شده راندیم. در صحرا سوار کالسکه شدم. ظهیرالدوله از بین راه مرخص شد. سردار محمدیعقوب‌خان آمد مرخص شد رفت به هرات.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ از ارک نحس کوچیده، به چمن قهقهه رفتیم. معلوم است روز کوچ از مشهد، خراسانی و غیره و غیره و غیره و فرمایش، حرف [و] گفت‌وگو خیلی می‌شود. با ظهیرالدوله، امین‌الدوله و غیره و غیره صحبت کردیم. خوانین و حکام سیستان را گفتم در ارک مشهد نگاه دارند، همراه فوج دماوندی به طهران بفرستند. پول به افواج خمسه دادم. خلاصه سوار شده راندیم. در صحرا سوار کالسکه شدم. ظهیرالدوله از بین راه مرخص شد. سردار محمدیعقوب‌خان آمد مرخص شد رفت به هرات. جلال‌الدوله امشب را آمد در چمن قهقهه ماند.

از مشهد الی قهقهه سه فرسنگ و نیم راه است. بین راه گرسنه و تشنه شدم، خواستم جایی به ناهار بیفتم. سوار شده، درخت‌های بلندی بود دم راه، خواستم آن‌جا بیفتم. والده‌ی شاه آن‌جا به ناهار افتاده بود. من جایی پیدا نکرده. طرف دست چپ از دور درخت‌زاری پیدا بود، دواندم برای آن‌جا. رسیدم، جای کثیفی بود، لابدا به ناهار افتادیم. اول هندوانه‌ی زیادی خوردیم، بعد ناهار خوردم. حکیم [و] یحیی‌خان روزنامه خواندند.

این‌جا اسمش کلاته است. مزرعه است، مال حاجی محمدرضا است و رعیت. خلاصه بعد از ناهار آمده باز کالسکه نشستم. قدری که راندیم به منزل رسیدیم. چمن خوبی است. جای چادرها خوب بود. آقا علی، محقق [و] محمدحسن‌خان بودند. اغلب پیش‌خدمت‌ها شهر مانده‌اند. قدری خوابیدم. گربه سرسیاه را هر قدر گشتیم پیدا نشد، گم شد، ماند در مشهد، نفهمیدیم چطور شد.

خلاصه عصری باز حکیم روزنامه خواند. امین‌الدوله آمد قدری کار داشتیم. شب را بعد از شام باز قرق شد. آقا علی [و] محقق آمدند. هوا گرم بود. قدری انیس‌الدوله احوالش خوب بود، سر شام آمده بود. امروز همه جا دهات بود، دست چپ [و] راست. خیلی آباد بود. سلطان‌خانم و هما خانم ناخوش هستند. شب را معصومه بله شد.

 

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه، از ربیع‌الاول ۱۲۸۳ تا جمادی‌الثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان،  تصحیح: مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ص ۲۷۳.

نظرات بینندگان