چهارشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ | Wednesday, 17 August 2022
  • ارتباط با انتخاب
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیک
  • |
  • نظرسنجی
چهارشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ | Wednesday, 17 August 2022
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
جستجو
ویدئو جدیدترین اخبار پربیننده ترین
لایو خبر عکس خواندنی ها اخبار ویژه
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • ارتباط با انتخاب
  • پیوندها
  • آب و هوا
  • اوقات شرعی
  • مجله الکترونیک
  • نظرسنجی
  • آرشیو
ویدیو / واکنش تند احمد توکلی به مصوبه کنکوری: ضد خدا و پیغمبر است

ویدیو / واکنش تند احمد توکلی به مصوبه کنکوری: ضد خدا و پیغمبر است

ویدیو / شرایط فاجعه‌بار یک ماشین پس از بازگشت از سیل

ویدیو / شرایط فاجعه‌بار یک ماشین پس از بازگشت از سیل

ویدیو /  امین‌الله رشیدی در ۹۷ سالگی در بستر بیماری خواند

ویدیو / امین‌الله رشیدی در ۹۷ سالگی در بستر بیماری خواند

ویدیوی پربازدید از نجات یک زن در نانوایی

ویدیوی پربازدید از نجات یک زن در نانوایی

ویدیو /  لحظه غافلگیری جالب سارقان خودرو توسط مالک؛ کوبیدن سنگ بر کمر دزد از پشت‌بام

ویدیو / لحظه غافلگیری جالب سارقان خودرو توسط مالک؛ کوبیدن سنگ بر کمر دزد از پشت‌بام

تماشا کنید: شکست یک وعده دیگر اقتصادی؟ / ماجرای شاخص تعدیل، موج جدید بیکاری و چوب سازمان برنامه لای چرخ اقتصاد ایران

تماشا کنید: شکست یک وعده دیگر اقتصادی؟ / ماجرای شاخص تعدیل، موج جدید بیکاری و چوب سازمان برنامه لای چرخ اقتصاد ایران

کد خبر: ۶۷۰۷۷۷
تاریخ انتشار: ۵۷ : ۱۹ - ۲۱ فروردين ۱۴۰۱
تاریخ >> داخلی
پ
روزنامه‌گردی در «انتخاب»؛

خاطرات یک ایرانیِ ارتش نازی از عقب‌نشینی در مقابل شوروی/ شماره ۲ (آخر)؛ در بیمارستان بودیم که خبر دادند آلمان شکست خورده و همه چیز نابود شده است

چند ساعت بعد شاید هم یک روز بعد من خودم را درون یک قطار صلیب سرخ دیدم که به آلمان می‌رفت و وقتی ماجرا را پرسدیم معلوم شد که در جنگل مورد حمله قرار گرفتیم و عده‌ی زیادی از ما‌ها زخمی و عده‌ای نیز کشته شدند... ما در بیمارستان صدای انفجار می‌شنیدیم و بمب‌هایی که هواپیما‌ها بر فراز برلین می‌ریختند. بالاخره روزی رسید که خبر دادند آلمان کاملا شکست خورده است و همه چیز نابود شده است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ شلیک‌ها پراکنده بود، اما در واحد ما سرگردانی ایجاد کرد. گروهبان‌ها و هورست که می‌خواستند نتایج انفجار پل و سرنگون شدن دو جیپ آلمانی را ببینند با شنیدن صدای تیر فوری سنگر گرفتند. چند دقیقه‌ای وضع به همین حالت بود. چون از ادامه‌ی تیراندازی خبری نشد ما تصمیم گرفتیم که به حرکت ادامه دهیم. یکی از افسران ارشد گفت:

هرچه زودتر حرکت کنید. به احتمال زیاد این نزدیکی‌ها ما می‌توانیم به یک واحد تازه‌نفس آلمانی برسیم و خودمان را نجات بدهیم!

حرکت کردیم. هریک از ما چه افسر و چه گروهبان چند اسلحه‌ی سبک و مقداری آذوقه که در کامیون وجود داشت برداشتیم، وقتی از دره رد می‌شدیم، سرگرد تیپ ۱۳۴ را دیدم که در خون خودش غرق شده بود. یکی از گروهبان‌ها یک اسلحه‌ی کمری را از کنار دست یکی از زخمی‌شدگان برداشت و راه افتادیم. هورست راهنمای ما شد. از دره که بیرون آمدیم و از کنار چند تپه گذشتیم وارد یک منطقه‌ی جنگل شدیم و این‌جا بود که در یک چشم به هم زدن رگبار گلوله به طرف ما سرازیر شد و هیچ‌کدام‌مان فرصت پیدا نکردیم حتی گلوله شلیک کنیم. گویی برای هر کدام از ما جداگانه هدف‌گیری شده بود.

چند ساعت بعد شاید هم یک روز بعد من خودم را درون یک قطار صلیب سرخ دیدم که به آلمان می‌رفت و وقتی ماجرا را پرسدیم معلوم شد که در جنگل مورد حمله قرار گرفتیم و عده‌ی زیادی از ما‌ها زخمی و عده‌ای نیز کشته شدند.

در این قطار گروهی از زخمی‌شدگان جبهه‌های گوناگون آلمان در نبرد روسیه به وسیله‌ی هواپیما منتقل شده و با قطار به سوی بیمارستان‌های برلین در حرکت بودند. از جمله افرادی که در واگن من بود یکی هم سروان کورت مایر بود که در جنگ فرمانده برای ما حرف می‌زد و از خاطرات خود می‌گفت. یعنی قرار شد هر کدام‌مان وضع زخمی شدن خود را برای همدیگر شرح بدهیم تا سرمان گرم باشد. بعضی از افسران ارشد بسیار نگران و ناراحت بودند، زیرا از نظر آن‌ها آلمان در جنگ موقعیت خوبی نداشت و وضعش بدتر می‌شد.

