arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۳۶۳۶۶
تاریخ انتشار: ۰۷ : ۰۰ - ۱۶ شهريور ۱۴۰۰

سفرنامه‌ی ناصرالدین‌شاه، جمعه ۱۵ شهریور ۱۲۴۶؛ اخبار تلغرافی از طهران متصل رسید که ناخوشی در شهر و شمیران هست

خلاصه آمدیم پایین وارد منزل شدیم. منزل در چمن شورستان است. اخبار تلغرافی از قصبه‌ی فیروزکوه از طهران متصل رسید که ناخوشی در شهر و شمیران هست. ما این‌جاها سرگردان، هیچ نمی‌دانیم چه کنیم. خداوند عالم به حرمت ائمه‌ی اطهار خودش چاره بفرمایند. ان‌شاءالله. اسماعیل‌خان، خزانه‌دار نظام، در تجریش مرده است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ باید رفت به شورستان، جلگه‌ی فیروزکوه. صبح از خواب با کمال خوبی برخاسته. سیاچی ملعون آمد گفت: «حکیم طولوزون را میرشکار می‌خواهد. باقر ناخوش شده است.» بسیار اسباب وحشت شد (باقر بی‌چاره در پنج ساعت ناخوشی گرفته، فوت شد) رفتم حمام رخت پوشیده. شیرازی کوچکه اوقات تلخی کرد، کج‌خلق شدم.

بعد سوار شده. با امین‌الدوله و غیره صحبت‌کنان، با حکیم طولوزون، تیمور [و] هاشم، همه‌ی صحبت، اسباب اوقات‌تلخی و وحشت بود. حاجی سعدالملک، جان محمدخان و غیره امروز مرخص شده رفتند.

با کمالِ کسالت می‌راندیم. امروز ۴ فرسنگ راه بود، راه دره بود. قدری که رفتم رودخانه[ای] پیدا شد که به فیروزکوه می‌رود. پنج سنگ آب داشت. طرف [دست چپ] راه، به فاصله‌ی کم کوه است. سه فرسنگ که راندیم، روی کوه طرف [دست چپ] راه، به فاصله‌ی کم کوه است. سه فرسنگ که راندیم، روی کوه طرف دست چپ، برج بزرگی بود. خراب شده بود. کم‌کم کوه به هم آمد. تنگه‌ی بزرگی بلند [و] سخت از سنگ به هم رسید. رودخانه از وسط می‌رفت. به تنگه‌واشی شبیه بود. اما زود تمام شده، باز صحرا شد. طول تنگه دویست قدم می‌شد. از تنگه گذشته، باز صحرا شد [و] طرفین کوه. طرف دست چپ روی کوه اول، به نظر دو چادر قلندری آمد. بعد معلوم شد دو امام‌زاده است، بعینها مثل چادر.

قدری که رفتم دو راه شد: یکی از رودخانه را گرفته می‌رفت از طرف چپ. دیگری از پهلوی ده کُمَند، گردنه‌ی نرم خوبی بود بالا می‌رفت. ما گردنه را گرفته بالا رفتیم. روی کوهی که مشرف بود به اردو و جلگه‌ی فیروزکوه به ناهار افتادیم. حکیم، تیمور و غیره همه بودند. ابراهیم‌خان گفت: «این کوه شکار هست.» گفتم رفتند پشت کوه‌ های‌های کنند شکار بیاید، رفتند. ما هم قدری پایین‌تر ایستادیم. بعد از دقیقه‌[ای] دسته ارقالی درآمد. در کوه [و] صحرا پخش شد. ارقالی‌ها نیامد، اما دو آهو آمد از پایین.

بعد آمدیم سر ناهار نشستیم. باز های‌های شد. رفتم پایین. آهوی دیگری آمد. بعد خبر آمد، ارقالی‌ها همه در سنگ گیر کرده‌اند، بیایید بزنید. حقیقت این است از کسالت و بی‌دماغی و واهمه هیچ اقبال به شکار نداشتم، و الا هم ارقالی، هم آهو [را] کلا می‌زدم.

سیاچی رفت، یک ارقالی قوچ چهار سال زخمی مردم را با تازی گرفت آورد منزل. سه آهو هم تازی‌ها و غیره شکار کردند. یک آهو هم حسین‌خان می‌گفت من زدم روی اسب، آورد.

خلاصه آمدیم پایین وارد منزل شدیم. منزل در چمن شورستان است. اخبار تلغرافی از قصبه‌ی فیروزکوه از طهران متصل رسید که ناخوشی در شهر و شمیران هست. ما این‌جاها سرگردان، هیچ نمی‌دانیم چه کنیم. خداوند عالم به حرمت ائمه‌ی اطهار خودش چاره بفرمایند. ان‌شاءالله.

اسماعیل‌خان، خزانه‌دار نظام، در تجریش مرده است.

والده‌ی نایب‌السلطنه، ترکمان‌های اسیر، آقا حسن [و] آقا مهدی همه از این‌جا رفتند طهران. بسیار شلوغ پلوغ و درهم است. تا خدا ان‌شاءالله درست کند.

چون احوالات فیروزکوه و شکارگاه‌های آن و دهات و غیره از این‌جا الی طهران [را] از هر راه و هر سمت، مکرر در روزنامه‌های سابق نوشته‌ام، دیگر نمی‌نویسم. در حقیقت روزنامه‌ی سفر خراسان تمام شد. ان‌شاءالله تعالی خدا عاقبت امور را خیر گرداند. بعضی وقایع و شکاری اگر بشود و ورود [به] طهران و سلطنت‌آباد را مختصرا خواهم نوشت. ان‌شاءالله تعالی اگر خدا بخواهد. والسلام و خیر ختام.

اسماعیل‌خان خزانه‌دار نظام نوشته بودند مرده است.

 

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه، از ربیع‌الاول ۱۲۸۳ تا جمادی‌الثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تصحیح: مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، صص ۳۵۱-۳۵۴.

نظرات بینندگان