arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۷۱۸۹۷
تاریخ انتشار: ۴۲ : ۲۱ - ۲۸ فروردين ۱۴۰۱
سفرنامه‌ی قاسم مسعودی به شوروی در ۱۳۲۴، قسمت ۱

وقتی با قوام‌السلطنه روانه‌ی مسکو شدم

سفرنامه‌ی قاسم مسعودی به شوروی در ۱۳۲۴، قسمت ۱: آن روز که به من اطلاع دادند قرار است من هم جزو هیأت مطبوعاتی به معیت میسیون اعزامی ایران تحت ریاست جناب آقای قوام‌السلطنه به مسکو عزیمت نمایم دچار احساسات مختلف شدم؛ از یک طرف وقتی فکر می‌کردم در این سفر تاریخی موفق خواهم شد کشور اتحاد جماهیر شوروی... را از نزدیک ببینم غرق مسرت و شادی می‌شدم و از طرف دیگر وقتی به اهمیت این سفر و انتظارات ملت ایران می‌اندیشیدم و می‌دیدم... سرنوشت، مرا هم در جریانی وارد نموده که بی‌شک در تاریخ آینده‌ی کشور اهمیت بسزایی خواهد داشت اهمیت این مسافرت در نظرم مجسم می‌شد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

وقتی با قوام‌السلطنه روانه‌ی مسکو شدمسرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح روز دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۲۴ احمد قوام، نخست‌وزیر ایران، در رأس هیأتی روانه‌ی مسکو شد. این سفر بسیار مهم بود؛ از آن جهت که قرار بود او با استالین دیدار و بر سر خروج نیرو‌های شوروی از ایران و دست برداشتن این کشور از حمایت فرقه‌ی دموکرات آذربایجان مذاکره کند. او روز پیش از آن در نطق معرفی دولتش در مجلس گفته بود: «فعلا، چون توجه نمایندگان معظم قبل از هر چیز معطوف به حل مسائل خارجی و رفع پریشانی و نگرانی خاطر عامه است و اجرای هر برنامه و آغاز اصلاحات داخلی موقوف به حل مشکلات خارجی و استقرار امنیت و رفع اضطراب مردم می‌باشد لذا به منظور وصول به مقصود اساسی قبل از ۲۰ ساعت دیگر به مسکو عزیمت خواهم کرد...»

در میان اعضای هیأتی که قوام در رأس آن به مسکو عزیمت کرد، قاسم مسعودی، از تحریریه‌ی روزنامه‌ی اطلاعات [و برادرزاده‌ی عباس مسعودی مدیر روزنامه‌ی اطلاعات] هم حضور داشت. مسعودی شرح این مسافرت را پس از بازگشت به طور مفصل در روزنامه‌ی اطلاعات منتشر کرد که اکنون نخستین بخش آن را می‌خوانید:

از پریروز [دوشنبه بیستم اسفند ۱۳۲۴] تاکنون که از سفر مسکو بازگشته‌ام پیوسته رفقا و دوستان و خوانندگان محترم از من گزارش سفر می‌خواهند و پرسش‌های متعددی در این باره از من می‌شود. اینک می‌کوشم در این یادداشت‌ها تا آن‌جا که برای من مقدور است به این پرسش‌ها پاسخ دهم.

در نخستین قسمت این یادداشت‌ها جریان این مسافرت تاریخی را روز به روز برای شما تشریح خواهم کرد و در قسمت دوم سعی خواهم نمود تا جایی که من توانسته‌ام در این مسافرت تشخیص دهم اتحاد جماهیر شوروی را به شما معرفی کنم.

مع‌هذا لازم است در این‌جا اعتراف کنم که این مختصری که من در این‌جا می‌نویسم نه به تمام پرسش‌های شما پاسخ خواهد داد و نه حق معرفی این کشور بزرگ و نیرومند را ادا خواهد کرد، زیرا انجام این کار هم تحقیقات عمیق‌تر لازم داشت که در این سفر کوتاه میسر نبود و هم اصولا بیان آن از عهده‌ی چند مقاله‌ی روزنامه بیرون می‌باشد.