سروان کورت گفت:

- شاید یک ماه یا دو ماه پیش ما در دهکده‌ای نزدیک دریای سیاه و شهر نیکولایف توقف کردیم. چون هنگام ظهر بود دستور صرف غذا دادم. ناهار را در آشپزخانه‌ی صحرایی آماده کردند. غذای ما عبارت بود از سوسیس و سوپ نخود. من نیز سهمیه‌ی غذای خودم را گرفتم؛ ولی از آن‌جایی که حالم خوب نبود و زیاد عرق می‌کردم هیچ‌گونه اشتهایی نسبت به این غذا نداشتم در حالی که این غذای مورد علاقه‌ی من بود و بسیاری از افراد من این موضوع را می‌دانستند. مع‌ذالک به هر ترتیبی بود مقداری از آن را خوردم، زیرا گرسنگی معده‌ام را آزار می‌داد. بعد از غذا قرار شد مدتی استراحت کنیم، زیرا وضعیت جغرافیایی واحد ما طوری بود که می‌بایست در آن محل توقف بیش‌تری داشته باشیم. هنوز خوب چشمم گرم نشده بود که مخبری به سرعت به ما نزدیک شد و فریاد زد: «روس‌ها دارند می‌آیند!» مخبر را نزد خود خواندم و از او خواستم دقیقا به من بگوید که روس‌ها را کجا دیده و چگونه تشخیص داده است که به سوی ما در حرکت‌اند. مخبر در جواب من گفت: «قربان! من همین حالا از جبهه می‌آیم و دیدم که عده‌ای سوار تانک و زره‌پوش به سوی این دره در حرکت‌اند.» افراد من زنجیروار ایستادند. یک بررسی فوری روی آن‌ها انجام دادم و بعد تمامی نیروی موجود را به دو قسمت تقسیم کردم: عده‌ای را در خانه‌های دهکده پنهان نمودم و عده‌ای را به همراه خود در جاده به مقابله با دشمن واداشتم. ابتدا به سوی ما حمله کردند. من به نیروی خود دستور دادم سعی کنند آن‌ها حتی‌المقدور نزدیک شوند و همین که برای ما هدف مشخصی شدند و در تیررس قرار گرفتند فریاد زدم: «آتش...» و سربازان من خیلی سریع به سوی آن‌ها آتش گشودند. در نتیجه دو تن در همان لحظه‌ی اول به زمین غلتیدند و بقیه آماده‌ی عقب‌نشینی شدند که سربازان من به شلیک ادامه دادند و بقیه را به هلاکت رساندند.

این پیروزی کوچک در روحیه‌ی ما تاثیر بزرگ داشت، به طوری که خودمان را آماده کردیم که تانک‌ها هم از راه برسند. ما روی تپه‌ای قرار داشتیم در حالی که پایین تپه دو تانک دشمن به این سو و آن سو حرکت می‌کردند. از وضع ظاهر چنین استنباط می‌شد که آن‌ها در جست‌وجوی ما هستند. یک مقدار سرگردانی در حرکات‌شان دیده می‌شد، می‌خواستند به جایی حمله کنند، اما محل دقیق را نمی‌دانستند. من با خود گفتم اگر آن‌ها پیش نیایند ما پیش می‌رویم و نباید فرصت را از دست داد. ما هنوز چند خمپاره و نارنجک و گلوله‌ی ضدتانک داشتیم. البته کافی نبود، ولی با توجه به وضع سرگردانی که تانک‌ها داشتند، ما می‌توانستیم یک کار‌هایی انجام بدهیم. فکرم را به مرحله‌ی عمل درآوردم. با احتیاط کامل یک گروه را به حالت خزیده برای سنگرگیری روانه کردم. خودم فرماندهی را به عهده گرفتم و بالاخره به کنار دیوار خرابه‌ای رسیدیم که آن محل ظاهرا مناسب‌ترین محلی بود که می‌شد در پناه آن به تانک‌های غول‌پیکر دشمن حمله کرد... شانس با ما یار بود، زیرا وقتی به سوی تانک‌ها آتش گشودیم از تانک‌ها شعله‌ی قرمزی بلند شد و سرنشینان به سرعت از آن بیرون جستند و ما آن‌ها را اسیر کردیم. سه تانک دیگر را به همین ترتیب گرفتار آتش اسلحه‌ی خود کردیم. در این نبرد بسیار موفقیت‌آمیز به خودِ ما هیچ آسیبی نرسید و در واقع پیروزی بزرگی نصیب ما شد. علتش هم این بود که من تصمیم قاطع گرفتم و سریع آن را اجرا کردم. این چیزی است که در جنگ بسیار مهم است. خبر پیروزی شادی‌آفرین ما به ستاد فرماندهی رسید و به جبران این عمل تهورآمیز و شجاعانه مدال درجه یک جنگی به من اهدا شد و به درجه‌ی سروانی رسیدم. بعد از این پیروزی که در مقابل شکست‌های پی‌درپی واحد‌های آلمانی چندان امیدوارکننده نبود، از فرماندهی تقاضا کردم که برای معاینه به پزشکی در شهر نیکالایف که در آن وقت در تصرف آلمان بود رهسپار شوم. این شهر در ۴۰ کیلومتری دهکده‌ای که ما در آن‌جا به سر می‌بردیم قرار داشت. در حینی که به سوی شهر در حرکت بودم به اندازه‌ای عرق کرده بودم که انگار دلوی آبِ سرد به رویم خالی کرده باشند. وقتی خودم را به پزشک رساندم، دکتر پس از معاینه با تعجب تمام به من گفت: «شما سروان، باید الان مرده باشید!» پرسیدم: «چرا؟» جواب داد: «برای این‌که بیش از ۴۱ درجه تب دارید.» بیماری من به نظر آن پزشک بسیار خطرناک تشخیص داده شد و توصیه کرد با اولین قطاری که به سوی آلمان حرکت می‌کند به آلمان رهسپار شوم و در آن‌جا در بیمارستانی بستری شوم. به این دلیل است که حالا با این قطار صلیب سرخ راهی آلمان شده‌ام تا آن‌جا در یکی از بیمارستان‌ها بستری شوم.

