ایسنا: محمد پنجعلی به مرور خاطرات خود از فوتبال پرداخت. او که حدود ۱۰ سال بازوبند کاپیتانی تیم ملی فوتبال ایران را به بازو بسته میگوید، سالها برای اخذ وحوز حرفهای باشگاهها سندسازی شده است. پنجعلی البته در این گفتوگو گریزی هم به ماجرای تغییر نام پرسپولیس به پیروزی شد و گفت که نام «پیروزی» با پیشنهاد محمد حسن انصاریفرد انتخاب شده است.
در ادامه گفتوگوی ما محمد پنجعلی را میخوانید:
*فوتبال را از کجا شروع کردید؟
از خیابان نظام آباد شروع کردم. سنم کم بود و فوتبال را فقط محلی بازی میکردم. حدود ۱۳ ساله بودم که یک شب خدمت ناصر ابراهیمی رسیدم و در خانه آنها را زدم. او یک پیکان داشت که مقابل در پارک بود. بعد از اینکه آقای ابراهیمی بیرون آمد، گفتم فوتبال را دوست دارم. آقای ابراهیمی از صدوق پیکانش توپی آورد و گفت با توپ کار کن. من هم چند روپایی زدم و بعد گفت فردا به میدان شهدای فعلی و ژاله ساق بیا. وقتی رفتم آنجا، قهوهخانهای نزدیک زمین تمرین بود. یک دیزی خوردم تا با انرژی به تمرین بروم. بعد که به محل تمرین رسیدم دیدم بزرگانی مثل امیر حاجرضایی و نراقی حضور دارند. بعد از حضورم، بزرگانی چون حاجرضایی آنقدر خوب با من رفتار کردند که من احساس راحتی کردم کارم را شروع کردم. من نسبت به سایرین واقعا کوچک بودم. بعد تیمی به عنوان منتخب تهران را مشخص کردند که به مسابقات جام ولیعهد رفتیم. در آن مسابقات آقای اوفارل آمده بود بازیها را ببیند و برای تیم ملی جوانان بازیکن انتخاب کند. من را دیدند و انتخاب کردند و کار من شروع شد. بعد از اوفارل آقای مهاجری من را برای مقدماتی جامجهانی انتخاب کردند و به عربستان سعودی رفتیم و به این تیم سه گل زدیم و تیم به جامجهانی صعود کرد. بعد از آن دیگر تیمها دنبال من بودند. هم استقلال و هم پرسپولیس من را میخواستند.
*شما از بازیکنانی هستید که از همان ابتدای انقلاب در پرسپولیس بودید. اوایل انقلاب با تصمیمی عجیب نام پرسپولیس را به پیروزی تغییر دادند. خاطرتان هست چه کسانی چنین تصمیمی گرفتند و نام «پیروزی» را چه کسی پیشنهاد داد؟
بله، نام تیم را به پیروزی تغییر دادند اما هیچ هواداری پیروزی صدا نمیکرد. بنیاد مستضعفان تیم را در اختیار داشت و تصمیم گرفت نام تیم را تغییر دادند.
*گویا حتی نام «آزادی» هم پیشنهاد شده بود.
پیشنهادهایی بود و در نهایت آقای محمد حسن انصاریفرد نام پیروزی را پیشنهاد دادند. حیف نبود نام پرسپولیس را تغییر دادند؟ این نام محتوای تاریخی دارد. پرسپولیس، نامی کاملا ایرانی است. مردم هم دوست داشتند پرسپولیس باشد و یکبار هم در استادیوم پیروزی صدا نکردند.
*اما در گزارشگران تیم را پیروزی خطاب میکردند.
بله میگفتند. اما مردم پرسپولیس را دوست داشتند و باید به خواست مردم احترام میگذاشتند.
*در اوایل انقلاب مدیریت باشگاه پرسپولیس در اختیار چه کسی بود؟ خاطراتان هست چه کسانی باشگاه را اداره میکردند؟
آقای وکیل نامی بودند که نماینده بنیاد مستضعفان بودند. همه زحمت میکشیدند اما کار که اصولی نباشد، ما مشکل داریم. فوتبال ما مشکل دارد. فوتبال چهارچوب و قوانینی دارد و باید آنها را رعایت کنیم. مدتی پیش هم در مصاحبه خودم گفتم. چند سال پیش از فیفا آمده بودند تا امکانات باشگاه پرسپولیس را ببینند. به من گفتند داستان این است و اگر غیر از این باشد ما را محروم میکنند. بله ما سندسازی کردیم و من دروغهایی گفتم که مثلا فلان استادیوم برای پرسپولیس و فلان استادیوم برای استقلال است. نمیدانستیم که فقط برای یک سال نیست و دستورالعملی است که باید رعایت شود. اگر قبول نداریم خوب در آسیا شرکت نکنیم. ما لیگ را برگزار میکنیم که در صحنههای بیناللملی خودمان را معرفی کنیم. بگوییم جوانان خوب و با دانشی داریم. این برای ما باید افتخار باشد. در تاریخ هم میبینید که خیلی از کشورهای اروپایی و آسیایی نبودند اما ما بودیم. در ورزش هم همین است. الان کسی با کسی دعوا ندارد و در آوردگاههای جهانی خود را نشان میدهند. وقتی میتوانند در کشتی، والیبال، فوتسال و فوتبال برای گفتن داریم چرا وارد مسائل بشویم که خودمان ضرر کنیم.
