arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۸۰۶۱۶
تاریخ انتشار: ۰۸ : ۱۲ - ۲۲ خرداد ۱۴۰۱

حاکمیت‌های جدید و سایه سنگین «انرژی» در روابط بین الملل؟

رضا مقاتلی: اندرو هیوود در کتاب سیاست جهانی خود عنوان می‌کند یکی از مفروضات اساسی رویکرد سنتی به سیاست بین الملل این است که نظام دولت‌ها در چارچوب آنارشی عمل می‌کند و به این مفهوم اشاره دارد که هیچ اقتداری بالاتر از دولت وجود ندارد، به این معنا که سیاست خارجی در «وضع طبیعی» بین المللی و به عبارتی در شرایط ماقبل جامعه‌ی سیاسی به کار بسته می‌شود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

رضا مقاتلی: اندرو هیوود در کتاب سیاست جهانی خود عنوان می‌کند یکی از مفروضات اساسی رویکرد سنتی به سیاست بین الملل این است که نظام دولت‌ها در چارچوب آنارشی عمل می‌کند و به این مفهوم اشاره دارد که هیچ اقتداری بالاتر از دولت وجود ندارد، به این معنا که سیاست خارجی در «وضع طبیعی» بین المللی و به عبارتی در شرایط ماقبل جامعه‌ی سیاسی به کار بسته می‌شود.

آنارشی بین المللی پیامد‌های ضمنی بسیار عمیقی دارد. مهم‌تر از همه اینکه دولت‌ها ناچارند در فقدان هر نوع نیروی یاریگری برای تامین منافعشان، به "خودیاری" تکیه کنند. اگر سیاست بین الملل بر مبنای " نظام خودیار" عمل کند، تمایلات قدرت طلبانه یک دولت تنها با تمایلات رقیب در دیگر دولت‌ها تعدیل خواهد شد و این بیانگر وجود جنگ و مناقشه به مثابه ویژگی‌های اجتناب ناپذیر نظام بین الملل خواهد بود.

با ذکر آنچه در ابتدا عنوان شد قصد دارم در ارتباط با زمینه‌های جدید اعمال حاکمیت و قدرت نمایی در روابط بین الملل و البته بصورت خاص موضوع انرژی در روابط بین الملل مطالبی به رشته تحریر آورم.

نقش آفرینی انرژی در روابط بین الملل و تغییر و تحولات آن مربوط به یک یا دو دهه نیست؛ در حقیقت هرگونه تحول در بازار انرژی نه بصورت غیرمستقیم بلکه بی واسطه و مستقیم ذیل همین موضوع یعنی انرژی بر روابط بین الملل و سیاست جهانی سایه می‌افکند و ایفاگر نقش خواهد بود.

شاید پس از موضوع تحریم‌های به اصطلاح فلج کننده ایالات متحده آمریکا علیه ایران و در ابتدا همراهی هم پیمانان این کشور و در ادامه افزایش شمول کشور‌های پیرو این تحریم‌ها هیچ موضوعی جز یک جنگ تمام عیار نمی‌توانست نقش و جایگاه ژئوپولیتیک انرژی را در روابط بین الملل نظیر آنچه امروز شاهدیم پررنگ و ویژه نشان دهد. دلیل آن نیز گذشت زمان و برنامه‌ها و استراتژی‌های پیاده شده برای جبران کاهش عرضه انرژی ایران در حوزه نفت و گاز در بازار‌های جهانی و کشور‌های سنتی و البته خریدار نفت و گاز ایران بوده است.

بحران اوکراین که در ظاهر جنگی تمام عیار میان دو کشور روسیه و اوکراین، اما در حقیقت جنگی فراتر از دو کشور فوق را بنیان نهاد، زمینه‌ی لازم را برای نقش آفرینی ژئوپولیتیک و حتی ژئواستراتژیک انرژی و بازار این حوزه در سیاست جهانی و البته روابط بین الملل بیش از هر زمان در دهه‌های اخیر فراهم نموده است.

با وجود همه‌ی تلاش‌ها و برنامه‌های پیاده شده برای کاهش نیاز کشور‌ها بخصوص کشور‌های صنعتی نیازمند به واردات انرژی و در کنار آن‌ها کشور‌های در مسیر توسعه، انرژی همچنان اساسی‌ترین نیاز صنایع عظیم و در نتیجه کشور‌های دارای این صنایع و حتی تکنولوژی‌های متکی به آن محسوب می‌شود و این خود ژئوپولیتیک بودن جایگاه انرژی را بیش از پیش تثبیت می‌کند.

