arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۶۰۵۲۰
تاریخ انتشار: ۱۲ : ۲۱ - ۱۳ بهمن ۱۴۰۰
روایت کوتاهی از سال‌های نخستین ورود سینما به ایران؛

چرا زن ها از «سینما مایاک» استقبال می کردند؟

آن روزها در همین خیابان لاله‌زار سه سینما وجود داشت که یکی از آن‌ها به نام «مایاک»... مخصوص خانم‌ها بود؛ یعنی زن‌های چادر چاقچوری دسته‌دسته می‌آمدند و روی نیمکت‌های هفت‌هشت‌نفره می‌نشستند و فیلم‌های چارلی چاپلین و ماژوخین را تماشا می‌کردند. یک نفر از خانم‌ها نیز به عنوان مترجم جلوی پرده‌ می‌ایستاد و موضوع را برای تماشاچیان ترجمه می‌کرد... اما چه ترجمه‌ای؟!...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ در اوایل سلطنت رضاشاه که تازه سینما وارد ایران شده بود، شور و علاقه‌ی مردم هر روز به آن بیش‌تر ‌می‌شد. در این میان خانم‌ها نقش بسزایی داشتند و این‌قدر به این صنعت تازه علاقه نشان دادند که حتی سینماهایی برای تماشای فیلم به آنان اختصاص یافت، مثل سینما مایاک در خیابان لاله‌زار. بسیاری از زنان چادر و چاقچوری از شیفتگان سینما بودند، اصلا سینما رفتن شده بود جزو برنامه‌ي هفتگی‌شان. این را خود یکی از این زنان در بهمن ۱۳۳۵ برای خبرنگار خواندنیها تعریف کرده است. او که دیگر گیس‌هایش سفید شده و سنی ازش گذشته بود، حدود ۲۵-۳۰ سال پیش از آن خودش یکی از سینه‌چاکان سینما بوده و اگر هفته‌ای سه شب به سینما نمی‌رفته خوابش نمی‌برده است. او برای خبرنگار خواندنیها (شماره‌ی چهل و سوم، سال هفدهم، شنبه سیزدهم بهمن ۱۳۳۵، صص ۱۶) درباره‌ی آن روزها این‌طور می‌گوید:

گاهی اوقات از راه مسجد و پس از آن‌که نمازم را می‌خواندم روانه‌ی سینما می‌شدم. آن روزها در همین خیابان لاله‌زار سه سینما وجود داشت که یکی از آن‌ها به نام «مایاک» در اواسط خیابان در محل پاساژ رزاق‌منش فعلی قرار داشت و مخصوص خانم‌ها بود؛ یعنی زن‌های چادر چاقچوری دسته‌دسته می‌آمدند و روی نیمکت‌های هفت‌هشت‌نفره می‌نشستند و فیلم‌های چارلی چاپلین و ماژوخین را تماشا می‌کردند. یک نفر از خانم‌ها نیز به عنوان مترجم جلوی پرده‌ می‌ایستاد و موضوع را برای تماشاچیان ترجمه می‌کرد... اما چه ترجمه‌ای؟! مثلا مرتب می‌شنیدیم که مترجم می‌گفت: «مارگاریت آب خورد»، «مارگاریت از اتاق خارج شد»... (مارگاریت هنرپیشه‌ی فیلم بود). هیچ‌کس هم نبود که بگوید: آخه خواهرجون ماکه این‌ها رو خودمون می‌بینیم دیگه احتیاج به ترجمه‌ی تو نداره. به هر حال یک روز در شهر پخش شد که فیلم رنگی «دزد بغداد» را آورده‌اند و در سینما مایاک نشان می‌دهند. هر شب سالن سینما از خانم‌های جورواجور پر می‌شد و صاحب سینما با فروش بلیط‌های ۲ ریالی پول هنگفتی به جیب می‌زد. یک شب در حین نمایش فیلم سینما آتش گرفت و دیگر خودتان می‌توانید حدس بزنید که چه غوغایی در سالن سینما برپا شد؛ زن‌ها چادر و چاقچورها و روبندها را رها کرده به جانب خیابان هجوم آوردند. در تاریخ سینمایی ایران این شب فراموش‌شدنی نیست.

چندی بعد علاوه بر سینمای «خورشید» که در خیابان علاءالدوله «فردوسی کنونی» باز شده بود سینمایی نیز از طرف جمعیت زردشتی‌ها در خیابان سعدی در محل انبار کنونی شرکت تلفن افتتاح شد که آن هم مخصوص خانم‌ها بود و فیلم‌های جالبی که در سینما نمایش داده شد عبارت بودند از «کلبه عمو توم» و چند فیلم از چارلی چاپلین که آن موقع‌ هم طرفداران زیادی داشت.

 

نظرات بینندگان