قطار صلیب سرخ که گروهی از مجروحین جبهه‌ی جنگ روسیه را به آلمان می‌برد در اغلب ایستگاه‌ها توقف می‌کرد و چند مجروح خطرناک را سوار می‌کرد. این مجروحین وقتی سوار قطار می‌شدند وضع جنگ را در جبهه‌های مختلف تشریح می‌کردند. روی هم رفته خبر‌ها همه یأس‌آور بودند و افسران ارشد با ناراحتی به نتیجه‌ی کار می‌اندیشیدند. در همین زمان بود که خبر رسید نبردی سهمگین در شرق آلمان روی داده و ادامه دارد، ولی هنوز به مرحله‌ی نهایی نرسیده و هیچ‌گونه پیش‌بینی‌ای نمی‌شود کرد. مجروحین که در داخل قطار با هم حرف می‌زدند همه از وضع بد جبهه‌های آلمان سخن می‌گفتند. بیش‌تر مجروحین توی راهرو‌های قطار دراز کشیده بودند، زیرا در هر توقف تعداد زیادی مجروح سوار می‌شدند. وضع بعضی از مجروحین به حدی بد بود که پزشکان امید نداشتند تا بیمارستان‌های برلین زنده بمانند. پرستار‌ها و پزشکان از شدت کار بسیار خسته بودند. قطار ما در مرز آلمان توقف کرد و این البته عادی بود، اما وقتی توقف طولانی شد همه‌مان احساس کردیم وضع غیرعادی است. ما‌ها همه مریض بودیم و روی نیمکت و کف واگن و توی راهرو‌ها دراز کشیده بودیم و فقط عده‌ی بسیار کمی که می‌توانستیم به کمک چوب‌دستی حرکتی کنیم از پنجره‌ی واگن به بیرون سرک می‌کشیدیم. خبر‌ها را همین افراد در واگن پخش می‌کردند. یکی از افسران وقتی به داخل واگن بازگشت با تاسف گفت:

- خرابی آلمان شروع شده، این‌جا من چند ساختمان ویران دیدم!

بالاخره مقامات صلیب سرخ با تلاش بسیار موفق شدند قطار را پس از سه ساعت توقف که علتش نامعلوم بود حرکت دهند و ما به این ترتیب وارد برلن شدیم و آن‌جا به وسیله‌ی آمبولانس به بیمارستان منتقل گردیدیم. چند روزی از اقامت ما در بیمارستان نگذشته بود که بمباران‌های برلین شروع شد و خبر‌های یأس‌آور می‌رسید که دیگر تقریبا قطعی شده بود آلمان در جنگ شکست خورده است، زیرا دول متفق از چهار سو نیروی آلمان را تحت محاصره قرار داده بودند. سرهنگ مایر که تختش کنار من بود بیش از من در جریان نتایج جنگ قرار داشت، سومین روز اقامت در بیمارستان بود که با من شروع به صحبت کرد و گفت:

- جبهه‌ها هر روز حالتی دیگر دارند؛ در برخی جا‌ها سربازان مقاومت را از دست داده و در برخی دیگر ارتباط‌شان با واحد‌های دیگر کاملا قطع شده است. تغییرات در جبهه‌ها خیلی سریع است و اگرچه سعی می‌شود تا سرحد امکان از بدتر شدن اوضاع جبهه جلوگیری شود، اما این تلاش بی‌فایده‌ایست.

سرهنگ مایر هر روز چند دقیقه‌ای برای ما صحبت می‌کرد. او همیشه در جریان آخرین خبر‌های جنگ بود. یک روز با تاسف گفت:

- ارابه‌ی جنگی آلمان در جبهه‌ی روسیه چرخ‌هایش در رفته و کاملا از کار افتاده است.

روز دیگر گفت:

- متفقین دارند آلمان را پاره‌پاره می‌کنند. نیروی ما در جبهه‌ی روسیه به باد رفت. دیگر چیزی نمانده که با آن بشود جنگید.

ما در بیمارستان صدای انفجار می‌شنیدیم و بمب‌هایی که هواپیما‌ها بر فراز برلین می‌ریختند. بالاخره روزی رسید که خبر دادند آلمان کاملا شکست خورده است و همه چیز نابود شده است.

مایر وقتی این خبر را شنید، قلبش گرفت و دکتر‌ها وقتی مالای سر او آمدند گفتند این افسر با سکته‌ی قلبی مرده است...

پایان.


منبع: ناصر منظم‌فر، خاطرات یک ایرانی از جبه‌های جنگ آلمان و شوروی، اطلاعات هفتگی، شماره‌ی ۱۷۸۶، جمعه ۲۷ فروردین ۲۵۳۵ [۱۳۵۵]، ص ۴۹.

لینک کوتاه
بیشتر بخوانید

خاطرات یک ایرانیِ ارتش نازی از عقب‌نشینی در مقابل شوروی / شماره ۱؛ از تیپ ۱۳۴ زرهی آلمان نازی فقط اسمی باقی مانده بود

ارسال به تلگرام
برچسب ها: ناصر منظم فر
بازید از صفحه اول ارسال به دوستان نسخه چاپی
گزارش خطا
0
وب گردی
کدام بسته اینترنتی بهتر است؟!

کدام بسته اینترنتی بهتر است؟!

رقم قرارداد بازیکنان استقلال و پرسپولیس فاش شد

رقم قرارداد بازیکنان استقلال و پرسپولیس فاش شد

پست اینستاگرامی همسر لوکادیا درباره حجاب!/عکس

پست اینستاگرامی همسر لوکادیا درباره حجاب!/عکس

درآمد شغل‌های مختلف در کشور‌های مختلف

درآمد شغل‌های مختلف در کشور‌های مختلف

عذرخواهی آکادمی اسکار به‌خاطر توهین به یک بازیگر پس از ۵۰ سال

عذرخواهی آکادمی اسکار به‌خاطر توهین به یک بازیگر پس از ۵۰ سال

قاتل: پدرم را با چکش کشتم، چون جاسوس آمریکا و انگلیس بود

قاتل: پدرم را با چکش کشتم، چون جاسوس آمریکا و انگلیس بود

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر:
رپورتاژ / تریبون 2
تصاویر
۱/۴
۱/۴
تصاویر: هفتمین دوره مسابقات بین‌المللی نظامی «غواصی عمق ۲۰۲۲»

تصاویر: هفتمین دوره مسابقات بین‌المللی نظامی «غواصی عمق ۲۰۲۲»

۲/۴
تصاویر: مانور نجات از تله‌کابین- اصفهان

تصاویر: مانور نجات از تله‌کابین- اصفهان

۳/۴
تصاویر: جلسه شورای عالی هماهنگی امور ایرانیان خارج از کشور

تصاویر: جلسه شورای عالی هماهنگی امور ایرانیان خارج از کشور

۴/۴
تصاویر: گلیداغ دشت گل‌های آفتابگردان

تصاویر: گلیداغ دشت گل‌های آفتابگردان

خرید و فروش بیتکوین
ببینید!

