arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۵۲۱۰۸
تاریخ انتشار: ۱۱ : ۲۰ - ۲۲ آذر ۱۴۰۰
روایت یک شاهد عینی از تبریز زیر علم فرقه‌ی دموکرات، شماره‌ی ۳؛

پنج‌شنبه ۲۲ آذر [۱۳۲۴]: دولت جدید تشکیل شده، رئیس‌الوزرا سید جعفر پیشه‌وری است

روایت یک شاهد عینی از تبریز زیر علم فرقه‌ی دموکرات: دولت جدید تشکیل شده است. رئیس‌الوزرا آقای سید جعفر پیشه‌وری است. نه نفر وزیر در کابینه هستند که یکی دیگر را هم بعد معین خواهند نمود. در خصوص وزرا بعد تفصیل خواهد آمد. حاجی میرزا علی شبستری به ریاست مجلس، نظام‌الدوله‌ به نیابت ریاست، و قیامی به ریاست تمیز انتخاب شده‌اند. برنامه (پروگرام) دولت را پیشه‌وری در ضمن ۲۰ ماده خوانده و تصویب شده است... فدایی‌ها همان افراد مسلح هستند که نیروی جنگی دموکرات را تشکیل می‌دهند و غالبا دهاتی‌های وحشی هستند که غالبا حوادث ناگوار توسط آن‌ها به وقوع می‌رسد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ پنج‌شنبه ۲۲ آذر [۱۳۲۴]: امروز صبح از طلوع آفتاب به این طرف که گاه‌گاه صدای تیر می‌آید. حالا که این سطور را می‌نویسم نیم ساعت از طلوع آفتاب گذشته است. ساعت ۸ است. صدای موزیک از نزدیکی می‌آمد؛ در این وقت صبح آن هم هفتم محرم معنی دارد. شاید در عالی‌قاپو می‌زنند. آفتاب بلند نشده تا ببینم چه خبر است. صدای موزیک قطع شده است، اما صدای تیر گاهی شنیده می‌شود و بعضا هم صداهایی به گوش می‌رسد.

شب گذشته آقای فروغ بنا به وعده‌ای که داده بود، آمد منزل ما. حادثه‌ی جدیدی پیش نیامده است. رئیس بانک در توقیف‌گاه خود شب چهارشنبه را به سر برده بود، به غذایی که از منزل آقای فروغ برده بودند دست نزده بود؛ ولی از رخت‌خواب استفاده نموده و سه چهار ساعت خوابیده بوده است. صبح اول با مامورین و آقای فروغ به خانه‌ی خودش رفته است. در آن‌جا با اصرار آقای فروغ قدری شیر خورده است. از آن‌جا به بانک رفته با اعضای بانک خداحافظی نموده و ساعت سه ظهر، به طرف طهران تحت‌الحفظ حرکت نموده است. می‌خواسته که تا طهران با اتومبیل بانک حرکت نماید، ولی زمامداران فعلی قبول نکرده‌اند. فقط تا میانه حکم نموده‌اند که ببرد و آن‌جا وی را رها بکنند که با ترن برود و اتومبیل را که مصادره است شوفر برگرداند. اگر اوضاع به این‌طور پیش برود آقای کیا آخرین رئیس بانک مامور از طهران خواهد بود، همان‌طور که آقای بیات آخرین والی یا استاندار خواهد بود.

شب ساعت ۹ آقای فروغ به منزل خودشان مراجعت نمودند. رادیوی طهران نطق آقای حکیمی را که در پارلمان ایراد نموده بود نقل نمود. چیز تازه‌ای که در نطق مشارالیه بود، این بود که رئیس‌الوزرا مجلس را خبر می‌داد که خیال دارد با همراهی وزیر امور خارجه به طرف مسکو حرکت نماید؛ ولی تاریخ تعیین ننمود. حرکت استقلال‌طلبیِ آذربایجان را هم‌چنان غیرقانونی معرفی نمود؛ اما از فواید انجمن‌های ایالتی و ولایتی که بعضی کارها را در محل به دست اهالی محل انجام بدهند صحبت نمود. این امتیاز هم‌چون به نظر می‌آید که حداقل درباره‌ی آذربایجان قدری دیر شده است.

