پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ«انتخاب»؛ در اروپا نیز رشد کمی «سازمان کادرهای توده انقلابی» باعث شد که نفوذ آنان که به شدت از اندیشهی مارکسیسم لنینیسم متاثر بودند، بر کنفدراسیون افزایش یابد. از سوی دیگر نیروهای چپ جبههی ملی نیز با گرایش به سوسیالیسم عملا به گروه قبل پیوستند و از مشی استقلالطلبانه و ملیگرایانهی جبههی ملی جدا شدند. کار بدانجا کشید که خسرو شاکری و محمود راسخ، از سران جبههی ملی در اروپا، مقالهی علی شریعتی را تحت عنوان «خمینی رهبر مذهبی» که در آن از قیام امام و حرکت مردم و روحانیت بعد از ماجرای ۱۵ خرداد دفاع کرده بود، در روزنامهی «ایران آزاد»، ارگان جبههی ملی خارج از کشور، سانسور کردند. با نفوذ اندیشهی کمونیسم و طرفداران مائو در کنفدراسیون، زمینهی فعالیت برای بچه مسلمانها کمکم تنگ شد، به طوری که حتی برای من و امثال من که جوانان کم سن و سال سازمان دانشجویی بودیم، این احساس به وجود آمد که تلاش در کنفدراسیون برای ما جز اتلاف وقت ثمری دیگر ندارد؛ و مبارزه علیه رژیم در کنفدراسیون عملا موضوعی جانبی بوده و به هیچ وجه با فرهنگ ملی و اسلامی ملت ایران همخوانی ندارد، که این موضوع نقض غرض بوده و انحراف از خط مبارزه محسوب میشد.
در سطوح بالاتر نیز علی شریعتی و بنیصدر، حبیبی و قطبزاده هم در پی مجادلات وسیع در کنگرهی لندن، تصمیم میگیرند که بدون اعلام رسمی، قسمت عمدهی نیروهای خود را در تشکیلات سیاسی و حزبی نهضت آزادی خارج از کشور و جبههی ملی سوم متمرکز کنند. یکی از بحثهای داغ کنگرهی لندن، قطعنامهی پیشنهادی نهضتیها در محکوم ساختن سفر لئونید برژنف به ایران بود که با اتحاد طرفداران و منشعبین از حزب توده و نیروهای چپ جبههی ملی مواجه گردید. همچنین همانطور که گفته شد قطعنامهی پیشنهادی بچهمسلمانها در حمایت از بیانیههای امام در دفاع از مردم محروم فلسطین، در رایگیری، رای لازم را نیاورد و رد شد؛ حتی قطعنامهی نفی سلطنت شاه با اکثریت ضعیفی به تصویب رسید.
منبع: صادق طباطبایی، «خاطرات سیاسی اجتماعی (۱)؛ جنبش دانشجویی ایران»، تهران: موسسه چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، ۱۳۹۳، صص ۲۱۰-۲۱۱.