arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۶۱۴۳۱
تاریخ انتشار: ۵۲ : ۲۳ - ۱۸ بهمن ۱۴۰۰

یادداشت‌های روزانه‌ی ناصرالدین‌شاه، جمعه ۱۸ بهمن ۱۲۴۶؛ باید رفت به حوض‌سلطان...

باید رفت به حوض‌سلطان... راه کالکسه خوب بود، راندیم... بین راه به ناهار افتادیم. بعد از ناهار سواره رفتم به ناهارگاهِ حرم؛ رفتم زن‌ها را تماشا کردم. بعد رفته باز کالسکه نشستم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ باید رفت به حوض‌سلطان. صبح چهار از دسته [شش] رفته سوار شدیم. راه کالکسه خوب بود، راندیم. همه‌ی سواره‌ها و اهل اردو بودند. رو به مشرق راندیم. راهِ امروز پنج فرسنگ می‌شود. از دامنه‌ی کوه مُرَّه که در طرفِ دستِ راست بود گذشته منزل رفتم. الی نیم‌ فرسنگ به منزل مانده پیدا نبود، منزل در گودی است. بین راه به ناهار افتادیم. بعد از ناهار سواره رفتم به ناهارگاهِ حرم؛ رفتم زن‌ها را تماشا کردم. بعد رفته باز کالسکه نشستم. دودفعه ابراهیم‌خان آمد که «آهو می‌آید.» از کالسکه درآمده سوار شدم. آهوها بد رفتند، تفنگ نینداختم. امروز چیزی نزدم اما آهو از سمت کویر خیلی می‌آمد، از عقب ما می‌گذشت. هاشم، سیاچی، علی‌رضاخان، محمدعلی‌خان و غیره و غیره به کویر رفته بودند.

مردم با تازی و تفنگ شکار کردند. میرشکار ۱ عدد، آئی ۱ عدد، رحمت‌الله ۱ عدد، داییِ انیس‌الدوله ۱ عدد، محقق با تازی دعوایی با سیاچی ۱ عدد، سیاچی با تازی ۱ عدد، ملک ایرج‌میرزا با هادی‌خان [و] دبیرالملک دعوایی ۱ عدد. به قدر ۱۰ آهوی دیگر غلامِ متفرقه گرفته و زده بودند.

سه ساعت به غروب مانده وارد منزل شدیم. آغا سعید از شهر از جانب والده‌ي شاه آمده، بارخانه آورده بود. آقا مستوفی و غیره بارخانه فرستاده بودند. هوای این‌جا خوب و ملایم است. بعد از شام قرق شد؛ پیش‌خدمت‌ها، طولوزون و غیره آمدند؛ اُبژِ امه را تمام کرد. شب مهتابِ خوبی بود، خوابیدیم.

 

منبع: «روزنامه‌ خاطرات ناصرالدین‌شاه از رجب ۱۲۸۴ تا صفر ۱۲۸۷ ق. به انضام سفرنامه‌های قم، لار، کجور و گیلان»، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ نخست، بهار ۱۳۹۷، صص ۳۷ و ۳۸.

نظرات بینندگان