arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۶۶۴۹۸
تاریخ انتشار: ۵۷ : ۲۳ - ۲۰ اسفند ۱۴۰۰

خاطرات صادق طباطبایی، شماره ۳۳: مصطفی چمران، محمد نخشب و ابراهیم یزدی در آمریکا شاخه‌‌ی آمریکایی نهضت آزادی را بنا نهادند

خاطرات صادق طباطبایی: صادق قطب‌زاده، حسن حبیبی و رحمان کارگشا در اروپا، مصطفی چمران، محمد نخشب و ابراهیم یزدی در آمریکا شاخه‌های اروپایی و آمریکایی نهضت آزادی را بنا نهادند. علی شریعتی نیز پس از بنیان‌گذاری نهضت آزادی خارج، به ایران بازگشت که به هنگام ورود در مرز دستگیر و به تهران فرستاده شد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ اعلام رسمی خروج از کنفدراسیون ممکن بود با تحریک ساواک و چپی‌ها به عنوان ایجاد خلل در صف مبارزین خارج از کشور تلقی گردد، که حتی با شعارهای امام که همه را به وحدت علیه شاه می‌خواند، می‌توانست در تعارض قرار گیرد. در نتیجه‌ی این فعل و انفعالات صادق قطب‌زاده، حسن حبیبی و رحمان کارگشا در اروپا، مصطفی چمران، محمد نخشب و ابراهیم یزدی در آمریکا شاخه‌های اروپایی و آمریکایی نهضت آزادی را بنا نهادند. علی شریعتی نیز پس از بنیان‌گذاری نهضت آزادی خارج، به ایران بازگشت که به هنگام ورود در مرز دستگیر و به تهران فرستاده شد. شرح جریان دستگیری و برنامه‌های دکتر شریعتی در شماره‌ی فوق‌العاده‌ی «مکتب مبارز» ارگان اتحادیه‌ی انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا، آمریکا و کانادا به تفصیل آمده است. با تشکیل شاخه‌های نهضت آزادی در اروپا و آمریکا و انتشار روزنامه‌ی «پیام مجاهد» به عنوان ارگان انتشاراتی نهضت آزادی خارج از کشور؛ ابوالحسن بنی‌صدر، رحمان کارگشا و ناصر همایون نیز کمیته‌ی اروپایی جبهه‌ی ملی سوم را پایه‌ریزی کردند و «خبرنامه جبهه ملی سوم» ارگان انتشاراتی آن گردید که تا روزهای منجر به پیروزی انقلاب توسط بنی‌صدر نوشته و انتشار می‌یافت.