ویدیو / کریدور روسیه - ایران - هند بالاخره پا می‌گیرد؟ + زیرنویس فارسی

ویدیو / خاطره طنز مجید مشیری از پشت صحنه سریال مسافری از هند

ویدیو / لحظه هجوم طوفان شن به دبی

ویدیو / تصاویر تکان‌دهنده از زورگیری از یک دختر جوان در سعادت‌آباد تهران

ویدیو / تصویری جدید از بی‌احترامی مهماندار هواپیمای قشم ایر به مسافر

ویدیو / جدال لفظی رئیس راهور تهران با مجری تلویزیون

تماشا کنید: قالیباف، حداد می شود؟ / نخستین رویارویی قالیباف و دولت؛ چه بر سر رئیس مجلس خواهد آمد؟

آرشیو
خرید و فروش بیتکوین
پربازدیدها
روز هفته ماه سال

الکس به اعدام محکوم شد

اتحادیه اروپا پاسخ ایران درمورد پیش نویس توافق احیای برجام را دریافت کرد / تهران چه گفته؟ / یک منبع ایرانی: انتظار است تا ۲ روز آینده جواب طرف مقابل را دریافت کنیم

۷۵ درصد رتبه‌های برتر کنکور از مدرسه سمپاد/ شهریه مدارس سمپاد چقدر است؟

مصری، نایب رئیس مجلس: برخی زنان طلاق می‌گیرند و درخواست صیغه ۹۹ ساله می‌کنند تا حقوق پدر فوت شده خود را بگیرند

خبرگزاری فارس: اردشیر مطهری، نماینده مجلس به ۲ سال حبس تعزیری محکوم شد / واکنش مطهری: هیچ محکومیت تعریزی برای من صادر نشده / حبس تعلیقی، اثر موثری ندارد؛ همین حکم نیز در دیوان عالی در حال بررسی است

مقام اتحادیه اروپا: ایران در پاسخش درخواست‌های سختی در مورد تحریم‌ها طرح کرده / مرندی، مشاور تیم مذاکره کننده: تا مشکلات باقیمانده حل و فصل نشوند، کار تمام نیست

از ممنوع‌التصویری رؤسای جمهور رسیدیم به ممنوع التصویری مجری و فوتبالیست!

تصاویر: گرداندن اراذل و اوباش خطرناک تهران

وصیت ابتهاج: پیکرم را زیر درخت ارغوانم به خاک بسپارید

خاطره‌ی عجیب هوشنگ ابتهاج: آن مرد گفت در ۹۴ سالگی می‌میری!

تماشا کنید: نردبان سفارت / ۱۱ سال پس از حمله به سفارت انگلیس، حمله کنندگان چه پست هایی گرفته اند؟

چرا ارمنستان تا این حد به ایران نزدیک است؟

فیلمی از لحظه حمله به سلمان رشدی

مجلس به شورای عالی انقلاب فرهنگی: اگر مصوبه کنکور را لغو نکنید، طرح جدید تصویب می‌کنیم

هوشنگ ابتهاج (سایه) درگذشت

ویدیو / تصویری جدید از بی‌احترامی مهماندار هواپیمای قشم ایر به مسافر

وصیت ابتهاج: پیکرم را زیر درخت ارغوانم به خاک بسپارید

خاطرات حسن روحانی، شماره ۱۰۸: با لباس نظامی درب خانه‌ی آیت الله خامنه‌ای را زدم؛ گفتند آمده اید آقا را ببرید؟

خاطره‌ی عجیب هوشنگ ابتهاج: آن مرد گفت در ۹۴ سالگی می‌میری!

تماشا کنید: نردبان سفارت / ۱۱ سال پس از حمله به سفارت انگلیس، حمله کنندگان چه پست هایی گرفته اند؟

خاطرات هاشمی رفسنجانی، ۸ مرداد ۱۳۷۸: آنچه ملک عبدالله گفت و به مذاق بعضی خوش نیامد

مسیر آب در امامزاده داوود به طور قطع دستکاری شده بود / توپوگرافی این مسیر به گونه‌ای است که نباید با بارش‌های ۲۰ تا ۳۰ میلیمتری چنین حادثه‌ای رخ دهد

ویدیو / سه ماه زندگی پرنده‌ای کوچک در موهای یک زن

ویدیو / نشستن یک زن جوان روی کاپوت ماشین در حال حرکت در چالوس

ویدیو / این حیوان عجیب الخلقه در عراق، شیر منقرض شده آشوری است؟

سازمان جهانی بهداشت: قرنطینه امیکرون ۵ روز نیست

معاوضه شماره موبایل با آپارتمان لوکس / قیمت شماره‌های رند به ۵۰ میلیارد تومان رسید

شرط تحویل آپارتمان ۱۵۰ متری در نیاوران به رضا رویگری / مجری صداوسیما: مالک منزل گفته خانه را با چند پرستار آماده کرده‌ام؛ فقط رضا باید تنها بیاید / وقتش رسیده بگویم که چقدر به رضا ظلم شده / او مدت‌هاست که در روابط‌ش دچار مشکل شده / مو‌های رضا به طرز عجیبی سوزانده شده بود؛ به گریمور گفتم جوری درست کن که فکر کند مو دارد

تماشا کنید: خداحافظی ایران با ارس؟ / پروژه «داپ» ترکیه چگونه در سکوت منابع آبی ایران را خشک می کند؟

سیلی «ویل اسمیت» به صورت مجری اسکار به خاطر شوخی با همسرش / تصویر واکنش حاضران در سالن / گریه و عذرخواهی اسمیت پس از دریافت جایزه: عشق موجب می‌شود کارهای دیوانه‌واری انجام دهیم؛ وقتی در اوج هستی، شیطان دقیقا همان موقع سراغت می‌آید +عکس و ویدیو