آن روز که به من اطلاع دادند قرار است من هم جزو هیأت مطبوعاتی به معیت میسیون اعزامی ایران تحت ریاست جناب آقای قوام‌السلطنه به مسکو عزیمت نمایم دچار احساسات مختلف شدم؛ از یک طرف وقتی فکر می‌کردم در این سفر تاریخی موفق خواهم شد کشور اتحاد جماهیر شوروی همسایه‌ی بزرگ و متفق خودمان و رجال بزرگ آن کشور را از نزدیک ببینم غرق مسرت و شادی می‌شدم و از طرف دیگر وقتی به اهمیت این سفر و انتظارات ملت ایران می‌اندیشیدم و می‌دیدم من هم در شمار آن چند تنی قرار دارم که حامل پیام مهر و مودت ملت ایران به ملل اتحاد جماهیر شوروی می‌باشند و سرنوشت، مرا هم در جریانی وارد نموده که بی‌شک در تاریخ آینده‌ی کشور اهمیت بسزایی خواهد داشت اهمیت این مسافرت در نظرم مجسم می‌شد.

هواپیمای میسیون اعزامی

ساعت ۶ صبح روز دوشنبه ۲۹ بهمن‌ماه بود که هواپیمای ما غرش‌کنان اوج گرفت. هواپیمایی که ما با آن مسافرت نمودیم گنجایش چهارده نفر را داشت و سالن هواپیما که همه‌ی اعضای میسیون در آن جمع آمده بودند دارای ۸ متر طول و ۳ متر عرض بود و در داخل این سالن از مخمل سبزرنگی پوشیده شده بود.

در طرف چپ این سالن شیک یک ردیف و در طرف راست آن دو ردیف مبل راحتی بسیار عالی قرار داشت. در پشت سر جایگاه خلبان یک اتاق کوچکی بود که در آن تخت‌خوابی برای استراحت آقای نخست‌وزیر قرار داده بودند، ولی آقای نخست‌وزیر تا هنگام ورود به مسکو ابدا از این تخت‌خواب استفاده نکردند و همواره با سایر اعضای میسیون در همان سالن بودند.

کارکنان هواپیما مجموعا پنج نفر بودند: دو نفر خلبان و یک نفر تگرافچی و یک دیده‌بان و یک نفر رابط که نقشه‌ی راه را در دست داشت.

آقای دکتر شفق گرم شیرین‌سخنی بودند از مسافرت به آمریکا و از چگونگی پرواز با هواپیما از فراز اقیانوس اطلس صحبت می‌کردند و هنوز گفتار شیرین ایشان نیمه‌تمام بود که اطلاع دادند هواپیما اکنون بر فراز کوه‌های رودبار و منجیل است و به واسطه‌ی وجود ابر‌های متراکم هواپیما ناچار است تا ارتفاع ۳۸۰۰ تا ۴ هزار متر اوج بگیرد.

صعود فوق‌العاده‌ی هواپیما سبب تغییر حالت مختصری برای بعضی از رفقا گردید، اما زمانی نپایید که از ارتفاع خود کاست و از کنار بحر خزر به طرف بادکوبه راه خود را پیش گرفت.

میله‌های بلند چاه‌های نفت بادکوبه که از دور مانند جنگل انبوهی به نظر می‌رسید نمایان گردید و هواپیما پس از عبور از فراز چاه‌های نفت و شهر بادکوبه در فرودگاه خارج شهر که در ۲۶ کیلومتری آن واقع شده بود به زمین نشست.

آقای اسماعیل مجدی سرکنسول ایران در بادکوبه و سایر اعضای کنسول‌گری و هم‌چنین آقای محمود علی‌اف کمیسر خارجه‌ی آذربایجان قفقاز و چند تن دیگر از رجال شوروی به استقبال آمده بودند. پرچم‌های ایران و شوروی در اطراف فرودگاه در اهتزاز بود.

آقای محمود علی‌اف به آقای نخست‌وزیر خیر مقدم گفتند و آقای نخست‌وزی پس از ابراز تشکر هیأت اعزامی را معرفی کردند. (اطلاعات: چهارشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۲۴)

ادامه دارد...

نظرات بینندگان