سرویس تاریخ «انتخاب»؛ آنچه در پی میخوانید گزارش آماری جالبی است از تهران که در بهمن ۱۳۴۸ در روزنامهی آیندگان منتشر شد. این گزارش آمار جالبی از شمار مهاجران، کارخانهها، کارگران، افراد بیکار، وسائط نقلیه و... در پایتخت ۵۲ سال پیش ارائه میدهد. بخشهایی از این گزارش که در شمارهی ۳۸ مجلهی خواندنیها به تاریخ ۱۸ بهمن ۱۳۴۸ بازنشر شد به این شرح بود:
تهران در قالب یک شهر قدیمی میخواهد تهران ۱۹۷۰ هم باشد. و مسئلهی تهران این است. علاوه بر این، تهران یک شهر از کشوری در حال توسعه است و مرکز یک کشور در حال توسعه نیز هست، پس همهی مسائل یک چنین کشوری البته که در تهران به تمام منعکس میشود.
تهران که صد سال پیش، در سال ۱۸۷۰ میلادی ۸۵ هزار نفر جمعیت داشت، اینک [سال ۱۳۴۸ خورشیدی] ۳ میلیون نفر جمعیت دارد. جمعیت در طی ۱۰۰ سال سی و یک برابر افزونتر شد و در همین صد سال، در شهری که خیابانهایش برای عبور پیادهها و اسب و الاغ و درشکه و کالسکه مناسب بود، اینک بیش از صد و بیست هزار وسیلهی نقلیهی موتوری در رفت و آمد است که بر آن باید ۳۰۰ هزار دوچرخه و ۱۷ هزار و ۷۰۰ موتورسیکلت را نیز افزود.
کمی بالاتر گفتیم که اینک تهران ۳ میلیون نفر جمعیت دارد، در حالی که آخرین سرشماری در سال ۱۹۶۶ [۱۳۴۵ خورشیدی] جمعیت تهران را ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر آمار داد و «فردی بمون» در کتاب «شهرهای ایران» با استنتاج از آمار سرشماری ۱۹۶۶ که نرخ افزایش جمعیت را ۲.۷ درصد در هر سال به دست داده است، جمعیت تهران را در ۱۹۷۰ (هماکنون [۱۳۴۸]) نزدیک چهار میلیون نفر تخمین میزند.
اگرچه از سال ۱۹۵۶ [دی ۱۳۳۴ تا دی ۱۳۳۵]، در ایران کوشش میشود تا تهران را از صفات جلب مهاجر عاری کرده، با ایجاد مجتمعات و واحدهای صنعتی در اطراف کشور آهنگ مهاجرت به سوی تهران را پایین آورند، اما واقعیت چنین حکم میکند که از مساعی مسئولان در این راه هنوز نتایج محسوسی به دست نیامده است و اگر در سرشماری ۱۹۵۶ [۱۳۳۵ خورشیدی] ۴۴.۹ درصد جمعیت تهران را مهاجران تشکیل میدادند، اکنون نیز شاید که آهنگ مهاجرت به سوی پایتخت باز چنین نرخی دارد.
مهاجرت به تهران همیشه و از همهي شهرهای ایران برای به دست آوردن کار و پول نبوده است، چنانکه در جدول مهاجرت به تهران فیالمثل قزوین را میبینیم که در طول ۲۵ سال اخیر ۴۷.۹۰۷ نفر از آن شهر به تهران آمدهاند که دلیل عمدهی مهاجرت نزدیکی قزوین به تهران است. و یا همچنین در غائلهی آذربایجان، از تبریز ۹۴ هزار و ۳۰۶ نفر و از اردبیل ۵۳ هزار و ۵۵ نفر در طی چند سال به تهران آمدند و در این شهر ساکن شدند، میبینیم که علل مهاجرت به تهران، همیشه و برای همهی شهرها یکسان نیست، اما به هر حال مخصوصا در ۵۰ سال اخیر، هر علتی که مردم شهری از شهرهای ایران را دچار گرفتاری و رنج میکرد، آنها حتما به سوی تهران کشیده میشدند.