*شما چند سال قبل از انقلاب بازی کردید و آیا از آن روزها خاطراتی دارید؟
ما با تیم ملی جوانان و امید، با آقای اوفارل به بحرین سفر کردیم. آن زمان میگفتند فوتبال ما آماتور است اما به مراتب از الان بهتر بود. استادیومها را ببینید. استادیوم تختی توانستیم بسازیم؟ استادیوم راهآهن را آقای عبدو برای پرسپولیس خرید بود اما از ما گرفتند. آن استادیوم کامل بودم و میشد در آن بازی برگزار کرد.
*شما قبل از انقلاب و بعد از انقلاب در پرسپولیس بودید. شما چه تفاوتی را در دو دوره احساس میکنید؟
پرسپولیس بولینگ داشت. ورزشگاه راهآهن برای پرسپولیس بود. پرسپولیس کم کم داشت در اختیار مردم میافتاد. بنیاد مستضعفین باید کار خودش را میکرد.
*گویا حسین فرکی اموال را ملی اعلام میکند و مصادره میشود.
مصادره میکردند و به پرسپولیس میدادند. هیاتمدیرهای از دل مردم انتخاب میکردند تیم را اداره کند.
*بعد از انقلاب هم جامی تحت عنوان شهید اسپندی در اردیبهشت سال ۵۸ برگزار شد و شما هم حضور داشت.
بله، فینال میان پرسپولیس و پاس برگزار شد و قهرمان شدیم. من هم یک گل با پای چپ زدم و فینال را بردیم. آن زمان مالک ما بنیاد مستضعفان بود. بعد از مالکیت تغییر کرد و مالکیت در اختیار وزارت ورزش قرار گرفت. در هیچ جا نمیبینید وزارت ورزش مالکیت تیمی را در اختیار بگیرد.
*قرار بود ورزشگاههایی ساخته شود. حتی ورزشگاه آپادانا ساخته شود. جزئیاتی در خاطرتان هست تعریف کنید؟
من همه جزئیات را یادم نیست اما شما ورزشگاههای تختی و آزادی را ببینید که بعد از چند سال هنوز درحال استفاده از آنها هستیم. دخالت دولت در ورزش باعث میشود همه چیز خراب شود. مردم باید بیاید به میدان ورزشگاه بسازند. در دنیا دولت فقط حمایت میکند. زمانی که در آلمان بودم، در شهر مونیخ نمیتوانستم بازی بایرن مونیخ را ببینم. باید میرفتم کارتی تهیه میکردم که پول آن مستقیم به باشگاه میرسد. مهمترین منبع درآمد باشگاهها از راه حق پخش است. یاد آقای فردوسیپور بخیر. الان نزدیک به ۲۵ سال است که من در این فوتبال بودهام و ۱۰ سال کاپیتان تیم ملی و کاپیتان پرسپولیس بودم، کاپیتان تیم منتخب آسیا بودم، تلویزیون اصلا من را دعوت نکرده است. ناراحت نیستم چون چوب اعتقاداتم را میخورم و به اصولی پایبند هستم. کجای باشگاه پرسپولیس ما پیشکسوتان هستیم؟ ما آدم بدی بودیم؟ قابل احترام نبوم؟ زحمت نکشیدم؟ هر جور آدمی به باشگاه می آیند و میروند. الان آقای ذوالفقارنسب آمد اما نقشی نداشت. ما میگوییم تیم را به مردم بدهید. یک الگو از تیمهای خارجی بردارید ببینید آنها چه میکنند. بدنه فوتبال ما باید در اختیار فوتبالیها باشد. هر کسی در سطحی که تخصص دارد باید کار کند. نمایده فیفا که به ایران آمده بود بازیکن هرتابرلین بود و جالب بود که میگفت اولین فرد فوتبالی که در ایران دید، من بودم. الان یک مربی تیم به یک رده پایینتر میبرد و باز تیم دارد. نام این کار چیست؟ یک مربی باید استعداد داشته باشد. من دورههای مربیگری را خارج از ایران دیدم. این کتاب مربیگری را همه میتوانند بخوانند اما باید ببینیم چه کسی استعداد دارد. ما در فوتسال حرفهایی برای گفتن داریم چون استعداد داریم. آخرین بار کی قهرمان آسیا شدیم؟ آخرین بار با ۳۳ سال پیش آقای پروین به پکن رفتیم و قهرمان شدیم. الان مقابل عراق و سوریه دچار مشکل میشویم. الان تیم که به جامجهانی میرود، از میان ۵ شانس میرود اما زمان ما از آسیا فقط یک تیم میرفت. چرا الان در جام ملتهای آسیا نتیجه نمیگیریم؟ چرا قهرمان لیگ قهرمانان آسیا نمیشویم؟ چون فوتبال ما آماتور است. بایرنمونیخ به بارسلونا ۷ گل زد و مهم است به این مسائل توجه کنیم. بعد از این باخت هواداران بارسلونا تیم را تشویق میکردند. الان تیم پرسپولیس دوم است اما طوری رفتار میکنند که انگار همه چیز تمام است. هر کسی باید وظیفه خودش را انجام بدهد و من به عنوان پیشکسوت باید حمایت کنم. یک مساوی تیم میآورد همه انتقاد میکنند و میگویند فلان بازیکن را جای فلان بازیکن باید بگذارند. چون فوتبال دولتی است، همه ناراحت هستند. تیم اگر در اختیار مردم باشد، هیاتمدیرهاش از دل مردم انتخاب میشود و برای یک ریال پول هم دلش میسوزد و اینگونه نیست به یک بازیکن باج بدهند. برای بازیکن تبلیغ میکنند و مدیر و مربی مجبور است او را جذب کند. درحالی که باشگاه باید بر اساس بودجه خودش انتخاب کند. الان باشگاهی مثل بایرنمونیخ بازیکن در سطح خودش برای قهرمانی میگیرید و اینگونه برنامهریزی میکند. مردم هم حمایت میکنند و بلیتهای یک فصل باشگاه را یکجا میخرند. اما در ایران پیراهن تیم را طراحی میکنند اما خیلی زود پیراهن تقلبی را در بازار به فروش میگذارند. دولت باید حمایت کند تا ورزشگاههایی برای تیمها ساخته شود تا بتوانند استفاده کنند. نباید اینگونه باشد که کارگار یک شرکت خودروسازی ۶ ماه حقوق نگرفته باشد و به جای آن بازیکن خارجی بیاوریم ۱۰ میلیارد به او بدهیم. ما به بازیکن خارجی نیاز نداریم و بازیکن خارجی باید برای تیمهایی جذب شوند که قرار است در آسیا بازی کنند.