درگذشت ناگهانی بازیگر مشهور سینمای ایران/ علت فوت به روایت خبرگزاری قوه قضاییه: خودکشی

صوت / اظهارات شهره (مازیار) لرستانی درباره تغییر جنسیتش: عرفا و شرعا دیگر زن نیستم

خرید و فروش بیتکوین
خواندنی ها
«الویس پریسلی»؛ خواننده‌ای که جسدش از ترس دزدان به جایی امن منتقل شد

«الویس پریسلی»؛ خواننده‌ای که جسدش از ترس دزدان به جایی امن منتقل شد

وجود آب روی زمین می‌تواند «منشأ سیارکی داشته باشد»

وجود آب روی زمین می‌تواند «منشأ سیارکی داشته باشد»

از دهکده ارواح تا شهر ۳۴۰۰ ساله؛ خشکسالی چه بنا‌هایی تاریخی را از زیر آب بیرون آورد؟

از دهکده ارواح تا شهر ۳۴۰۰ ساله؛ خشکسالی چه بنا‌هایی تاریخی را از زیر آب بیرون آورد؟

ارباب حلقه‌ها؛ حضور جف بزوس در اولین اکران گران‌ترین سریال جهان / یک میلیارد دلار برای پنج فصل

ارباب حلقه‌ها؛ حضور جف بزوس در اولین اکران گران‌ترین سریال جهان / یک میلیارد دلار برای پنج فصل

خرید و فروش بیتکوین
آخرین اخبار مهمترین عناوین روز

تصاویر: هفتمین دوره مسابقات بین‌المللی نظامی «غواصی عمق ۲۰۲۲»

تصاویر: مانور نجات از تله‌کابین- اصفهان

تصاویر: جلسه شورای عالی هماهنگی امور ایرانیان خارج از کشور

تصاویر: گلیداغ دشت گل‌های آفتابگردان

خاطرات هاشمی رفسنجانی، ۲۵ مرداد ۱۳۷۸: خاتمی گفته اگر شرط‌های دولت در مورد تأمین امنیت سرمایه‌گذاری و تعادل در روابط خارجی تأمین نشود، از خودش اعلان سلب مسئولیت می‌کند

خاطرات حسن روحانی، شماره ۱۲۶: در فرودگاه لندن بازداشت شدم

یادداشت‌های علم، شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۴۶: به سفیر انگلیس گفم شما در خلیج فارس آفتاب لب بام هستید، ما باید جای شما را بگیریم؛ خوشش نیامد

ویدیو / واکنش تند احمد توکلی به مصوبه کنکوری: ضد خدا و پیغمبر است

جزئیات مراسم تشییع و خاکسپاری «سایه»؛ آیت‌الله محقق داماد بر پیکر هوشنگ ابتهاج نماز می‌خواند

جزئیات مراسم تشییع و خاکسپاری «سایه»؛ آیت‌الله محقق داماد بر پیکر هوشنگ ابتهاج نماز می‌خواند

آمریکا خواستار آزادی زندانیان دوتابیعتی شد / بلینکن: مصمم هستیم که برای آزادی سیامک و باقر نمازی تلاش کنیم

سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا: روند مذاکرات برجام بیشتر از آنچه نیاز داشته، ادامه یافته / موضوعات بزرگ تا حد زیادی حل و فصل شده

فردا؛ جلسه غیرعلنی مجلس درباره مذاکرات هسته‌ای

نشست کمیسیون امنیت ملی مجلس با شمخانی / سخنگوی کمیسیون: آمریکا ارائه تضمین و راستی آزمایی رفع تحریم‌ها را پذیرفته

العربی الجدید: «رابرت مالی»، نماینده ویژه آمریکا وعده داده که در جلسه آتی شورای حکام پرونده پادمانی ایران را ببندد به شرطی که آژانس در گزارشی پایان اختلافاتش با تهران را اعلام کند

مرحله دوم اجرای طرح هوشمندسازی یارانه آرد و نان در راه است / آیا نان گران می شود؟

معاون وزیر بهداشت: فرد مبتلا آبله میمونی از همسرش که مسافر کانادا بوده آلوده شده است / فعلا نیازی به واکسیناسیون آبله میمون نیست

مرندی، مشاور تیم مذاکره‌کننده ایران: هرگونه خروج مجدد آمریکا از توافق باید با هزینه باشد / ضمانت اقتصادی یعنی مصون کردن شرکت‌های خارجی و حمایت از آنان در مقابل تحریم‌ها

رویترز: اگر تهران و واشنگتن پیشنهاد نهایی اتحادیه اروپا را نپذیرند، احتمالا هیچ کدام مرگ توافق را اعلام نکنند

وزارت خارجه آمریکا: در حال بررسی پیشنهادات ایران هستیم

حذف رشته موسیقی برای دختران دانش‌آموز در شیراز؟ / واکنش آموزش و پرورش فارس: مشکل ثبت نام به دلیل ابلاغ نشدن دستورالعمل بود

از ممنوع‌التصویری رؤسای جمهور رسیدیم به ممنوع التصویری مجری و فوتبالیست!

پدر علم ژنتیک ایران: از قرار معلوم غربالگری و سقط جنین شرطی و قانونی" با چراغ خاموش" مسیر خود را طی کرده / اگر یکی از افراد سهیم در این دستورالعمل غیر علمی یک یا دو بچه معلول داشتند، هرگز چنین افاضاتی نمی‌فرمودند / گفته شده که غربالگری موجب نگرانی (چند روزه) مادران می‌شود اگر با خانواده‌های دارای کودک معلول گفتگو می‌شد، معنی "عسر و حرج" را می فهمیدید

آخرین آمار کرونا در ایران، ۲۵ مرداد ۱۴۰۱: فوت ۷۸ نفر در شبانه روز گذشته / شناسایی ۵۹۷۲ بیمار جدید کرونایی

