رای الیوم در مطلبی به قلم براء سمیر إبراهیم نوشت: چند روز پیش دور جدید مذاکرات در مورد پرونده هستهای ایران در وین به اتمام رسید بدون اینکه طرفها به توافقی دست یابند، یعنی نه ایالات متحده تحریمها را برطرف کرد و نه ایران کوچکترین امتیازی ارائه داد.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: از زمان روی کار آمدن بایدن، وی بر یک سیاست دو وجهی در قبال چین متکی بوده، که گرایش اول مقابله با نفوذ روز افزون چین و سیاست دوم، همکاری با آن در زمینههای مشترک و کاستن از میزان تنشها با این کشور است.
براساس گزارش رویترز، در ماه سپتامبر، طی سفر وندی شرمن به چین، موضوع خرید نفت ایران توسط چین مورد بررسی قرار گرفته و طرف امریکایی خواهان توقف دور زدن تحریمهای آمریکا علیه تهران شده است، چرا که این اقدام چین موجب مقاومت اقتصاد ایران در برابر محاصر میشود.
در دوازده دسامبر، ابراهیم رئیسی بودجه سال آینده را تحویل مجلس شورای اسلامی داد که در آن مساله ادامه تحریمها در نظر گرفته شده و بر تاثیر نپذیرفتن اقتصاد ایران از تحریمها تاکید شده است.
در این باره پاتریک کلاوسون، مدیر پژوهشهای اندیشکده واشنگتن معتقد است: دولت رئیسی هیچ ضرورت اقتصادی برای ارائه امتیازات هستهای بزرگ نمیبیند و از اقدامات اقتصادی تحریمی که دولت بایدن تهدید به اجرای انها -در صورت ادامه پروسه دست نیافتن به توافق- کرده، نمیهراسد.
چه بسا واشنگتن بتواند این اطمینان را متزلزل کرده و تدابیر فعالی برای محدود کردن خرید نفت ایران توسط چین اتخاذ کند. با این حال، این کار اسان نیست، چرا که ایدئولوژی راسخ رئیسی، مبتنی بر ان است که خودکفایی و تعاملات تجاری با دولتهای همسایه سودمندتر از تلاش برای عادی سازی با غرب است.
تمایل ایالات متحده برای همکاری با چین در زمینه مقابله با ایران، گزینهای نیست که امکان تکیه بر آن وجود داشته باشد، چرا که واقعیت آن است که باقی ماندن شکل فعلی رابطه بین تهران و واشنگتن، منافع زیادی برای پکن دارد، از جمله انکه:
- رفع تحریمها منجر به افزایش قیمتهای نفت ایران شده و در این صورت چین که نفت ارزان از ایران خریداری میکند، متضرر میشود.
- موافقت ایران با شروط امریکا میتواند سیطره آمریکا بر جهان را افزایش دهد و این امر به نفع چین نیست.
- قبول مذاکره با ایالات متحده از سوی ایران، طبیعتا به معنای تاثیر منفی روی منافع چین و محدود شدن این منافع در منطقه است، بویژه اگر به توافق همکاری استراتژیک بین ایران و چین اشاره کنیم.
- منفعت چین اقتضا میکند که اختلافات بین ایران و ایالات متحده باقی بماند، تا واشنگتن سرگرم مشکلات خود با تهران بوده و از مقابله با رشد سریع چین غافل بماند.
در هر صورت، هر گونه همکاری چین با ایالات متحده در راستای کنترل ایران و مواضع آن در مذاکرات هسته ای، قطعا با شروط زیادی از سوی چین همراه خواهد بود و پیش از هر گونه اقدام حمایتی، چین از آمریکا میخواهد مالیاتها و عوارضی که بر کالاهای چینی اعمال شده به کلی لغو شود، ایالات متحده دست از حمایت از تایوان بردارد و ضمانتهای واقعی برای حمایت از منافع چین در منطقه بدهد.
بر این اساس، میتوان گفت واشنگتن در موضع سختی در مورد مذاکرات هستهای قرار دارد، چرا که اگر با ارائه امتیاز به تهران موافقت کند، دشمن سرسختی را علیه خود تقویت کرده و اگر با پکن همکاری کند، بر قدرت رقیب اول خود در سطح جهان، افزوده است.
بنابراین، ایالات متحده اینطور که به نظر میرسد به دنبال تحقق هدف خود در مورد توقف صادرات نفت ایران به چین یا کاستن از کمیت این صادرات به صورت غیر مستقیم خواهد بود، تا همزمان با ایران مقابله کرده و نقش جهانی چین را مهار کند.
اگر واشنگتن قصد استفاده از شیوه ترساندن و تهدید را داشته باشد میتواند این اقدامات را اتخاذ کند:
- اعمال تحریمهای بیشتر بر شرکتهای چینی وارد کننده نفت ایران.
- تقویت تحریمها علیه بانک مرکزی ایران به شکلی که عملیات تحویل پول به ایران با دشواریهای بیشتری مواجه شود.
- هدف گرفتن نفت کشهای ایران در راه چین.
- اجرای حملات تروریستی در مورد شرکتهای نفتی و گازی در داخل ایران.
- تقویت فشارها بر چین در مورد موضوع کشتار جمعی مسلمانان ایگور و حمایت از مخالفان در شانگهای و ایستادن در کنار تایوان.
اما اقدام ترغیبی یا تشویقی آمریکا میتواند دربردارنده این موارد باشد:
- ارائه پیشنهادهایی به چین در مورد توقف حمایت از شانگهای و خودداری از انتقادات در مورد پروندههای حقوق بشر در چین بویژه در مورد ایغورها.
لازم به ذکر است که ایالات متحده نمیتواند در مورد جزیره تایوان با چین مذاکره کند، چرا که به گزارش منابع آگاه، باز پس گیری تایوان توسط چین، به معنای پایان امپراطوری آمریکاست، همانطور که ملی شدن کانال سوئز برای مصر، به معنای پایان امپراطوری بریتانیا بود.