اندیشکده «شورای اتلانتیک» در گزارشی به قلم باربارا اسلاوین و عباس کاظم نوشت: هنگامی که عراق در 22 سپتامبر 1980 به ایران حمله کرد، بسیاری از کشورهای منطقه و جهان از این کار ناراحت نبودند. یکی از دیپلمات های عرب در سازمان ملل متحد در آن زمان گفت، خوشحال است که می بیند عراق تلاش می کند انقلاب ایران را به عنوان یک اسطوره از بین ببرد. انقلابی که یک سال قبل سلطنت ایران را سرنگون کرد و ترس از تغییر رژیم مشابه را در بین پادشاهی ها و شیخ نشین های خلیج فارس افزایش می داد.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: در آن زمان، ایالات متحده برای آزادی پنجاه و دو دیپلمات آمریکایی که به مدت یک سال در تهران گروگان بودند، تلاش می کرد و البته امیدی به نتیجه دادن این تلاش ها نداشت. دولت جیمی کارتر در واشنگتن هیچ علاقه ای به صدام حسین نداشت. با این وجود، این احساس وجود داشت که ایران مستحق مجازات و منزوی شدن در صحنه بین المللی است. این باعث شد که ایالات متحده مانند بقیه کشورهای جهان در درگیری خونین 1980 تا 1988 بین ایران و عراق به سمت بغداد متمایل شود.
تقریباً چهل سال بعد، ایران به عنوان قدرت غالب در منطقه با نفوذ بیش از حد در لبنان، سوریه، یمن و عراق ظاهر شده است. در سال 2003، ایالات متحده طی چند هفته آنچه را که ایران در نزدیک به یک دهه جنگ به آن نرسید، تحقق بخشید. واشنگتن رژیم سنی و سکولار صدام را سرنگون کرد و شرایطی را به وجود آورد که به تقویت اکثریت شیعه عراق منجر شد. این امر تعادل فرقه ای در خاورمیانه را که از مدت ها پیش به نفع سنی ها بود، بر هم زد و پیوندهای بین واشنگتن و شرکای سنتی آن در جهان عرب را تضعیف کرد. در همین حال، حکومت دینی ایران که صدام و حامیانش نتوانستند آن را از بین ببرند، همچنان در داخل این کشور تثبیت شده است.
جنگ ایران و عراق که ایرانیان از آن تحت عنوان "جنگ تحمیلی" یاد می کنند، مرزهای سرزمینی دو کشور را دست نخورده باقی گذاشت. اگرچه یک میلیون کشته و زخمی و خرابی های اقتصادی زیادی به بار آورد. ایران دست کم 250 هزار کشته (شهید) در این جنگ داشت و سربازانش قربانی سلاح های کشتار جمعی شدند. این شرایط باعث ایجاد این طرز فکر در بین مقامات امنیت ملی ایران شد که تهران باید بتواند در آینده با استفاده از ابزارهای مختلف از جمله توسعه برنامه موشک های بالستیک و پرورش گروه های شبه نظامی شیعه در کشورهای همسایه تحت تسلط اعراب به ویژه لبنان و عراق، از هر گونه تهاجمی جلوگیری کند. حمله به ایران، اتحاد تهران را با سوریه ی علوی که رژیم آن رقیب صدام بود، تقویت کرد. ایران همچنین برنامه هسته ای خود را که در زمان محمدرضا شاه پهلوی آغاز شده بود، از سر گرفت. برنامه ای که پیشرفت های آن باعث نگرانی فزاینده جامعه بین المللی است.
ایران به لحاظ استراتژیک یک ملت تنها با اکثریت جمعیت شیعه و فارس در منطقه ای است که عمدتاً سنی عرب و ترک هستند. تهران در این شرایط تلاش کرده است تا از نقص های خود فضیلت بسازد. با این حال، جنگ ایران و عراق ارتش آمریکا را به طرز گسترده ای به خاورمیانه کشاند، در حالی که چهل سال بعد، حضور آمریکا در خاورمیانه در حال کاهش است. خصومت بین دولتهای آمریکا و ایران که در بحران گروگانگیری 444 روزه و جنگ هشت ساله عمیقتر شد، به ضرر هر دو طرف ادامه دارد.