آنچه، اما اینک انرژی را حائز بیان و نه اهمیت صرف نشان می‌دهد، همانگونه که ذکر شد بحران - اوکراین - جدیدی است که بی هیچ واسطه بر روابط بین الملل موثر واقع شده است. ذکر این نکته در اینجا با اهمیت است که عنوان شود زمانی که در اوایل دهه ۱۹۸۰ م قیمت‌های نفت سه برابر افزایش یافت، ده سال برای کشور‌های OECD (سازمان همکاری و توسعه اقتصادی) طول کشید تا مصرف نفت خود را کاهش دهند و فناوری‌های جایگزین را برای منابع انرژی ارزان‌تر توسعه داده و نصب کنند.

بر این اساس بسیار ساده لوحانه خواهد بود اینگونه تصور شود که با فرض تحریم بین المللی روسیه در حوزه انرژی و ایجاد اجماعی جهانی در این رابطه، به سرعت امکان جایگزینی انرژی روسیه در جهان ایجاد خواهد شد. برای اثبات این مدعا نیز ذکر این نکته لازم است که تحریم ایران نیز صرفا از سال ۲۰۱۸ و به یکباره صورت نگرفت چرا که این موضوع امکان پذیر نبوده است و با نگاهی به سال‌ها پیش‌تر که از سال ۲۰۰۵ ایالات متحده بر انقلاب شیل تمرکزی خاص کرد و حتی پیش‌تر از آن از حدود سال‌های ۱۹۹۸ استراتژی سیاست خرید نفت صفر از ایران را تدوین نمود، سال‌ها زمان برد تا آنچه از سال ۲۰۱۸ شاهد آن بودیم به نوعی جنبه‌ی عملیاتی پیدا کند. به این شرایط بیفزاییم که در آن زمان روسیه یکی از مهم‌ترین کشور‌های جایگزین انرژی خارج شده ایران از بازار بوده است.

روسیه ۶ درصد از نفت و ۲۰ درصد از گاز جهان را در اختیار دارد؛ ایران نیز با اندکی اختلاف بعد از روسیه دومین دارنده منابع گاز طبیعی جهان و پس از ونزوئلا، عربستان و کانادا چهارمین دارنده بزرگ منابع نفت جهان است. به عبارتی ساده‌تر ایران ۱۷ درصد از ذخایر گاز و ۹ درصد از ذخایر نفت جهان را در اختیار دارد؛ بنابراین تحریم و خروج هر دو کشور اثرگذار در انرژی جهان نه اینکه امکان ناپذیر بلکه در شرایط کنونی تا حدودی بعید به نظر می‌رسد.

برای درک بهتر این موضوع لازم است اشاره شود اروپا ۴۰ درصد گاز و ۲۶ درصد نفت "مصرفی" خود را از روسیه وارد می‌کند. ایالات متحده آمریکا بعنوان اصلی‌ترین منتفع جنگ مذکور در ابتدا تلاش‌های فراوانی برای تاثیرگذاری بر اصلی‌ترین منبع درآمد روسیه یعنی "بازارانرژی" صورت داد، اما با تفاصیلی که در زمینه وابستگی به انرژی این کشور بخصوص در اروپا وجود دارد تحقق این خواسته ایالات متحده حداقل در کوتاه مدت و بصورت صد در صد نه تنها بعید که عملاً غیرممکن خواهد بود.

در این میان فرصت قدرت یابی و نوعی حاکمیت در بازار انرژی برای برخی کشور‌های سنتی و جدیدتر فراهم شده است. کشور‌های غنی از منابع خدادادی انرژی در خلیج فارس کماکان نخستین کشور‌های منتفع در این زمینه محسوب می‌شوند.

قطر بر اساس سیاست نرم و خاصی که چند سالی است در سیاست خارجی خود در پیش گرفته است همواره در بازار انرژی اصلی‌ترین شریک مورد نظر برای تامین کشور‌های نیازمند این موضوع محسوب می‌شود. قطر اینک نه تنها در حوزه عرضه خام انرژی صاحب جایگاه ممتازی است بلکه در زمینه میعاناتی، چون LNG حتی ایالات متحده آمریکا را نیز در این بازار با چالش مواجه نموده و جایگاه برتر را از این کشور در این حوزه ستانده است.