*دلیل اینکه فوتبال ما خیلی پیشرفت نکرد و راه خوبی را طی نکرد، چه بود؟
مشکل این بود که ما به فوتبال امنیتی نگاه میکنیم. این یک حقیقت است. اگر قرار به رفتن بود، تا الان از این مملکت رفته بودم. زمینه رفتن برای من بود اما مملکت و مردم را دوست دارم که ماندم. نگران چه چیز فوتبال هستید؟ یادم میآید یک بازی منچستر را به ورزشگاه اولتافورد رفتم. مصرف مشروب در ورزشگاه ممنوع بود. بعد از بازی برخی هواداران آمدند شعار دادند و تعدادی هم شیشه شکستند اما پلیس ایستاد تا اتفاق خاصی رخ ندهند. هواداران تیفوسی منچستر مقابل ورزشگاه کمی شعار دادند و چیزهایی هم به یکدیگر پرتاب میکردند. بعد هم ماموران شهرداری آمدند و خایابان را شستند و رفتند. تماشاگران ما واقعا از آنها بهتر هستند. ما هیچ خدمتی نمیتوانیم به هواداران بدهیم. چرا کمک نمیکنند که ورزشگاههای مناسب بسازیم؟ نزدیک به ۴۰ میلیون هوادار داریم اما یک استادیوم نمیتوانیم بسازیم؟ یک صندوق بگذارند مردم کمک میکنند که ورزشگاه ساخته شود. البته اینگونه هم خوب نیست.
*میخواهیم درباره داربیها صحبت کنیم. شما در بیش از ۱۰ داربی پر حواشی حضور داشتید. یکی از خاطرهانگیزترین بازیها اولین داربی بعد از انقلاب در ورزشگاه امجدیه برگزار شد. از آن دیدار بریمان بگویید.
در آن بازی یک خطا روی من شد و داور اشتباه کرد و نگرفت و بعد شلوغ شد. در آن زمان استقلالیها زیر ساعت جنوبی و پرسپولیسیها روبهروی جایگاه مینشستند. دیگر آن بازی هم به جنجال کشیده شد. شعارها بد نبود و علیه داور شعار دادند و بعد تماشاگران وارد زمین شدند. یک بار هم چنین شرایطی در ورزشگاه آزادی ایجاد شد که من در آن زمان سرپرست تیم بود. آقای مجتبی محرمی با امیر قلعهنویی برخوردی داشت و درگیری آغاز شد. درگیری داخل زمین هم به روی سکوها رسید و صندلی به درون زمین پرتاب میکردند.
*در دهه ۶۰ اکثر داربیها به درگیری میانجامید. بازیها با هیجان خاصی جریان داشت. بازیکنان با چه حسی بازیها را شروع میکردند؟
اول باید بگویم در آن زمان ما برای بازیها به هتل نمیرفتیم و فقط بازیهای مهم مثل داربیها را به هتل میرفتیم و در بیشتر مواقع از خانه به ورزشگاه میآمدیم. در آن زمان پولی نبود اما حرفهای فکر میکردیم و عشق زندگی ما تیم بود. مردم هم همین شکلی تیم را تشویق میکردند. ارتباط ما با مردم خیلی خوب بود. آنقدر به مردم عشق داریم و آنها به ما عشق داریم که اصلا نمیتوانیم ایران را ترک کنیم. ناهار را با یکی از دوستان و برای کلهپاچه هم دوست دیگری ما را دعوت میکند. این ارتباط وجود دارد. قدیم از مردم انرژی میگرفتیم. این ارتباط میان ورزشکاران و مردم یک دنیا ارزش دارد. الان تلویزیون نظرخواهی میکند و من میبینم که مردم به من رای دادهاند. شبی که در یک برنامه تلویزیونی مردم به من رای دادند، گریه عجیبی کردم که همسایهها فکر کردند چیزی شده است. فکر میکردم مردم من را فراموش کردهاند اما اینچنین نبود.