در عین حال، در عراق خصومت با ایران از سال 2003 افزایش یافته است. با این حال، طبقه حاکم که از قضا مشترکاً توسط واشنگتن و تهران منصوب شده است، اگرچه تلاش دارد که روابطش را با واشنگتن تحکیم کند اما نتوانسته است ارتباطاتش را با تهران قطع کند. بی میلی کشورهای عربی، به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس برای مشارکت در دولت های عراق پس از سال 2003، عراق و ایران را بیشتر به هم نزدیک کرد. دو کشور قرابت های مذهبی، روابط تاریخی اجتماعی و فرهنگی و منافع اقتصادی متقابل خود را تقویت و اتحادی قوی ایجاد کردند.
هنگامی که داعش به عراق حمله کرد و تقریباً یک سوم خاک این کشور را به اشغال خود در آورد و در تابستان 2014 در فاصله نزدیک بغداد قرار داشت، ایرانیان اولین کسانی بودند که به کمک عراقی ها شتافتند. با فتوای آیت الله العظمی علی سیستانی که برای مقابله با داعش صادر شد، عراق علاوه بر جنگنده و سلاح به مشاوران نظامی و سایر کمک های لجستیکی نیاز داشت. ایران بسیاری از این موارد را در عرض بیست و چهار ساعت در دسترس بغداد قرار داد. تا زمانی که نیروهای مسلح عراق از شکست اولیه نجات نیافته بودند و یک ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا عملیات خود را در آگوست 2014 آغاز نکرده بود، جلوگیری از دستیابی تروریست های داعش به عراق برای بغداد امری ضروری بود.
اگرچه در فتوای آیت الله سیستانی نیازی به تشکیل نیروهای جنگی خارج از نیروهای مسلح عراقی نبود، اما تعداد زیادی از گروه های شبه نظامی در بسیاری از استان های عراق به منظور نبرد با داعش ایجاد شدند و دست به عمل زدند. تعدادی از این گروه ها بسیار نزدیک به ایران هستند و گروه های دیگر مانند سازمان بدر از زمان جنگ ایران و عراق وجود داشته اند. همه طرف ها، این واقعیت امنیتی را تا زمان شکست داعش در سال 2017 تحمل کردند. از آن زمان، بسیاری در داخل و خارج از عراق خواهان انحلال یا ادغام این گروه های شبه نظامی به نیروهای مسلح عراق هستند. طی چند سال گذشته ثابت شده است که گفتن این پیشنهاد آسان تر از انجام آن است. به نظر می رسد ترور سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و ابومهدی المهندس، رهبر ارشد شبه نظامیان عراق در اوایل سال 2020 توسط آمریکا منجر به افزایش بیشتر گروه های مسلح در عراق شده است.
روابط اقتصادی بین عراق و ایران از سال 2003 در مسیر صعودی قرار گرفته است. اکنون مبادلات تجاری سالانه ی دو کشور به 12 میلیارد دلار می رسد و قرار است در آینده به 20 میلیارد دلار در سال افزایش یابد. بیشتر این مبادله مربوط به صادرات ایران به بازارهای عراق است. با وجود تحریم های ایالات متحده، ایران سوخت مورد نیاز برای تولید برق عراق را به این کشور صادر می کند و در مواقع اوج مصرف، برق ایران نیز صادر می شود.
همزمان با چهلمین سالگرد جنگ ایران و عراق که با اربعین حسینی همزمان شده است، دو کشور از برنامه متقابل برای لغو روادید و افزایش تعداد زائران ایرانی به عراق خبر دادند. این حرکت همچنین به نفع عراقی هایی است که برای تفریح ، زیارت مذهبی و مراقبت های بهداشتی از ایران دیدن می کنند.
بیش از چهار دهه پس از آغاز جنگی هولناک که زندگی و جهان بینی یک نسل را شکل داد، به نظر می رسد عراق و ایران گذشته را پشت سر گذاشته و به یک رابطه جدید روی آورده اند. اما راه پیش رو خالی از مشکل نیست. توازن قوا بیش از حد به نفع ایران است که اجازه ایجاد یک اتحاد سالم را نمی دهد و ادامه بیگانگی ایران از آمریکا نیز باعث می شود ایجاد این تعادل حتی پیچیده تر شود. ممکن است ایرانیان از موقعیت کوتاه مدت پیروزمندانه خود لذت ببرند اما پیامدهای بلندمدت آن می تواند منفی باشد.