قیمت طلا و سکه، امروز ۲۵ مرداد ۱۴۰۱

قیمت دلار در صرافی‌های بانکی، امروز ۲۵ مرداد ۱۴۰۱

جانمایی یک کتیبه تاریخی در دستشویی

اتهامات تاج‌زاده از زبان سخنگوی قوه قضاییه: تشویش اذهان عمومی و تبلیغ علیه نظام

سخنگوی قوه قضاییه: پرونده هواپیمای اوکراینی در روزهای آینده به دادگاه اعاده می‌شود / این پرونده به خاطر نقص تحقیقات به دادسرا ارسال شده بود؛ دادسرا در راستای رفع نقص اقداماتی انجام داده است

سخنگوی قوه قضاییه: اتهام فرد سوئدی بازداشت شده جاسوسی است اما ممکن است عناوین اتهامی دیگری هم اضافه شود

سخنگوی قوه قضائیه: میلاد حاتمی در بازداشت است / در این پرونده، ۲۲ متهم مطرح بودند؛ سایر متهمان با وثیقه آزاد هستند

وضعیت جاده‌ها و راه‌ها، امروز ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ / تردد روان در جاده‌ها به جز ۴ جاده / مسیر «امام‌زاده داوود» همچنان بسته است

سخنگوی دولت: برای رتبه بندی معلمان، مبالغی به صورت علی الحساب پرداخت خواهد شد

الکس به اعدام محکوم شد

سخنگوی قوه قضاییه: سرنخ‌های خوب و قوی از اموال بابک زنجانی به دست آمده

کوثری درباره دیپلمات های بازداشتی: کار آنها در نمونه برداری از خاک ایران، قطعا جاسوسی است / دنبال این هستند که یک آتو از ما پیدا کنند / اگر این‌ها بخواهند مذاکرات را طولانی کنند، قدرت سانتریفیوژهای خودمان را به ۱۹۰ هزار سو می‌رسانیم / ما کار خودمان را پیش می‌بریم؛ آن‌ها باید دنبال ما بدوند تا ببینند می‌رسند یا نه

وضعیت آب و هوا، امروز ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ / رگبار و رعد وبرق در جنوب کشور/ خیزش گرد و خاک در شرق

توضیح شرکت ارتباطات زیرساخت درباره اختلال در دسترسی به اینستاگرام در روز گذشته: به خاطر اختلال برخی از لینک‌های ارتباطی شمالی کشور از مبدا کشورهای همسایه بود

آرشیو
خرید و فروش بیتکوین
وبگردی

قاتل: پدرم را با چکش کشتم، چون جاسوس آمریکا و انگلیس بود

سریال نرگس آبیار مجوز گرفت/ روایت جنایت‌های استعمارگران در دوران پهلوی

عذرخواهی آکادمی اسکار به‌خاطر توهین به یک بازیگر پس از ۵۰ سال

درآمد شغل‌های مختلف در کشور‌های مختلف

پست اینستاگرامی همسر لوکادیا درباره حجاب!/عکس

رقم قرارداد بازیکنان استقلال و پرسپولیس فاش شد

جنایت هولناک در مشهد: قاتل از روی دیوار به داخل خانه پرید و زن جوان را در مقابل ۳ فرزندش با گلوله کشت

قتل دوست قدیمی با شلیک 4 گلوله به خاطر ارتباط با یک دختر

فیلم «عروس» سینمای ایران را متحول کرد

قایدی: برگشتم تا محبت هواداران استقلال را جبران کنم

دعوای جدی پیکه و شکیرا در دادگاه

استوری عجیب کونته علیه توخل پس از درگیری جنجالی/عکس

  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • |
  • ارتباط با ما
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیکی
  • |
  • نظرسنجی
  • |
  • جستجو
  • |
  • آرشیو
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به انتخاب است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید : "ایران سامانه"
کد خبر: ۶۷۰۷۷۷
تاریخ انتشار: ۵۷ : ۱۹ - ۲۱ فروردين ۱۴۰۱
تاریخ >> داخلی
پ
روزنامه‌گردی در «انتخاب»؛

خاطرات یک ایرانیِ ارتش نازی از عقب‌نشینی در مقابل شوروی/ شماره ۲ (آخر)؛ در بیمارستان بودیم که خبر دادند آلمان شکست خورده و همه چیز نابود شده است

چند ساعت بعد شاید هم یک روز بعد من خودم را درون یک قطار صلیب سرخ دیدم که به آلمان می‌رفت و وقتی ماجرا را پرسدیم معلوم شد که در جنگل مورد حمله قرار گرفتیم و عده‌ی زیادی از ما‌ها زخمی و عده‌ای نیز کشته شدند... ما در بیمارستان صدای انفجار می‌شنیدیم و بمب‌هایی که هواپیما‌ها بر فراز برلین می‌ریختند. بالاخره روزی رسید که خبر دادند آلمان کاملا شکست خورده است و همه چیز نابود شده است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ شلیک‌ها پراکنده بود، اما در واحد ما سرگردانی ایجاد کرد. گروهبان‌ها و هورست که می‌خواستند نتایج انفجار پل و سرنگون شدن دو جیپ آلمانی را ببینند با شنیدن صدای تیر فوری سنگر گرفتند. چند دقیقه‌ای وضع به همین حالت بود. چون از ادامه‌ی تیراندازی خبری نشد ما تصمیم گرفتیم که به حرکت ادامه دهیم. یکی از افسران ارشد گفت:

هرچه زودتر حرکت کنید. به احتمال زیاد این نزدیکی‌ها ما می‌توانیم به یک واحد تازه‌نفس آلمانی برسیم و خودمان را نجات بدهیم!

حرکت کردیم. هریک از ما چه افسر و چه گروهبان چند اسلحه‌ی سبک و مقداری آذوقه که در کامیون وجود داشت برداشتیم، وقتی از دره رد می‌شدیم، سرگرد تیپ ۱۳۴ را دیدم که در خون خودش غرق شده بود. یکی از گروهبان‌ها یک اسلحه‌ی کمری را از کنار دست یکی از زخمی‌شدگان برداشت و راه افتادیم. هورست راهنمای ما شد. از دره که بیرون آمدیم و از کنار چند تپه گذشتیم وارد یک منطقه‌ی جنگل شدیم و این‌جا بود که در یک چشم به هم زدن رگبار گلوله به طرف ما سرازیر شد و هیچ‌کدام‌مان فرصت پیدا نکردیم حتی گلوله شلیک کنیم. گویی برای هر کدام از ما جداگانه هدف‌گیری شده بود.