*در یکی از داربیها مربوط به سال ۱۳۶۲ شاهد یکی از پر تماشاگرترین بازیها بودیم. شرایط به گونهای بود که تماشاگران به روی تیرهای چراغ رفته بودند و داور گفته بود تا وقتی تماشاگران پایین نیایند، بازی را برگزار نمیکند. حتی گفته شده از شما و مرحوم حجازی خواسته بودند تا با باندگو از تماشاگران بخواهید به پایین بیایند. از آن دیدار خاطرهای دارید؟
بله آن بازی را باختیم. داور اجازه نمیداد بازی برگزار شود. با بلندگوهایی که هندوانه میفروشند از تماشاگران خواستیم پایین بیایند. در ورزشگاه واقعا جایی نبود. شرایط واقعا عجیب و غریب بود. کنار چمن افراد نشسته بود و در آخر خون از دماغ کسی نیامد. اصلا نداریم شرایط بازی اینگونه باشد و اتفاقی برای کسی رخ ندهد. حتی کمک داور برای حرکت در کنار زمین مشکل داشت.
*در یکی دیگر از داربیها در سال ۱۳۶۵ برگزار شد، مربوط به آخرین بازی ناصر حجازی است. از آن دیدار خاطرهای دارید؟
آن بازی را سه بر صفر بردیم. یکی از گلها را شاهرخ بیانی زد و دو پاس گل را هم من به ناصر محمدخانی دادم. ناصر محمدخانی واقعا بی نظیر بود. این برد سه هیچ واقعا به ما چسبید.
*دعواهای داربیها چه کسی شروع میکرد؟ چرا کار به پلیس و کلانتری و بازداشتگاه میرسید؟
گاهی پیش میآمد چون استرس بازی زیاد بود. پر مخاطره ترین بازی و پر استرس ترین بازی مربوط به داربی ایران است. از ۲۰ روز قبل استرس شروع میشود. در بازی فقط احساس عمل میکند و منطق فراموش میشود. همین الان داربی شروع میشود بازیکنان بی مورد روی یکدیگر خطا میکنند. یک بار در بین بازی علی پروین ۱۷ بار به دستشویی رفت. چون استرس زیادی داشت. گفتم علیآقا چقدر دستشویی میروید؟ من را «پنجی» صدا میکرد. به من گفت پنجی تا این بازی تمام شود من بیچاره میشوم.
*پس درست میگفتند که علی پروین میگوید همه بازیها را ببازید اما داربی را ببرید.
همین الان هم میگوید. آنها میگویند اینها را ببرید، ما هم میگوییم اینها را ببرید.
*دوست داریم از آقای پروین برای ما خاطره تعریف کنید. رختکنهای آقای پروین واقعا معروف هستند.
بگذارید حقیقتی بگویم. آقای پروین اصلا به بازیکنان توهین نمیکرد. با برخی بازیکنان شوخی داشت. او تجربی و روانشاختیاش خوب بود. خودش شرایط را گذرانده بود و میدانست چطور باید رفتار کند. او با بازیکنان یکدل رفتار میکرد. ما با آقای پروین قهرمان المپیک آسیایی شدیم اما گفتند علی پروین علیاصغری بازی میکند اما اینگونه نبود. من دفاع وسط تیم او بودم و در شش قدم استپ سینه میکردم. ما بازی را در خط دفاع شروع میکردیم. اگر توپ بلند هم ارسال میکردیم، توپ را در فضای خالی برای ناصر محمدخانی و فرشاد پیوس ارسال میکردیم. سعی میکردیم توپ بلند نزنیم مگر اینکه تحت فشار بودیم. تمام بازیکنان ما تکنیکی بودند اگر فوتبال علیاصغری بازی میکردیم، عاشوری و حمید درخشان و شاهرخ بیانی از بین میرفتند. به شوخی میگویند که فوتبال علیاصغری بازی میکردیم. در آن زمان اکثر بازیکنان ما را تیمهای منطقه میخواستند.
*از آقای پروین خاطرهای دارید که در رختکن چه میگفتند؟
آقای پروین با بازیکنان شوخی میکردند و میگفت ول کن اینها را چون هیچی نیستند. وقتی وارد رختکن میشدیم اگر بازی مساوی بود، داد و بی داد میکرد. ما با تمام وجود بازی میکردیم و تیم ما خیلی با یکدیگر رفیق بود. اگر بازیکنی مصدوم میشد، سر تمرین میآمد و مینشست چون یک خانواده بودیم. در مسافرتها که با اتوبوس میرفتیم و کمتر سوار هواپیما میشدیم. برخی بازیکنان برای اولین بار سوار هواپیما شده بودند و خوشحال بودند. وقتی هم با اتوبوس سفر میرفتیم، کناریکدیگر خوش میگذراندیم. در زمین هم با تمام وجود بازی میکردیم و حرفهای فکر میکردیم. مثلا یک بار برابر وحدت قرار گرفتیم. وحدت تیمی بود که گربه سیاه ما شده بود و مردم روی این بازی حساس بودند. بازی وسط هفته و زیر نور بود. استادیوم هم پر از تماشاگر بود. مهدی ابطحی فوتبالیست بسیار خوبی بود که در وحدت بازی میکرد. چهره او شبیه به نواب صفوی بود. در آن دیدار در شرایطی که یک بر صفر عقب بودیم و همه کلافه بودند، مهدی ابطحی با توپ راه افتاد و بعد مرتضی فنونیزاده فریاد زد: «آن نواب صفوی را بگیری». این حرف فنونیزاده ما را به خنده انداخت و خندیدم. تماشاگران هم که از صحبتهای داخل زمین خبر نداشتند شعار « اه اه پرسپولیس بی غیرت» سر دادند. ما هم نمیتوانستیم بگوییم فنونیزاده در زمین حرفی زده که ما خندیدم.
