arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۶۴۵۷۰
تاریخ انتشار: ۵۸ : ۲۳ - ۰۷ اسفند ۱۴۰۰

«بازجویی از صدام» به قلم مامور اطلاعاتی سیا، شماره ۷: صدام گفت: «با عقیده و عزمی راسخ اعلام می‌کنم که به بازجویی تن نمی‌دهم»

مامور اطلاعاتی سیا: صدام... انگشت سبابه‌اش را بلند کرد و گفت که «با عقیده و عزمی راسخ اعلام می‌کنم که به بازجویی تن نمی‌دهم.» گفتیم که چنین منظوری نداریم. البته این درست همان چیزی بود که برایش برنامه‌ریزی کرده بودیم. برای رسیدن به جواب سوالاتی که واقعا آن‌ها را می‌خواستیم، برنامه‌ی ما این بود که موضوعاتی را مطرح کنیم که با علاقه‌هایش سازگار است و او را وادار کنیم تا حرف بزند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صدام معقتد بود که لازم است جهان، تاریخ عراق را تا دوران [تمدن‌های] بین‌النهرین بداند، برای این‌که درک کند کارهایی که او کرده است چرا باید انجام می‌شد، چون برای فهم این‌که او کی بوده و از کجا آمده، مهم است. صدام جایگاهی والا برای خودش در تاریخ عراق تصور می‌کرد و خود را مظهر عظمت عراق و نمادی از تحول آن به دولتی مدرن می‌دید. او گفت: «مورخان شبیه آن دسته آدم‌هایی هستند که می‌توانند از درون تاریکی بنگرند.»

در نخستین جلسه گفتم: «شناخت آن‌چه صد سال پیش رخ داده مهم است»، و صدام با تمسخر به من نگاه کرد. حرف مرا اصلاح کرد و گفت: «هزار سال پیش.» بعد از من پرسید آیا چیزی درباره‌ی صلاح‌الدین، سلحشور بزرگ عراق، شنیده‌ام؟ بروس برای این‌که او را از این حال و هوا بیرون بیاورد گفت: «نه.» چشم‌های صدام گرد شد و با صدایی حاکی از شک و ناباوری گفت: «اوه، ولی شما باید بدانید که صلاح‌الدین کی بوده. آدم بسیار مهمی بوده.» در این موقع، مسئول دستگاه دروغ‌سنج گفت: «خب، چرا به ما نمی‌گویی که او کی بوده.» صدام به تفصیل درباره‌ی پیروزی‌ها و دشمنان صلاح‌الدین حرف زد. این نکته را بازگو کرد که صلاح‌الدین چطور بیت‌المقدس را از صلیبی‌ها باز پس گرفت. صدام حس قوی خویشاوندی با این سلحشور بزرگ داشت. هم‌چنین مفتخر بود که صلاح‌الدین اهل تکریت بوده است. چیزی که به آن اشاره نکرد این بود که صلاح‌الدین از قوم کرد بود.

صدام گفت که اگر به بحث درباره‌ی تاریخ تمایل داشته باشیم، خوش‌حال خواهد شد در این زمینه با ما حرف بزند. در این موقع صدایش خشن شد، انگشت سبابه‌اش را بلند کرد و گفت که «با عقیده و عزمی راسخ اعلام می‌کنم که به بازجویی تن نمی‌دهم.» گفتیم که چنین منظوری نداریم. البته این درست همان چیزی بود که برایش برنامه‌ریزی کرده بودیم. برای رسیدن به جواب سوالاتی که واقعا آن‌ها را می‌خواستیم، برنامه‌ی ما این بود که موضوعاتی را مطرح کنیم که با علاقه‌هایش سازگار است و او را وادار کنیم تا حرف بزند. طعمه را به آب می‌انداختیم و امیدوار بودیم که او آن را بگیرد.

 

منبع: جان نیکسون، «بازجویی از صدام؛ تخلیه اطلاعاتی رئیس‌جمهور»، ترجمه: هوشنگ جیرانی، تهران: کتاب پارسه، چاپ شانزدهم، ۱۴۰۰، صص ۸۷ و ۸۸.

نظرات بینندگان