×××

صف‌بندی و تقسیم گروه‌های سیاسی در کنفدراسیون به تشکیل سازمان کادرهای توده‌ی انقلابی ختم نشد، بلکه بدون اغراق هر چند ماه یک‌بار انشعابی دیگر در صفوف مارکسیست‌ها رخ می‌داد. منشأ اختلافات هم بسیار کودکانه بود. مثلا هنگامی که اعلام شد پیشگام مبارزات خلق باید حزب طبقه‌ی کارگر باشد و لذا باید به طرف ایجاد و تقویت حزب طبقه‌ی کارگر رفت، دسته‌ای اعلام کردند، اعلام ایجاد حزب طبقه‌ی کارگر، نفی مبارزات دکتر تقی ارانی و یاران او را در پی دارد؛ در حالی که گروه موسوم به ۵۳ نفر یاران دکتر ارانی که در زمان رضاشاه و قبل از جنگ جهانی دوم فعالیت‌های کمونیستی را در ایران آغاز کردند، حزب متکی به طبقه‌ی کارگر را پی افکندند، اگر اعلام شود که هدف ما ایجاد حزب طبقه‌ی کارگر است،‌ در جهت اهداف رژیم حرکت کرده، مبارزات گروه ارانی را نفی کرده‌ایم. لذا نباید گفت ایجاد حزب طبقه‌ی کارگر بلکه باید گفت: «احیای حزب طبقه کارگر» همین ایجاد یا احیای حزب طبقه‌ی کارگر آنان را به دو گروه موسوم به «ایجادی‌‌ها» و «احیایی‌ها» تقسیم کرد. و یا مثلا در مورد مشی مبارزه‌ی مسلحانه و انتخاب تاکتیک مناسبت به پیروی از مائو که در چین با محاصره‌ی دهات مانع رسیدن آذوقه به شهرها گردید و در نتیجه موجب سقوط شهرها شد. گروهی همین روش را برای ایران در نظر گرفتند. محاصره‌ی شهرها از طریق دهات. در مقابل،‌عده‌ای – با تحریک زیرکانه و نامرئی حسن حبیبی – عنوان می‌کردند که اگر ما دهات را محاصره کنیم تا ارتباطی با شهر نداشته باشند اولین جایی که سقوط می‌کند، خود دهات است. زیرا بر خلاف گذشته که محصولات زراعی و لبنی از ده به شهر می‌رفت، به برکت انقلاب سفید و اصلاحات ارضی، اینک کره‌ی دانمارکی و گندم کانادایی و برنج تایلندی و پنیر بلغاری است که از شهرها به ده می‌رود. لذا باید شهرها را محاصره کرد. همین مسئله‌ی محاصره‌ی دهات از طریق شهرها، یا محاصره‌ی از طریق دهات، رفقا را به دو گروه متخاصم تقسیم می‌کرد. هم‌چنین اختلاف بر سر معنای کلمه‌ی پرولتاریا، که آیا «زحمت‌کشان» فقط شامل کارگران کارخانجات است؟ آیا زارعین را نیز در بر می‌گیرد؟ و آیا روشن‌فکران را نیز شامل می‌شود که نیروی دماغی آن‌ها مانند نیروی کارگران و زارعین و روشن‌فکران با هم خود عامل ایجاد دستجات انقلابی! می‌گردند؟ در مورد مشی مسلحانه‌ نیز آیا روش چه‌گوارا و هوشی مینه کارساز است – چریک نامنظم شهری – و یا این‌که ایجاد ارتش خلقی، به سان اقدام مائوتسه تونگ در چین با شرایط ایران هم‌خوانی دارد. در تعریف جایگاه تاریخی ایران «بر اساس تئوری مراحل تکوین جوامع طبقاتی توسط رفیق لنین!» باید بررسی کرد که ایران در چه مقطع تاریخی و طبقاتی قرار دارد. آیا ایران کشوری است در مرحله‌ی نظام ارباب و رعیتی – فئودالیته – یا ارتقا پیدا کرده به مرحله‌ی بورژوازی وارد شده است؟ آیا ایران کشوری مستعمره است؟ آیا در مرحله‌ی نئوکلینالیسم قرار گرفته است؟ آیا بورژوازی ایرانی از نوع کمپرادور است یا نیمه‌وابسته؟!

بحث در مورد این موضوعات که عمده وقت جلسات و سمینارها و کنگره‌ها را می‌گرفت، در کنار رشد مبارزات مردم و ضرورت پرداختن به واقعیت مبارزه در داخل کشور عملا عرصه‌ی کار را برای امثال ما در کنفدراسیون تنگ می‌کرد. در کنار همه‌ی این‌ها، حالت ذاتی – و البته در ظاهر – مبارزه با روحانیت و مذهب که روح غالب بر کنفدراسیون بود، به لحاظ روحی و عقیدتی نیز ما را با تنگناهایی مواجه ساخته بود. به عنوان مثال هنگامی که در سمیناری در شهر کلن – آلمان که از طرف فدراسیون آلمان برای بررسی قیام مشروطیت برگزار شده بود – در پاییز سال ۴۴ – من و چند نفر که از سازمان شهر آخن در آن سمینار شرکت کرده بودیم و به مبارزات علمای بزرگ و رهبران روحانی اشاره می‌کردیم، با استهزای اکثریت حاضرین مواجه می‌شدیم. حتی محمد معین که از بچه مسلمان‌های شهر آخن بود و جزو اولین کسانی بود که انجمن اسلامی دانشجویان شهر آخن را پایه‌ریزی کردیم، در دفاع از نیروهای مسلمان و رهبران مذهبی انقلاب مشروطه؛ به نقل‌قول از کسروی پرداخت، با مخالفت‌ و هوچی‌گری رفقای مارکسیست و انقلابی مواجه شد. آن‌ها می‌گفتند روحانیت ایران یک دست وابسته به امپریالیسم انگلیس و فراماسونری است و شخصیت‌های منحصربه‌فردی نظری آیت‌الله خمینی را نباید از زمره‌ی روحانیون به حساب آورد. زیرا آن‌ها استثنا هستند. متاسفانه موضع‌گیری پاره‌ای از حوزویان نجف و قم نیز بهانه‌ی کافی را به دست آنان می‌داد. حتی اعلامیه‌های سران نهضت آزادی و امام خمینی در نهیب زدن به روحانیت خاموش و عافیت‌طلب نیز در مقاطعی خوارک تبلیغاتی علیه مسلمانان و حوزه‌های علمیه را برای آنان فراهم می‌ساخت.

 

منبع: صادق طباطبایی، «خاطرات سیاسی اجتماعی (۱)؛ جنبش دانشجویی ایران»، تهران: موسسه چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، ۱۳۹۳، صص ۲۱۱-۲۱۴

نظرات بینندگان