چند ساعت بعد شاید هم یک روز بعد من خودم را درون یک قطار صلیب سرخ دیدم که به آلمان می‌رفت و وقتی ماجرا را پرسدیم معلوم شد که در جنگل مورد حمله قرار گرفتیم و عده‌ی زیادی از ما‌ها زخمی و عده‌ای نیز کشته شدند.

در این قطار گروهی از زخمی‌شدگان جبهه‌های گوناگون آلمان در نبرد روسیه به وسیله‌ی هواپیما منتقل شده و با قطار به سوی بیمارستان‌های برلین در حرکت بودند. از جمله افرادی که در واگن من بود یکی هم سروان کورت مایر بود که در جنگ فرمانده برای ما حرف می‌زد و از خاطرات خود می‌گفت. یعنی قرار شد هر کدام‌مان وضع زخمی شدن خود را برای همدیگر شرح بدهیم تا سرمان گرم باشد. بعضی از افسران ارشد بسیار نگران و ناراحت بودند، زیرا از نظر آن‌ها آلمان در جنگ موقعیت خوبی نداشت و وضعش بدتر می‌شد.

سروان کورت گفت:

- شاید یک ماه یا دو ماه پیش ما در دهکده‌ای نزدیک دریای سیاه و شهر نیکولایف توقف کردیم. چون هنگام ظهر بود دستور صرف غذا دادم. ناهار را در آشپزخانه‌ی صحرایی آماده کردند. غذای ما عبارت بود از سوسیس و سوپ نخود. من نیز سهمیه‌ی غذای خودم را گرفتم؛ ولی از آن‌جایی که حالم خوب نبود و زیاد عرق می‌کردم هیچ‌گونه اشتهایی نسبت به این غذا نداشتم در حالی که این غذای مورد علاقه‌ی من بود و بسیاری از افراد من این موضوع را می‌دانستند. مع‌ذالک به هر ترتیبی بود مقداری از آن را خوردم، زیرا گرسنگی معده‌ام را آزار می‌داد. بعد از غذا قرار شد مدتی استراحت کنیم، زیرا وضعیت جغرافیایی واحد ما طوری بود که می‌بایست در آن محل توقف بیش‌تری داشته باشیم. هنوز خوب چشمم گرم نشده بود که مخبری به سرعت به ما نزدیک شد و فریاد زد: «روس‌ها دارند می‌آیند!» مخبر را نزد خود خواندم و از او خواستم دقیقا به من بگوید که روس‌ها را کجا دیده و چگونه تشخیص داده است که به سوی ما در حرکت‌اند. مخبر در جواب من گفت: «قربان! من همین حالا از جبهه می‌آیم و دیدم که عده‌ای سوار تانک و زره‌پوش به سوی این دره در حرکت‌اند.» افراد من زنجیروار ایستادند. یک بررسی فوری روی آن‌ها انجام دادم و بعد تمامی نیروی موجود را به دو قسمت تقسیم کردم: عده‌ای را در خانه‌های دهکده پنهان نمودم و عده‌ای را به همراه خود در جاده به مقابله با دشمن واداشتم. ابتدا به سوی ما حمله کردند. من به نیروی خود دستور دادم سعی کنند آن‌ها حتی‌المقدور نزدیک شوند و همین که برای ما هدف مشخصی شدند و در تیررس قرار گرفتند فریاد زدم: «آتش...» و سربازان من خیلی سریع به سوی آن‌ها آتش گشودند. در نتیجه دو تن در همان لحظه‌ی اول به زمین غلتیدند و بقیه آماده‌ی عقب‌نشینی شدند که سربازان من به شلیک ادامه دادند و بقیه را به هلاکت رساندند.

این پیروزی کوچک در روحیه‌ی ما تاثیر بزرگ داشت، به طوری که خودمان را آماده کردیم که تانک‌ها هم از راه برسند. ما روی تپه‌ای قرار داشتیم در حالی که پایین تپه دو تانک دشمن به این سو و آن سو حرکت می‌کردند. از وضع ظاهر چنین استنباط می‌شد که آن‌ها در جست‌وجوی ما هستند. یک مقدار سرگردانی در حرکات‌شان دیده می‌شد، می‌خواستند به جایی حمله کنند، اما محل دقیق را نمی‌دانستند. من با خود گفتم اگر آن‌ها پیش نیایند ما پیش می‌رویم و نباید فرصت را از دست داد. ما هنوز چند خمپاره و نارنجک و گلوله‌ی ضدتانک داشتیم. البته کافی نبود، ولی با توجه به وضع سرگردانی که تانک‌ها داشتند، ما می‌توانستیم یک کار‌هایی انجام بدهیم. فکرم را به مرحله‌ی عمل درآوردم. با احتیاط کامل یک گروه را به حالت خزیده برای سنگرگیری روانه کردم. خودم فرماندهی را به عهده گرفتم و بالاخره به کنار دیوار خرابه‌ای رسیدیم که آن محل ظاهرا مناسب‌ترین محلی بود که می‌شد در پناه آن به تانک‌های غول‌پیکر دشمن حمله کرد... شانس با ما یار بود، زیرا وقتی به سوی تانک‌ها آتش گشودیم از تانک‌ها شعله‌ی قرمزی بلند شد و سرنشینان به سرعت از آن بیرون جستند و ما آن‌ها را اسیر کردیم. سه تانک دیگر را به همین ترتیب گرفتار آتش اسلحه‌ی خود کردیم. در این نبرد بسیار موفقیت‌آمیز به خودِ ما هیچ آسیبی نرسید و در واقع پیروزی بزرگی نصیب ما شد. علتش هم این بود که من تصمیم قاطع گرفتم و سریع آن را اجرا کردم. این چیزی است که در جنگ بسیار مهم است. خبر پیروزی شادی‌آفرین ما به ستاد فرماندهی رسید و به جبران این عمل تهورآمیز و شجاعانه مدال درجه یک جنگی به من اهدا شد و به درجه‌ی سروانی رسیدم. بعد از این پیروزی که در مقابل شکست‌های پی‌درپی واحد‌های آلمانی چندان امیدوارکننده نبود، از فرماندهی تقاضا کردم که برای معاینه به پزشکی در شهر نیکالایف که در آن وقت در تصرف آلمان بود رهسپار شوم. این شهر در ۴۰ کیلومتری دهکده‌ای که ما در آن‌جا به سر می‌بردیم قرار داشت. در حینی که به سوی شهر در حرکت بودم به اندازه‌ای عرق کرده بودم که انگار دلوی آبِ سرد به رویم خالی کرده باشند. وقتی خودم را به پزشک رساندم، دکتر پس از معاینه با تعجب تمام به من گفت: «شما سروان، باید الان مرده باشید!» پرسیدم: «چرا؟» جواب داد: «برای این‌که بیش از ۴۱ درجه تب دارید.» بیماری من به نظر آن پزشک بسیار خطرناک تشخیص داده شد و توصیه کرد با اولین قطاری که به سوی آلمان حرکت می‌کند به آلمان رهسپار شوم و در آن‌جا در بیمارستانی بستری شوم. به این دلیل است که حالا با این قطار صلیب سرخ راهی آلمان شده‌ام تا آن‌جا در یکی از بیمارستان‌ها بستری شوم.