*در سال ۵۷ که حادثه سینما رکس آبادان رخ داد، شما در یک بازی برای کمک به این سینما شرکت کردید و شخصا هم ۱۰۰ تومان کمک کردید.
اگر این مسائل در خاطرم بود که الان باید در لیگ بازی میکردم. پیشکسوت یعنی تعطیل.
*ما سندی داریم که نشان میدهد شما ۱۰۰ تومان کمک کردید که این سینما بازسازی شود.
ممکن است. البته ۱۰۰ خیلی پول بود. یادم نیست. حال اگر جیب کسی را زدیم در خاطرم نیست (با خنده).
*اوایل انقلاب گویا قرار بود تیمی تحت عنوان «پرسپولیس آزاد» تاسیس کنید. جریان این موضوع چه بود؟
تصمیم بزرگان تیم این بود. میخواستند تیم را نجات بدهند. فکری هم پشت آن نبود. نه پولی بود، نه چیز دیگر. بنیاد مستضعفان پولی نمیداد و از بازیکنان میخواستند به تمرین بیایند. مانده بودیم چه کار کنیم. هیچ چیز هم نشد و گفتند پسر خوبی باشد. بولینگ را از ما گرفتند که تنها محل درآمدزایی بود.
*یعنی شما به دنبال این بودید که اموال مصادره شده آقای عبدو را در اختیار بگیرید و پرسپولیس را اداره کنید؟
آن اموال مال باشگاه بود اما گرفتند. اگر در اختیار باشگاه قرار میگرفت منافع بیشتری داشت. همین الان هم ذهنم ما این است. دنبال منافع شخصی خودمان نیسیتم. الان هیچ پیشکسوتی در پرسپولیس نیست. دایی، دادگان، مهدویکیا و کریمی کجا هستند؟ آیا آدمهای بدی بودند؟
*در جام ملتهای آسیا سال ۱۳۶۳ آقای ابراهیمی سرمربی تیم ملی بودند و شما هم بازیکن آن تیم بودید. ظاهرا رضا احدی در اواخر بازی به جای محمدخانی وارد زمین میشود و تیم افت میکند و شاهین بیانی گل به خودی میزند و بازی به پنالتی میرود و شما هم پنالتی را به گل تبدیل نمیکنید. درباره آن دیدار صحبت کنید. گویا آقای ابراهیمی هم بعد از تعویض احدی ابراز پشیمانی کرد.
فوتبال اینگونه نیست که با ورود یک بازیکن تیم افت کند. بازی عالی بود. به پنالتی کشید و من هم پنالتی را خراب کردم. در دقیقه ۹۰ سانتر کردند و شاهین بیانی خواست توپ را به اوت بزند اما توپ به گل تبدیل شد. او میخواست طوری ضربه بزند که توپ پشت ۱۸ قدم نرود، اما زد به سمت کنار دروازه و توپ به گل تبدیل شد. شما مربی تیم باشید، بازی را یک بر صفر برنده باشید، خوب هافبک میآورید و یک مهاجم کم میکنید. این کار انجام شد.
*خراب کردن پنالتی چه حسی داشت؟
واقعا سخت است. همین الان که میگویید عرق آدم در میآید. سخت ترین پنالتی هم برای بازیکنانی است که مسئولیت دارد؛ مثل کاپیتان تیم. وقتی پشت توپ رفتم اصلا جان نداشتم. در ضربات پنالتی باید از بازیکن پرسید چه کسی میخواهد پنالتی بزند؟ ما در تیم ملی امید زمانی که دستیار سیموئز بودم این کار را انجام دادیم و بردیم. در این صحنهها بازیکنی که آماده است باید بزند. پنالتی در شرایط خاصی دارد. همیشه افراد بزرگ شرایط سختی دارند. به یکباره میبینید که رونالدو پنالتی را خراب میکند و بیرانوند هم برایش کری میخواند.
*پس از این صحنه در رختکن واکنشی بود؟
نه، هیچ واکنشی نبود. ما احساسی نیستیم. فوتبالیستیم و میدانیم. اصلا باید میگفتند چرا باید میگذاشتند سانتر کنند.
*در داربی سال ۱۳۷۳ امیر قلعهنویی و مجتبی محرمی با یکدگیر درگیر شدند. از آن بازی خاطرهای دارید؟
ما از صحنه درگیری دور بودیم و به یکباره دیدیم که در زمین درگیری شده است. بعدا متوجه شدیم که توهین کرده بودند. اول توهین کرده بودند که مجتبی محرمی نارحت شده و پاسخ داده است. جالب است که میگویید وزیر با شماست، در آن بازی ۸ بازیکن ما را محروم کردند درحالی که از استقلال فقط ۲ بازیکن محروم شدند. ما پیگیر شدیم و وگفتیم از ما چرا محروم کردید؟ خودم چند بازیکن استقلال را در میانه زمین نگه داشتم چون از بالا صندلی پرتاب میکردند.