[...] آمار و ارقام کارگران و کارخانهها در ایران و تهران که تا سال ۱۹۶۲ [دی ۱۳۴۰ تا دی ۱۳۴۱] به دست آمده است واقعیت را آشکارا بیان میکند در سال ۱۹۶۲ وضع کارگر و کارخانهها در ایران و تهران چنین بود: تعداد کارخانهها در سراسر ایران ۹ هزار و ۴۷۳ دستگاه، تعداد کارگران در سراسر ایران ۱۴۲ هزار و ۷۱۶ نفر که از مجموع کارخانههای ایران ۲ هزار و ۸۷۹ دستگاه آن در تهران دایر است و این کارخانهها ۴۵ هزار ۸۱۳ کارگر را در تهران دارد. در حقیقت ۳۰ درصد کارخانههای ایران و ۳۹ درصد کارگران ایران در شهر تهران متمرکز شدهاند.
وقتی ۳۹ درصد نیروی کار را – کار ساده – یک شهر جذب میکند، نه تنها واقعیت بیکاری در شهرهای دیگر آشکار میشود، بلکه نشانهای از هرج و مرج در بازار کار نیز هست.
همهی کارگران و مهاجران در تهران کاری نخواهند داشت. همهی ۱۰-۱۴ سالههای تهرانی نیز در مدرسهها درس نمیخوانند – از ۸۲۲ هزار و ۴۴ نفر ۱۰-۱۴ سالهی تهرانی فقط ۵۳ هزار و ۸۴۷ نفر در مدرسهها هستند و بالاخره از مجموع ۵۱۱ هزار و ۳۳۲ نفر زنهای میان ۱۰ تا ۶۵ سالهي ساکن تهران فقط ۴۷ هزار و ۸۷۱ نفرشان کار میکنند. یعنی چیزی از یک دهم هم کمتر.
به این ترتیب میبینیم که هر روز در شهر تهران انبوهی از زنان و مردان و کودکان و نوجوانان، بیکار هستند و این انبوه که به تقریب جمعیتی در حدود نهصد و دوازده هزار نفر را تشکیل میدهد هر وقت دلشان بخواهند، در هر ساعت از روز میتوانند به خیابان بیایند، سوار تاکسی و اتوبوس شوند، در پیادهرو و وسط خیابان پرسه بزنند و بالاخره به ترتیبی عبور و مرور شهر را مختل کنند. از این انبوهی بیساعتها و آزادها و پرسهزنهاست که هر وقت روز همه پیادهروها و خیابانهای تهران پر از آدم است و اینطوری است که هر اروپایی و آمریکایی در ورود به تهران از ترافیک و از انبوهی مردم در خیابانها حیرتزده بر جای میایستند. شهر زمان قاجار و پایتخت آقا محمدخان در برابر مسائل عصر تکنیک و اتومبیل دچار مسئله شده است.
اگر تهرانخواهی نخواهی قدم در عصر چهارچرخه موتوری گذاشته، اما فرصت نداشته است تا خیابانهای هوایی و زیرزمینی و پلهای معلق و متروهای سریعالسیر داشته باشد و این است که اکنون ما ماندهایم و انبوهی زن و مرد آزاد و بیکاره و اتومبیلها و دوچرخهها و سهچرخهها و حتی اسب و قاطر.
وقتی صحبت از مشکل شهر تهران میشود، هر کس – حتی متخصصان – فقط اتومبیلها را میبینند در حالی که مشل تهران، مشکل تعداد اتومبیلها نیست، مشکل غیرصنعتی بودن شهر و مشکل معیارهای ناموزون، تباهیها را باعث میشود. اگر در یک شهر غربی ۳۰ درصد از کارخانههای یک کشور فقط در یک شهر متمرکز شود، مطمئن باشید که آن کشور منفجر میشود و انقلاب اجتماعی شدیدی در کشور پدید خواهد آمد، اما تهران، چنین جرثومهای را اینک سالهاست که در دل دارد و باز بر سر پا ایستاده است.
مشکل تهران، مشکل صد و بیست هزار اتومبیل نیست، بلکه مشکل ۳۰۰ هزار دوچرخه و ۱۷۷ هزار موتورسیکلت و ۹۱۲ هزار مرد و زن و کودک بلاتکلیف و یلهبرهاست.
چنین قیافهای چهرهی یک شهر امروز را نمیسازد، شهر دیروز هم که نیست. چنین معجونی فقط میتواند تهران باشد [...].