به قراری که آقای فروغ صبحت نمود، مجلس ملی دیروز افتتاح یافته است. [۱] در ساعت ۹ صبح آقای فروغ را هم دعوت نموده بودند، ولی به دلیل اشتغال به رو به راه نمودن حرکت رئیس بانک نتوانسته بوده است که به دعوت حاضر شود. محل مجلس را که سینما دیده‌بان سابق بود تزئین نموده بودند. برای پالتوهای واردین نمره می‌دادند. حاجی محمد آقا نخجوانی در مراسم افتتاح حاضر بود. گویا برای حاجی میرزا باقر آقا قاضی هم کارت دعوت آمده بوده است. علی‌القاعده بایستی برای آقای ثقه‌الاسلام هم دعوت فرستاده شده باشد.

دکتر آمد، معلوم شد که کلانتری‌ها و اداره‌ی امنیه را اشغال نموده‌اند. آقای ضیاء مجتهدی که عموزاده‌ی ما است خانه‌اش در محله‌ی ششکلان واقع است که از خانه‌های اقوام که غالبا در چارمنار و نزدیک‌های آن واقع هستند قدری دور است، لذا شب را احتیاط نموده به منزل هم‌شیره‌اش آمده است. گویا چند نفر شبانه آمده‌اند؛ گفته‌اند که آقا را می‌خواهیم. صبح منزل ما آمده است. امروز و امشب را این‌جا می‌مانند. مهدی با وجود مخالفت خانم رفت به عدلیه. حالا تلفون نمود که تا دو ساعت بعدازظهر ممکن مراجعت بتوان بکند؛ تا آن وقت از وی نگران نباشند. از هر طرف خبر امنیت می‌آید! در قضایای دیروز گویا دو سه حادثه‌ی تاسف‌آور اتفاق افتاده است. تفصیل بعد معلوم خواهد شد. می‌گویند بیات هم رفته است.

ساعت یک‌ونیم از ظهر مهدی از عدلیه آمد. خیلی از مطالب کشف و روشن شد. آن مطالب را از قراری که مهدی نقل می‌کند و در روزنامه‌ی «آذربایجان» نوشته شده است این‌جا نقل می‌کنم: مجلس ملی را دیروز افتتاح نموده‌اند. دولت جدید تشکیل شده است. رئیس‌الوزرا آقای سید جعفر پیشه‌وری است. نه نفر وزیر در کابینه هستند که یکی دیگر را هم بعد معین خواهند نمود. در خصوص وزرا بعد تفصیل خواهد آمد. حاجی میرزا علی شبستری به ریاست مجلس، نظام‌الدوله‌ به نیابت ریاست، و قیامی به ریاست تمیز انتخاب شده‌اند. برنامه (پروگرام) دولت را پیشه‌وری در ضمن ۲۰ ماده خوانده و تصویب شده است.

امروز صبح بیات والی، سپهر روشن فرماندار، با طیاره به طهران حرکت نموده است. آقای پیشه‌وری به عمارت عالی‌قاپو منتقل شده است و این عمارت محل دولت آذریجان شده است. این عمارت که محل اقامت ولیعهدهای قاجار بود، بعد اداره‌ی ایالت بود و والی‌ها در آن اقامت می‌نمودند، حالا اداره‌ی نخست‌وزیری دولت آذربایجان شده است. اداره‌ی نظمیه هم کاملا تصرف شده است. مامورین نظمیه از طرف دولت جدید مامور حفظ انتظامات شده‌اند. فدایی‌ها با آن‌ها هم‌کاری می‌نمایند. فدایی‌ها همان افراد مسلح هستند که نیروی جنگی دموکرات را تشکیل می‌دهند و غالبا دهاتی‌های وحشی هستند که غالبا حوادث ناگوار توسط آن‌ها به وقوع می‌رسد.

عصری ساعت چهار و نیم ظهر خانم‌والده‌ی من با حال پریشان آمد. خبر آورد که آمده‌اند عموی آقای مجتهد را برده‌اند و تهدید کرده‌اند که سرتیپ درخشانی اگر تسلیم نشود، شلاق هم خواهد خورد. گویا آقای حاجی میرزا باقر آقا قاضی و آقای ثقه‌الاسلام [۲] حتی آقای حاجی میرحسن خویی را که در محله‌ی ما پیش‌نماز است برده‌اند. به جهت اضطراب و وحشت خانم‌والده تفصیل را درست نتوانستم تحقیق بکنم. عجالتا به نظرم چنان می‌آید که می‌خواهند با مرعوب نمودن روحانیون، در وجود سرتیپ هم تاثیر نمایند که او هم مثل سایر ادارات به آسانی تسلیم بشود و اداره‌ی قشونی را مفت تسلیم دولت جدید بنماید تا خداوند چه بخواهد.