*درباره آن بازی گفته میشود که پرسپولیس دو بر صفر پیش بوده، رضا شاهرودی اخراج میشود و استقلال هم جواد زرینچه را به سمتی میبرد که خالی شده بود و بعد استقلالیها دائم توپ را روی دروازه پرسپولیس ارسال کردند و میزدند. بازی هم دو بر دو میشود.
میزدند؟ حتما من در زندان بودم. اگر دائم میزدند که من فکر میکنم شش گل به ما زدهاند که من خبر ندارم.
*منظور ما این است که توپ در اختیار استقلال بود و مدام حمله میکردند. حتی بهزاد داداشزاده برای ما تعریف کرده است اگر در آن دیدار دعوا نمیشد، پرسپولیس گل سوم را میخورد چون توپ در اختیار استقلال بود و دعوا بازی را نگه داشت.
میدانید که بهزاد دادشزاده استقلال بازی کرده است. با این حال اینطوری نبود. یک لحظه دعوا شد. فرگوسن این حرفها را نمیزند که شما میگویید. (با خنده) فوتبال اصلا اینگونه نیست. در درجه اول مهمترین کار مربی انتخاب بازیکن است. بازیکن با کیفیت انتخاب کنید، هر مدلی میتوانید به آن بازیکن شکل بدهید. در انگلیس دورهای را گذراندم. من به همراه ناصر محمدخانی شرکت کردیم و من به عنوان بهترین مربی آن دوره انتخاب شدم و به من جایزه دادند. در آن دوره گفتم دلیل نمیشود که مربی خوبی شوم. مربیگری دقیقا مثل فوتبالیست باید استعداد داشته باشد. مسی با استعدادی که دارد بهترین فوتبالیست شده است. در ایران از این استعدادها فراوان داریم چون ما در فوتسال سوم جهان میشوم چون استعداد ذاتی داریم. در آن دوره یک بار ایرادی به تیم گرفتم که من را تشویق کردند. قرار بود مهاجم حمله کند و روی ریباند گل بزند. به یکباره تمرین را نگه داشتم و گفتم روی ریباند چرا مدافع روی توپ حمله نکرد؟ همین کار من باعث شد من را تشویق کنند. من کار سادهای انجام داده بودم.
*پس از داربی سال ۷۳ تعدادی از بازیکنان را به بازداشتگاه بردند. شما چیزی در خاطر دارید که داستان چه بود؟ حتی گفته شد بازداشتیها را لخت کردند تا آنها را تحقیر کنند.
بله، به هرحال چند نفری را بردند. به این سرعت که نباید فوتبالیست را به بازداشتگاه ببرند. داستان داشتیم. اگر قرار باشد همه این مسائل بررسی و پخش کنید مملکت درست میشود. اما پخش نمیکنید. چند شب پیش صحنهای دیدم که یک ورزشکار پرتقال میفروخت چون محتاج نان شب بود. این صحنهها آدم را به گریه میاندازد. بعد میگویند پنجعلی بریده است. اگر بریده باشم که میروم. شرایط برای رفتن هم فراهم است اما نمیتوانم در آنجا زندگی کنم. گوشت و پوست و استخوان ما با این مردم است. برید سر جای خود باشید. شایسته سالاری چه شد؟
*یکی از مسائل مربوط به شما و برخی ملیپوشان مربوط به استعفا از تیم ملی بود. تعریف کنید که داستان چه بود. البته برخی مسائل مطرح بود که آقای دهداری به عنوان سرمربی تیم ملی شرایط پادگانی در تیم ملی ایجاد کرده بودند.
به طور کلی بگویم. آقای دهداری در بین ما نیست و قشنگ نیست چیزی بگوییم. به صورت کلی این موضوع مدیریت نشد. مگر میشود در تیمی ۱۸ نفر ناراضی باشند؟ البته که ۲۲ نفر ناراضی بودند. نمیخواهم موضوع را باز کنم اما ۱۸ نفر از شرایط تیم ملی ناراضی بودند. شرایط باید مدیریت میشد که نشد.
*اگر به عقب برگردید باز هم استعفا میدهید؟
بله، چون با خصوصیات من سازگار نیست. به هرشکلی نفس کشیدن و زندگی کردن قسنگ نیست.
*درباره شما و آن تیم موضوعی مطرح است که دوست داریم خودتان شفاف درباره آن صحبت کنید. میگویند محمد پنجعلی از تیم منتخب جهان آمده بود و دید حسین مسگر ساروی فیکس است و ناراحت شد و استارت استعفا از تیم ملی از آنجا شروع شد.
اصلا اینگونه نبود. اگر من به خاطر این موضوع استعفا دادم، سایر بازیکنان چرا استعفا دادند؟ مشکل من برخوردها بود که منجر به این شد که نیمکت نشین شدم. سایر بازیکنان که فیکس بودند، چرا استعفا دادند؟ قدرت در اختیار مربی است، نه کاپیتان! مشکلاتی بود که ۱۸ نفر گفتند تیم ملی نمیآیند.
*البته تعداد بازیکنانی که استعفا دادند ۱۰ یا ۱۱ نفر بود که بعد از اینکه آقای قایقران امضای خود را پس گرفت، تعداد به ۱۰ نفر رسید.
