اشکهای کیوان علیمحمدی در تجلیل از مقام قهرمانان شهید نیروی هوایی ارتش در حالی بهصورت گسترده در فضای مجازی دستبهدست شد که فیلمش «۲۸۸۸» با واکنش بهشدت منفی مخاطبان همراه شده است!
چهره روز؛ کیوان علیمحمدی
چقدر احترامبرانگیز بود لحظهای که کیوان علیمحمدی یکبهیک از پیشکسوتان نیروی هوایی ارتش که در سالن نشست رسانهای فیلمش حاضر شده بودند، نام میبرد و اصحاب رسانه با تشویق این بزرگان نامآور دوران دفاع مقدس را تجلیل میکردند.
نشست رسانهای فیلم سینمایی «۲۸۸۸» اما به همان اندازه که فرصتی برای تکریم قهرمانان فراموششده دفاع مقدس بود، تبدیل به تریبونی برای انعکاس یک «افسوس» و «حسرت» جمعی هم بود؛ حسرت به هدر رفتن فرصت این تکریم از بزرگان بیرقیب نیروی هوایی، بر پرده نقرهای سینما!
کیوان علیمحمدی فیلمسازی بهشدت ساختارشکن و علاقهمند به تجربههای فرمی متفاوت در سینما است. از همان فیلمهای ابتدایی که در کنار امید بنکدار کارگردانی میکرد تا همین دو تجربه اخیر که با همراهی علیاکبر حیدری آنها را به سرانجام رسانده است؛ یکی «سینما شهر قصه» و دیگری «۲۸۸۸».
کاش این فیلم به اندازه «اشک» کارگردانش اثر داشت/ادعا علیه یک فیلم
فیلم «۲۸۸۸» یکی از غریبترین و افسوسبرانگیزترین فیلمهای حاضر در ویترین چهلمین جشنواره فیلم فجر است، فیلمی که نه فقط در جدول آرای مردمی جشنواره قعرنشین است و حتی امتیازی کمتر از فیلمهای «ماهان» و «لایههای دروغ» از مخاطبان دریافت کرده است، که رونمایی از آن در سالن اصحاب رسانه و منتقدان هم با واکنش منفی مواجه شد.
فیلم تلاش دارد روایتی از شهدای پایگاه شکاری سوباشی در روزهای ملتهب دفاع مقدس را به تصویر درآورد اما بازیهای فرمی آن بهویژه در زمینه تمرکز بر عنصر «صدا» به جای «تصویر»، فیلم را تبدیل به تجربهای الکن بر پرده سینماها کرده و مخاطب امکان همراهی با قهرمانان واقعی بهتصویر درآمده در فیلم را بهدست نمیآورد.
این ویژگی فیلم که حتی منجر به ترک سالن اکران از سوی برخی مخاطبان در میانه راه نمایش شد، در حالی است که زندگی و سرنوشت اکثر شهدای مورد اشاره در فیلم، ظرفیت دراماتیک بسیار بالایی برای خلق روایتی تأثیرگذار بر پرده سینما داشتند و به همین دلیل فیلم را میتوان اثری هدر شده در سینمای ایران توصیف کرد.
کیوان علیمحمدی به کارش باور داشته و گواه این باور اشکهای ناخواستهای بود که در زمان یادآوری حماسهآفرینی بزرگانی چون شهید بابایی، امکان ادامه حضور در نشست رسانهای را از او گرفت؛ فیلم کوتاه چند دقیقهای منتشرشده از لحظه شکستن بغض این فیلمساز در تکریم قهرمانان جنگ، به مراتب از روایت ۹۹ دقیقهای فیلم «۲۸۸۸» تأثیرگذارتر از کار درآمد و افسوس بابت از دست رفتن فرصت خلق فیلمی ماندگار از بلندپروازان نیروی هوایی ارتش در سالهای دفاع مقدس را دو چندان کرد!
حاشیه روز؛ فیلم «ملاقات خصوصی» مدعی پیدا کرد!
این روزها در صدر آرای مردمی است؛ «ملاقات خصوصی» که اولین ساخته بلند امید شمس به شمار میرود همان کارگردانی که پیش از این فیلمهای کوتاه موفقی را هم عرضه کرده بود همزمان با اوجگیری فیلم اما حاشیهای جدید برایش ایجاد شد و تا امروز ادامه دارد. فیلم حالا با ادعایی تازه پیدا کرده است، محسن جسور کارگردان و فیلمنامهنویسی که مدعی است طرح «ملاقات خصوصی» متعلق به اوست که در سال ۹۷ ایدهاش را در دفتر کامران مجیدی تهیه کننده سینما مطرح کرده و از همان روزها داستان خرید فیلمنامه پیش آمده اما او زیر بارش نرفته است.
نوک پیکان صحبتهای او رو به علی سرآهنگ است، فیلمنامه نویسی که به همراه بهمن ارگ و امید شمش فیلمنامه «ملاقات خصوصی» را نوشته و جسور طرحش را در حضور او در میان گذاشته، بنا به گفتههای خودش حتی بعد از اینکه متوجه شده این طرح در حال نگارش است با علی سرآهنگ تماس گرفته اما او این موضوع را رد کرده است. جسور حالا ادعا میکند تا مدارک این امر را در اختیار دارد و آن را از مراجع قانونی پیگیری میکند.
کاش این فیلم به اندازه «اشک» کارگردانش اثر داشت/ادعا علیه یک فیلم
امید شمس به همراه تیم سازنده «ملاقات خصوصی» تا این لحظه در برابر گفتههای محسن جسور موضع سکوت را برگزیدهاند، این شاید به دلیل بیشتر دامن نزدن به حواشی باشد و به نظر میرسد سازندگان این اثر قصد دارند فیلم فعلاً مسیر آرام صدرنشینی در گیشه را حفظ کند.