نیم ساعت بعد خبر آوردند که آقای مجتهد مراجعت نموده است. من رفتم به منزل ایشان تا از خودشان تحقیق بکنم. آقا میرحجت که پیش‌نماز محترمی است در محله، آن‌جا بود. معلوم شد که اصل قضیه آن‌طور نبوده است که اسباب خوف و وحشت شده بود. اجمال بیانات مجتهد از این قرار است که آقای اشرفی رئیس مالیه، سلیمی کفیل معارف، و خبیری از پست و تلگراف عصری آمده‌اند سراغ آقا. ایشان هم منزل حاجی سید حسن خویی روضه بوده‌اند. اصرار نموده‌اند که آقایان سازش مابین سرتیپ درخشانی و دموکرات‌ها بدهند. هرچه گفته‌اند که این کار با این ترتیب نمی‌شود، قبول نکرده‌اند. بالاخره مجبور به قبول شده و با آقای حاجی سید عبدالله خویی برادر حاجی سید حسن و خود حاجی سید حسن به عالی‌قاپو رفته‌اند. در آن‌جا عده‌ای از روسای ادارات حاضر بوده‌اند. آقای ثقه‌الاسلام حاضر بوده و صحبت می‌نمود و زمینه‌ی صحبت ایشان از این قرار بود که نمی‌توانیم چیزی به سرتیپ درخشانی بگوییم، چون او می‌گوید که من کاری با آن‌ها ندارم؛ و چون از طرف دولت ایران ماموریت دارم تا مادامی که از طرف دولت امر نشود، نمی‌توانم تسلیم بشوم. شما با دولت مذاکره نمایید تا امر به تسلیم من نماید. تا آن وقت هرکس به طرف ما هجوم بکند، مجبور به مدافعه خواهیم بود. در نتیجه‌ی این صحبت‌ها بنا شده است که با روسای فعلی امور صحبت بشود. در آن‌جا غیر از الهامی وزیر مالیه‌ی دولت جدید کسی نبوده است. آقای اشرفی با تلفن خواسته است که با پیشه‌وری و شبستری و چند نفر دیگر از حضرات صحبت بکند، ممکن نشده است. جواب داده‌اند که این‌جا نیستند. الهامی هم در این بین به اداری‌ها خطاب نموده و با لحن تهدید گفته است که ما نمی‌توانیم منتظر اجلاس و شور شما باشیم. مجلس همان‌طور که انتظار می‌رفت بدون اخذ نتیجه به هم خورده و مجتهد به منزل مراجعت نموده‌اند.

اول شب من رفتم منزل آقای فروغ، مهدی و آقا ضیاء که مهمان ما است، آن‌جا بودند. بعد از قدری صحبت و استماع رادیو با هم به منزل آمدیم، دیدیم که صالح پسر کوچک مجتهد هم به مناسبت کاغذ تهدیدی که دریافت نموده بود، ترسیده، او هم آمده است منزل ما. بعد از قدری صحبت و صرف شام خوابیدیم. من اصلا حالم خوب نبود. مدتی است که اصلا شام نمی‌خورم. آشفتگی اوضاع و صدای تیر که گاه‌گاه می‌آید، مرا قدری بدخواب نموده. بالاخره شش از شب رفته خوابیدم، اما بعد از آن‌که در رخت‌خواب خیلی این طرف و آن غلت زدم.

 

پی‌نوشت:

۱- مجلس ملی آذربایجان هفتادوپنج نماینده داشت و نخستین جلسه‌ی آن‌ها در ۲۱ آذر ۲۴ تشکیل شد. درباره‌ی فهرست اسامی نمایندگان مجلس ملی بنگرید: غائله‌ی آذربایجان، صص ۲۱۸-۲۲۰.

۲- حاج میرزا محمد ثقه‌الاسلام فرزند شهید آقا میرزا علی ثقه‌الاسلام از علمای تبریز و مدافع مشروطیت که در عاشورای ۱۳۳۰ ق توسط روس‌ها در تبریز به دار آویخته شد. پدر و پسر هر دو ریاست فرقه‌ی شیخیه‌ی تبریز را عهده‌دار بوئدند.

 

منبع: آیت‌الله میرزا عبدالله مجتهدی، «بحران آذربایجان (سالهای ۱۳۲۴-۱۳۲۵ ش)»، به کوشش رسول جعفریان،‌ تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ نخست، تابستان ۱۳۸۱، صص ۳۹-۴۳.

نظرات بینندگان