۱۸ نفر بودند. ما هم نگفتیم امضا کنند. هر کسی رسید گفت من دیگر نمیآیم. دوستانی بودند که گفتند اعلام کنید که بازیهای بعدی دعوت نکنند و به خاطر همین اعلام شد.
*شما در جام در جام آسیا هم حضور داشتید و با پرسپولیس قهرمان شدید. سطح بازیها چطور بود.
سطح بازیها از آن چهارجانبه که استقلال قهرمان آسیا شد، بهتر بود. (باخنده) در عربستان مساوی کردیم و بعد در ایران یک بر صفر بازی را بردیم. بعد از گلی که زدیم، در زمین خودمان در حال خوشحالی بودیم که به یکباره تیم حریف بازی را شروع کرد و کم مانده بود به ما گل بزنند اما توپ گل نشد. فکر میکنم بازی برابر المحرق بود.
*همیشه پرسپولیسیها میگویند قهرمانیهای استقلال در آسیا در شرایطی به دست آمد که بازیها سطح بالایی نداشت. از طرف دیگر استقلالیها میگویند اگر اینگونه بود چرا پرسپولیس قهرمان نشد. درباره این موضوع چه نظری دارید؟
پرسپولیس اصلا شرکت نکرد. بازیها مثل الان با اهمیت نبود. از پرسپولیس هم دو بازیکن کمکی به استقلال رفته بودند که برای این تیم در آسیا بازی کنند. این نشان میدهد آن زمان این حاشیهها نبود.
*گفته میشود فوتبالیستهای قدیمی هرچه دارند از بازی در خارج است. این موضوع را قبول دارید؟
در ایران جیبمان را هم میزدند(با خنده). واقعا دو سال بود که اوضاع خوبی نداشتم. کسی نبود که بگوید بیا پیکان را بگیر و بد است به عنوان کاپیتان آسیا و تیم ملی و پرسپولیس موتور سوار میشوی. پرسپولیس که پولی نمیداد. در یک شرکت کار میکردم و حقوق میگرفتم. بعد تصمیم گرفتم به قطر بروم. در پرسپولس همیطوری قرارداد را امضا میکردیم و پولی در کار نبود.
*البته گفته میشود علی پروین به بازیکنان گفته است باید یک پولی هم بدهید و در پرسپولیس بازی کنید، چون پراهن این تیم ارزش دارد.
این یک اصطلاح است و هیچ وقت آقای پروین چنین صحبتی نمیکردند. اگر پولی بود بین بازیکنان تقسیم میکردند اما پولی آن چنان نمیدادند. ما با این شرایط قهرمان آسیا شدیم و پولی هم نگرفتیم اما الان تیم با این امکانات بازی میکند.
*از بازی در قطر برای ما بگویید. اواخر جنگ به آنجا رفتید.
وضعیت مالی من خراب بود و به قطر رفتم. دوستانی که اختلاس میکردند نمیگفتند محمد پنجعلی زن و بچهاش را سوار موتور میکند. من را دو سال بود میخواستند اما چون کشورهای عربی به صدام کمک میکردند به آنجا نمیخواستم بروم و پشیمان هم نیستم. با این حال انتظار داشتم حداقل یک ماشین به ما میدادند و قسط آن را میگرفتند. تاریخ از این آدمها بی معرفتتر نمیبیند. ما در پکن قهرمان شدیم و چهل وعده دادند و دو هزار عکس در فرودگاه گرفتند اما بعد هیچ! حداقل شغلی به بازیکنان تیم ملی میدادید. ما که ضد انقلاب نبودیم.
*درباره بازی خداحافظیتان برابر الجزایر هم صحبت کنید. چه شد آن بازی برگزار شد.
بازی بین قارهای برگزار میشد و در چنین بازیهایی فیفا اجازه نمیدهد مراسم خداحافظی برگزار شود. به آقای پروین گفتم از تیم ملی میخواهم خداحافظی کنم. آقای پروین گفت بازیهای آسیایی را برویم. گفتم اجازه بدهید بروم، میآیند و مهاجمان از کنارم عبور میکنند و من خراب میشوم. خدا دوستم داشت که بازی خداحافظی برگزار شد. نمیدانستم در قوانین اجازه نمی دادند در بازی رسمی مراسم خداحافظی برگزار شود. مسئولان الجزایر موافقت کردند و در نهایت مراسم انجام شد. چیزی که در ذهنم است و با دنیا عوضش نمیکنم این است که در بازی خداحافظی سمت استقلالیها هم رفتم واقعا شاهد صحنههای احساسی بودم. بازیکنان گریه میکردند. استقلالیها یکدست مرا تشویق کردند. در خیابان هم وقتی من را میبینند، متوجه نمیشوم چه کسی استقلالی و چه کسی پرسپولیسی است چون مردم به من لطف دارند. واقعا انرژی میگیریم. آدم این زندگی را دوست دارد و دلش نمیخواهد تمام شود.
*شما یکی از بهترین مدافعان برتر ایران هستید. سخت ترین مهاجمی که برابر شما بازی کرد، کدام بازیکن است؟
مقابلم بازی نکرد. او ناصر محمدخانی است که خدا را شکر میکردم برابر من بازی نمیکرد. در استقلال عبدالعلی چنگیز واقعا خوب بود. در هافبکهای استقلال نامجومطلق واقعا خوب بود. در هما واقعا علیدوستی خوب بود. مهدی ابطحی هم واقعا بازیکن خوبی بود.