قطار صلیب سرخ که گروهی از مجروحین جبهه‌ی جنگ روسیه را به آلمان می‌برد در اغلب ایستگاه‌ها توقف می‌کرد و چند مجروح خطرناک را سوار می‌کرد. این مجروحین وقتی سوار قطار می‌شدند وضع جنگ را در جبهه‌های مختلف تشریح می‌کردند. روی هم رفته خبر‌ها همه یأس‌آور بودند و افسران ارشد با ناراحتی به نتیجه‌ی کار می‌اندیشیدند. در همین زمان بود که خبر رسید نبردی سهمگین در شرق آلمان روی داده و ادامه دارد، ولی هنوز به مرحله‌ی نهایی نرسیده و هیچ‌گونه پیش‌بینی‌ای نمی‌شود کرد. مجروحین که در داخل قطار با هم حرف می‌زدند همه از وضع بد جبهه‌های آلمان سخن می‌گفتند. بیش‌تر مجروحین توی راهرو‌های قطار دراز کشیده بودند، زیرا در هر توقف تعداد زیادی مجروح سوار می‌شدند. وضع بعضی از مجروحین به حدی بد بود که پزشکان امید نداشتند تا بیمارستان‌های برلین زنده بمانند. پرستار‌ها و پزشکان از شدت کار بسیار خسته بودند. قطار ما در مرز آلمان توقف کرد و این البته عادی بود، اما وقتی توقف طولانی شد همه‌مان احساس کردیم وضع غیرعادی است. ما‌ها همه مریض بودیم و روی نیمکت و کف واگن و توی راهرو‌ها دراز کشیده بودیم و فقط عده‌ی بسیار کمی که می‌توانستیم به کمک چوب‌دستی حرکتی کنیم از پنجره‌ی واگن به بیرون سرک می‌کشیدیم. خبر‌ها را همین افراد در واگن پخش می‌کردند. یکی از افسران وقتی به داخل واگن بازگشت با تاسف گفت:

- خرابی آلمان شروع شده، این‌جا من چند ساختمان ویران دیدم!

بالاخره مقامات صلیب سرخ با تلاش بسیار موفق شدند قطار را پس از سه ساعت توقف که علتش نامعلوم بود حرکت دهند و ما به این ترتیب وارد برلن شدیم و آن‌جا به وسیله‌ی آمبولانس به بیمارستان منتقل گردیدیم. چند روزی از اقامت ما در بیمارستان نگذشته بود که بمباران‌های برلین شروع شد و خبر‌های یأس‌آور می‌رسید که دیگر تقریبا قطعی شده بود آلمان در جنگ شکست خورده است، زیرا دول متفق از چهار سو نیروی آلمان را تحت محاصره قرار داده بودند. سرهنگ مایر که تختش کنار من بود بیش از من در جریان نتایج جنگ قرار داشت، سومین روز اقامت در بیمارستان بود که با من شروع به صحبت کرد و گفت:

- جبهه‌ها هر روز حالتی دیگر دارند؛ در برخی جا‌ها سربازان مقاومت را از دست داده و در برخی دیگر ارتباط‌شان با واحد‌های دیگر کاملا قطع شده است. تغییرات در جبهه‌ها خیلی سریع است و اگرچه سعی می‌شود تا سرحد امکان از بدتر شدن اوضاع جبهه جلوگیری شود، اما این تلاش بی‌فایده‌ایست.

سرهنگ مایر هر روز چند دقیقه‌ای برای ما صحبت می‌کرد. او همیشه در جریان آخرین خبر‌های جنگ بود. یک روز با تاسف گفت:

- ارابه‌ی جنگی آلمان در جبهه‌ی روسیه چرخ‌هایش در رفته و کاملا از کار افتاده است.

روز دیگر گفت:

- متفقین دارند آلمان را پاره‌پاره می‌کنند. نیروی ما در جبهه‌ی روسیه به باد رفت. دیگر چیزی نمانده که با آن بشود جنگید.

ما در بیمارستان صدای انفجار می‌شنیدیم و بمب‌هایی که هواپیما‌ها بر فراز برلین می‌ریختند. بالاخره روزی رسید که خبر دادند آلمان کاملا شکست خورده است و همه چیز نابود شده است.

مایر وقتی این خبر را شنید، قلبش گرفت و دکتر‌ها وقتی مالای سر او آمدند گفتند این افسر با سکته‌ی قلبی مرده است...

پایان.


منبع: ناصر منظم‌فر، خاطرات یک ایرانی از جبه‌های جنگ آلمان و شوروی، اطلاعات هفتگی، شماره‌ی ۱۷۸۶، جمعه ۲۷ فروردین ۲۵۳۵ [۱۳۵۵]، ص ۴۹.

رومیس د
رازیانه د
ارسال به تلگرام
برچسب ها: ناصر منظم فر
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • |
  • ارتباط با ما
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیکی
  • |
  • نظرسنجی
  • |
  • جستجو
  • |
  • آرشیو
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به انتخاب است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید : "ایران سامانه"