arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۴۴۳۴۴
تاریخ انتشار: ۴۹ : ۱۹ - ۰۳ آبان ۱۴۰۰
خاطرات یحیی ریحان مدیر روزنامه‌ی فکاهی «گل زرد» در دوره احمد شاه:

قسمت ۱/ یک جلد از دفاتر شکایات مردم به ناصرالدین‌شاه را دیدم

یکی از کارهای مهم ناصرالدین‌شاه این بود که همه‌روزه به شکایت‌های مردم رسیدگی می‌کرد. منشی شاه خلاصه‌ی شکایت‌ها را در دفتر مخصوص می‌نوشته و به نظر شاه می‌رسانیده و شاه زیر شکایت به خط خود دستور اقدام می‌داده است. در تهران یک جلد از دفاتر مزبور را در خانه‌ی یکی از فضلا (از اساتید دانشگاه تهران) ملاحظه کردم و موضوع بعضی از شکایت‌ها و دستورهای صادره بسیار جالب توجه بود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ یحیی سمیعیان متخلص به ریحان، شاعر معاصر و مدیر روزنامه‌ی ادبی فکاهی «گل زرد» [تاسیس 1297 شمسی] زاده‌ی دوازدهم اردی‌بهشت 1275 خورشیدی در تهران است درست همان روزی که میرزا رضا کرمانی، سلطان صاحب‌قران را با ضرب گلوله در حرم حضرت عبدالعظیم از پای درآورد. در سال 1300 شمسی روزنامه‌‌‌ای سیاسی به نام «نوروز» منتشر می‌کند که چون مقاله‌ای بر ضد حکومت وقت در آن نوشته، پس از دو شماره توقیف و ریحان را چند ساعتی در دارالمجانین بازداشت می‌کنند. پس از این ماجرا به ‌مدت 25 سال در خارج از ایران زندگی می‌کند. دراواخر زندگانی به ایران بازمی‌گردد و باقی عمر را تا زمان درگذشت در 1363 در تهران به سر می‌برد. منتخبی از اشعار او با عنوان «باغچه ریحان» و نیز دیوان اشعارش منتشر شده ‌است. ریحان در سن 75 سالگی خود زندگی‌نامه‌نوشتش را برای مجله‌ی سپید و سیاه (شماره‌ی 1، هجده مرداد 1351، صص 8 و 9) فرستاد. در ادامه قسمت نخست آن را می‌خوانید:

 

پس از سه ربع قرن زندگی پررنج و اضطراب اینک به نگارش خاطرات و شرح حوادث زندگی می‌پردازم. ممکن است مندرجات این کتاب مطبوع طبع عده‌ی معدودی که زندگی مرفه‌تری دارند واقع نشود ولی اهمیتی ندارد زیرا این کتاب را برای مردم زحمت‌کش و عادی که خود نیز در ردیف آن‌ها قرار دارم می‌نویسم و با دیگران مرا کاری نیست. همان‌طور که قیافه‌ها با هم فرق دارند، عقاید و سلیقه‌های مردم نیز متفاوت است و نمی‌توان کاری انجام داد که عموم مردم با آن موافق باشند.

بیش از نیمی از مردم روی زمین زندگی مرتبی ندارند و همه‌روزه باید از خانه بیرون روند تا با زحمت و مرارت نان شب خود را به دست آورند و این قسم زندگی با آسایش کامل قرین نیست.

قسمت دیگر مردم هم که از حیث نان شب راحت هستند باز با صدگونه فکر و خیال و بیم و امید مواجه می‌باشند که آسایش را بر آن‌ها حرام می‌سازد. پس برای هیچ‌کس در روی زمین رفاه و آسایش مطلق وجود ندارد. کاش بتوانیم این عمر زودگذر و پراندوه را با مسالمت به پایان رسانیم و یادگار نیک از خود باقی گذاریم.

در دوره‌ی عمر به ممالک هندوستان، ترکیه، روسیه، فرانسه، آلمان، بلژیک، هلند، اتریش، رومانی، بلغارستان، یوگسلاوی، ایتالیا، یونان، انگلستان، دانمارک، اندرا، اسپانیا، پرتقال، مراکش، الجزایر، ممالک متحده‌ی آمریکای شمالی، آرژانتین، اروگوئه، برزیل، مکزیک سیر و سیاحت کرده‌ام و مشاهدات خود را در بعضی از آن کشورها در ایران کتاب خواهم نگاشت.

سعی می‌کنم مطالب را با انشایی ساده و قابل فهم خاص و عام شرح دهم و هم‌چنین از دایره‌ی راستی و حقیقت قدم بیرون نگذارم.

در تاریخ اول فروردین 1349 مطابق با 21 مارس 1970 میلادی که این صفحات برای آخرین بار تجدید می‌شود هفتادوپنج سال از مراحل حیات را پیموده‌ام. سیگار نمی‌کشم، مشروب نمی‌خورم و در تمام دوره‌ی عمر ازدواج نکرده‌ام. هر روز دو ساعت راه می‌روم.