*به خاطر شرایط کشور در دهه ۶۰ در خیلی از تورنمتها شرکت نکردید و نسلی در این تحریمها سوخت.
دقیقا. بله تحریم میکردیم. مثل المپیک مسکو که تحریم کردیم. بازیها در کشورها برای چه برگزار میشود؟ برای این است که در بازیهای بینالمللی مطرح بشوند. قدرت یک کشور در عرصه ورزش و علم است. ما هم کم نداریم و اضافه هم داریم. در ورزش هم استعدادهای زیادی داریم. بازیکنان زیادی داریم که در اروپا بازی میکنند. وقتی استعداد داریم باید استفاده کنیم.
*دوست داریم بهترین دروازهبان و مربی را از نظر خودتان نام ببرید.
دور از انصاف است در مربیگری اسم خیلیها را نبریم اما ناصر ابراهیمی جز استثناها بود و استعدادیابی میکرد. من افتخار این را داشتم که شاگرد آقای ابراهیمی بودم. اما درباره دروازهبان باید بگویم فرصت زیادی نشد هم بازی ناصر حجازی باشم اما وحید قلیچ، وازگن صفریان، بهروز سلطانی خوب بودند. احمدرضا عابدزاده خوب بود. هر کدام خصوصیات خاص خودش را داشت.
*شما در لیست جامجهانی ۱۹۷۸ بودید اما در لیست نهایی قرار نداشتید. دلیلی داشت؟
سنم کم بود. تیم ملی بازیکنان بزرگی داشت و سخت بود جای آنها وارد زمین میشدم. فرصت نشد. اگر مثلا دو بر صفر از رقبا پیش میافتادیم شاید بازی میکردم.
*شما دستیار آقای سیوئز بودید در تیم ملی امید بودید که به المپیک صعود نکرد. دلیلش چه بود؟
تیم خوبی داشتیم و بازیکنانش جذب لیگ شدند. سیموئز از مجربترین مربیانی بود که به ایران آمده بود. دخترش مریض بود و به یکباره تصمیم گرفت برود. به طور مثال کاری که کرد این بود که از من میخواست با بازیکنان ارتباط خوبی داشته باشم و هر کاری نیاز هست انجام بدهیم. ما سوم شدیم و به المپیک صعود نکردیم. مشکل ما مربی نیست، مشکلات زیرساختی داریم. همین الان لژیونر داریم و فوتبال ما را در دنیا میشناسند.
*شما در دوره آقای رویانیان سرپرست پرسپولیس بودید. دروه عجیبی بود که به بازیکنان خودرو داده بودند. از آن روزها برایمان بگویید که داستان چه بود؟
برای تیمی که باید سمبل باشد، بد است. تیمهای ما باید سمبل اخلاق باشند. نباید به بازیکنان اینطور لطمه بخورد. به ملیپوش تیم ملی خودرو دادند و بعد دادگاه بازیکن را خواسته است که خودرو را از کجا آورده است. خیلی چیزها را میدانم که نمیشود بگویم. در مملکت ما خیلی چیزها عجیب و غریب است. همه از ضعف مدیریتی ایجاد میشود. ضعف مدیریتی در سطوح مختلف مملکت. اگر آنها درست شود، فوتبال مسئلهای ندارد. الان داستان برجام، مردم نمیدانند چه میگذرد؟ الان جزئیات قرارداد با چین را نمیدانیم اما در همه جای دنیا نظرخواهی میکنند که ببندیم یا نبندیم. شاید شما بگویید خوب است و بگویید مردم هم بگویید عالی و خوب است. چه ایرادی دارد؟ تا اینکه الان شایعه کردند داستانی در این قرارداد وجود دارد. ما باید نگران آیندگان باشیم. اگر وجدانی باشد باید نگران بچههای خودمان باشیم. از گوشت و پوست استخوان کنار هم زندگی میکنیم. در دوره جنگ اطلاعیه میدادند ۱۰۰ هزار نیرو میآمدند. ما همان مردمیم. چرا ما را قبول ندارند. اشتباه کردید، جلویش را بگیرید. چرا وحشت داریم از اینکه با جوانان صحبت کنیم.
*شما عضو هیاتمدیره پرسپولیس هم بودید. به نظر شما حضور پیشکسوت در هیاتمدیره باشگاه میتواند کمک کند؟
در دوره آقای سعیدلو گفتند به وزارت ورزش بیا. به آنجا رفتیم و آقای سعیدلو آمد و خوشآمد گفت. دیدم خیلیها از جمله آقای رویانیان و آقای پروین حضور داشتند. نشستیم و از آقای پروین پرسیدم برای چه ما را خواستهاند؟ آقای پروین گفتند که صحبت نکنم. در ادامه آقای سعیدلو آمدند و اعضای هیاتمدیره پرسپولیس را معرفی کردند و تازه فهمیدم عضو هیاتمدیره پرسپولیس شدهام. همان جا عذرخواهی کردم و گفتم اقلا به ما میگفتید. کار من این نیست و اصلا این کار را بلد نیستم. استعفایم را نوشتم و تحویل دادم. گفتم که من باید در بدنه فوتبال باشم نه اینکه به هیاتمدیره بیایم. یک مربی سه تیم را میاندازد اما باز هم حضور دارد، چون فوتبال بازی نکرده است.