سرقت ایده اما موضوعی است که محدود و منحصر به این دوره از جشنواره نیست، چالشی که این روزها اصغر فرهادی هم با «قهرمان» و حسن فتحی با «جیران» با آن مواجه است، همان موضوعی که در دوره سی و ششم جشنواره هم با «مغزهای کوچک زنگ زده» ساخته هومن سیدی بر زبانها افتاد که در طی آن مهدی افروزمنش عنوان میکرد این فیلم کپی از رمان «سالتو» اوست.
نقطه اشتراک همه این فیلمها اما این است که هیچکدام از مدعیان سرقت ایده تا به امروز به نتیجهای نرسیدند که این شاید به دلیل نبود مرجعی قانونی برای رسیدگی به این دست از مشکلات باشد.
نکته روز؛ «میلاد» خانه همیشگی «فجر» میشود؟
میزبانی جشنواره فیلم فجر یکی از چالشهای هرساله در آستانه برگزاری این رویداد است. همین امسال هم انتخاب اولیه پردیس سینمایی «چارسو» و تغییر نظر سازمان سینمایی در کمتر از ۲۴ ساعت برای لغو این میزبانی و بازگشت «فجر» به «برج میلاد» نمونهای از همین چالشهای حاشیهساز بود.
در تمام این سالها اما مهمترین نکتهای که وجه اشتراک بسیاری از موضعگیریها درباره این چالش همیشگی بوده است، لزوم طراحی، انتخاب و حتی احداث مرکز برای «میزبانی همیشگی» جشنواره فیلم فجر و بسیاری از رویدادهای سینمایی دیگر بوده است.
شهر تهران با توجه به ظرفیت بسیار بالایی که برای میزبانی از رویدادهای فرهنگی و هنری در سطح ملی دارد، بیتردید نیازمند مرکزی برای برگزاری دائم این رویدادهاست و هر از گاهی زمزمههایی درباره سرمایهگذاری و یا برنامهریزی برای انتخاب یک مجموعه فرهنگی برای قبول همیشگی این وظیفه، به گوش میرسد.
کاش این فیلم به اندازه «اشک» کارگردانش اثر داشت/ادعا علیه یک فیلم
دیروز و در حالی که علیرضا زاکانی شهردار تهران مهمان ویژه چهلمین جشنواره فیلم فجر بود، باردیگر درباره این موضوع مورد پرسش اصحاب رسانه قرار گرفت تا مشخص شود گزینه شهردار جدید شهر تهران برای میزبانی همیشگی از جشنواره فیلم فجر همین «برج میلاد» است.
زاکانی در پاسخ به این پرسش که آیا این امکان وجود دارد که برج میلاد و یا مکان دیگری از شهرداری به صورت مداوم هرساله میزبان برگزاری جشنواره فیلم فجر باشد، گفت: «ما استقبال میکنیم. این استقبال ما استقبال در مقام بیان نیست. مثل همین جشنوارهای که برگزار شد، مشارکت کرده و دنبال میکنیم که این اتفاق استمرار داشته باشد.»
میزبانی دائمی برج میلاد برای جشنواره فیلم فجر اما الزامات بسیاری نیاز دارد که اولین و مهمترین آن تجهیز سالن اصلی آن برای اکران باکیفیتتر فیلمهاست. نکتهای که همین امسال هم با انتقاد گروهی از فیلمسازان مواجه شد.
پیشنهاد روز؛ ضد
حالا با «ضد» به جشنواره فیلم فجر آمده است، کارگردانی که در جشنواره سی و هشتم فیلم فجر فیلم سینمایی «لباس شخصی» را تولید کرد که یکی از بحث برانگیزترین محصولات آن روزها را رقم بزند، فیلمی که تا به امروز گرفتار نوعی توقیف شده است و مشخص نیست عمر این توقیف تا کی است و چه زمان فرصت اکران پیدا میکند.
امیرعباس ربیعی فیلمساز جوانی که اولین گامش در سینمای حرفهای را با اوج برداشت تا روایتی ملتهب از حزب توده و البته جریان نفوذ را در «لباس شخصی» به نمایش بگذارد، اتفاقاً همین هم سرآغاز بحثها و کنار گذاشتن فیلمش شد با این همه دو سال بعد از آن به سراغ «ضد» آمد تا بار دیگر مساله نفوذ این دغدغه همیشگی اش به همراه برشی از ناآرامیهای دهه ۶۰ که گلوگاه اصلیاش سازمان مجاهدین خلق است، را به نمایش بگذارد، بستر اصلی آن هم در «ضد» ترور شهید بهشتی با هدف بی آینده کردن ایران بوده است.
کاش این فیلم به اندازه «اشک» کارگردانش اثر داشت/ادعا علیه یک فیلم
امیر عباس ربیعی حالا دوباره دست روی یک سوژه ملتهب گذاشته که گرچه آن را در دل یک اتفاق عاشقانه روایت میکند اما مساله اش همان روزهای ملتهب است.
مهدی نصرتی بازیگر نقش اصلی این فیلم است که پیش از این با امیرعباس ربیعی در «لباس شخصی» همکاری داشت، بازیگری که از همان زمان رونمایی از «لباس شخصی» گمان میرفت حضورش در سینما ادامه دار باشد اما خودش هم میگوید توقیف این فیلم به ناگاه مسیرش را سد کرد. بازیگری که به لحاظ فیزیکی برای عدهای یادآور نوید محمدزاده است اما بارها تاکید کرده است که جنس بازی اش متفاوت از این بازیگر است.
مهر