اسم من یحیی تخلص ریحان و نام خانوادگی‌ام سمیعیان است. پدر مرحوم من محمدباقر اصفهانی نام داشته ولی در شهر تهران به دنیا آمده بود و فقط اجداد او اهل اصفهان بوده‌اند. خود من نیز در تهران قدم به عرصه‌ی وجود گذاشته‌ام. موقع تولد من پدرم به شغل تجارت اشتغال داشت ولی بعدها سرمایه‌اش تمام شده بود و به حق‌العمل‌کاری امرار معاش می‌کرد.

دو برادر تنی دارم که یکی محمود سمیعیان نام دارد و چهار سال از من جوان‌تر است، زن و فرزند دارد و حالیه بازنشسته‌ی اداره‌ی راه‌آهن است. برادر دیگرم مهندس محمدعلی فارغ سمیعیان نام دارد که هفت سال از من جوان‌تر است و تحصیلات خود را در ممالک متحده‌ی آمریکای شمالی تمام کرده است و از دانشگاه هاروارد آمریکا دیپلم مهندسی گرفته است. او نیز حالیه بازنشسته‌ی سازمان برنامه و دارای دو پسر و یک دختر است و حالیه با هر سه فرزند خود که دانشجوی‌اند در آمریکا زندگی می‌کنند.

در سال 1272 شمسی [1275 درست است] در تهران به دنیا آمده‌ام و روز تولد من مقارن با روزی بوده است که میرزا رضای کرمانی (یکی از کسبه و ارادتمندان سید جمال‌الدین افغان) ناصرالدین‌شاه قاجار را با ششلول به قتل رسانده است. [ترور ناصرالدین‌شاه در دوازدهم اردی‌بهشت 1275 رخ داد، احتمالا این رقم به انگلیسی بوده و به اشتباه حروف‌چین سپید و سیاه 1272 خورده است- انتخاب]

ناصرالدین‌شاه مدت پنجاه سال در ایران سلطنت نموده است و از سلاطین دیگر قاجاریه لایق‌تر و فاضل‌تر بوده است. هم خودش شعر می‌سروده و هم نسبت به شعرای معاصر کمال لطف و توجه را داشته است. بارها دیده شده بود شخصا به دیدن مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه ادیب و حکیم معروف که در یکی از مدارس قدیمه سکونت داشته می‌رفته و مدتی نزد او می‌مانده است.

یکی از کارهای مهم ناصرالدین‌شاه این بود که همه‌روزه به شکایت‌های مردم رسیدگی می‌کرد. منشی شاه خلاصه‌ی شکایت‌ها را در دفتر مخصوص می‌نوشته و به نظر شاه می‌رسانیده و شاه زیر شکایت به خط خود دستور اقدام می‌داده است.

در تهران یک جلد از دفاتر مزبور را در خانه‌ی یکی از فضلا (از اساتید دانشگاه تهران) ملاحظه کردم و موضوع بعضی از شکایت‌ها و دستورهای صادره بسیار جالب توجه بود. یک نفر از اهالی ولایات به شاه ایران عریضه داده بود که حاکم محل به زن من نظر دارد و روی این اصل مرا آزار می‌دهد و استدعا می‌نمایم که اعلیحضرت رفع تعدی حاکم را بنماید. ناصرالدین‌شاه زیر صفحه به خط خود مرقوم داشته بود: «اتابک! موضوع شکایت مهم است یا خود شما به محل بروید یا یک مامور طرف اعتماد اعزام دارید تا به موضوع رسیدگی شود و هرگاه شاکی ذی‌حق باشد باید حاکم محل شدیدا به مجازات برسد.»

شخص دیگر در عریضه نوشته بود که فلان شخص از شاه غیبت می‌کند. شاه ایران ذیل نامه جمله‌ی جالب توجهی نوشته بود که نقل آن لزوم ندارد و حاکی از این بود که به انجام وظایف خود بپردازید و به بدگویان کاری نداشته باشید.

با وجود این عدالت‌گستریِ شاه ایران، وقتی به اوراق استنطاق میرزا رضای کرمانی قاتل مراجعه می‌شود معلوم می‌گردد که وضع مملکت در رژیم استبداد خیلی مغشوش بود و اطرافیان شاه ایران به مردم زیاد اجحاف و تعدی می‌نموده‌اند.

بهترین طریق برای رسیدگی به شکایت مردم و رفع ظلم مامورین دولت رویه‌ای است که حالیه طبق دستور شاهنشاه ایران معمول گردیده است و در مورد هر شکایت بازرسان عالی‌مقام شخصا به محل می‌روند و از نزدیک به عرض مردم رسیدگی می‌کنند.

ادامه دارد...

نظرات بینندگان