عربستان سعودی و امارات متحده عربی پس از حضور بایدن در کاخ سفید و چرخش سیاست خاورمیانه‌ای ایالات متحده در ابتدا بعنوان اهرم فشار جهت مقابله به مثل با این کشور علناً به درخواست‌های مکرر و مستمر ایالات متحده برای جبران خروج انرژی روسیه از بازار پاسخ منفی دادند. گزارش اخیر فایننشال تایمز در ارتباط با چراغ سبز بن سلمان برای جایگزینی احتمالی کاهش عرضه نفت روسیه از سوی کشورش که البته هنوز بصورت رسمی تایید نشده است نشان از به کرسی نشستن خواسته‌های عربستان سعودی و قطعا به تبع آن امارات متحده عربی خواهد بود و شاید نشانی از نزدیکی مجدد مواضع کاخ سفید و ایالات متحده به این دو کشور حاشیه خلیج فارس خواهد داشت.

اروپا، اما همچنان برای جایگزینی و کاهش وابستگی خود به نفت روسیه مشکلات فراوانی خواهد داشت و در این میان کشوری با فرصتی ویژه برای اعمال نوعی حاکمیت جدید در حوزه انرژی می‌تواند خواسته‌های چندین ساله‌ی خود را تحقق بخشد. " آذربایجان" که شاید بتواند مبدل به بزرگ‌ترین برنده در بحبوحه بحران انرژی بخصوص برای اروپا شود.

باکو با دارا بودن میادین عظیم گازی دریای خزر که از طریق شبکه خط لوله کریدور گاز جنوبی به ایتالیا و یونان متصل شده اند، در موقعیتی عالی برای کمک به پر کردن خلا ناشی از حذف مسکو قرار دارد.

لازم می‌بینم عنوان دارم که بر اساس گزارش فارین پالیسی درآمد‌های نفت و گاز باکو، آذربایجان را به سریع‌ترین رشد اقتصاد جهان از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴ تبدیل کرده است.

بر اساس گزارش مرکز تحقیقات انرژی و هوای پاک مستقر در فنلاند، مسکو در ماه‌های پس از حمله ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه به اوکراین، تقریباً ۲۵ میلیارد دلار از کشور‌های اتحادیه اروپا برای گاز دریافت کرده است. این مبلغ که اکنون قرار است عملاً به کشور‌های دیگری پرداخت شود که بتوانند تقاضا را برآورده کنند، تقریباً ۱۰ برابر کل درآمد گاز آذربایجان در سال ۲۰۱۹ است. آذربایجان متحد استراتژیک ترکیه‌ای است که با اردوغان چالش‌های فراوانی با اتحادیه اروپا از موضوع عضویت در اتحادیه اروپا گرفته تا اکتشافات در میادین مشترک با یونان را در سال‌های اخیر داشته است.

این امر خود می‌تواند مسبب تنش‌ها و چالش‌های فراوانی برای اتحادیه اروپا، ایالات متحده آمریکا که اصلی‌ترین حامی تحریم گسترده روسیه می‌باشد و در نگاهی کلان‌تر روابط بین الملل باشد. سایر کشور‌های حوزه‌ی خلیج فارس و البته ونزوئلا، عراق، لیبی و دیگر کشور‌های برخوردار و غنی از منابع نفت و گاز نیز می‌توانند در این زمینه هر کدام بر اساس ظرفیت‌ها و قابلیت‌های خود و البته سیاست‌های به روز شده و مطابق با تحولات در شرف وقوع ایفاگر نقش باشند و نباید از چنین کشور‌هایی نیز به سادگی غفلت نمود؛ و صد البته از کنار ایالات متحده آمریکا با ذخایر استراتژیک فراوان و نیز کانادا نیز در این رابطه نمی‌توان به سادگی عبور کرد.

ایالات متحده‌ای که بر اساس استراتژی و سیاست چند دهه‌ای خود تحریم کشور‌های رقیب در حوزه انرژی را منوط به تامین و جایگزینی به هنگام و قطعی کشور‌های نیازمند به انرژی جهت همراهی آن‌ها با سیاست‌های خود نموده است تا حاکمیت خود را در حوزه انرژی نیز بیش از گذشته بسط و توسعه بخشد. به یقین آنچه عنوان شد همه‌ی چالش‌های پیش روی روابط بین الملل ناشی از حوزه انرژی نخواهد بود، اما به نظر می‌رسد که در دهه‌ها و حداقل سال‌های آتی شاید کماکان شاهد حاکمیت بیشتر انرژی و سایه‌ی گسترده‌تر آن بر روابط بین الملل و تغییرات بنیادینی در سیاست‌های جهانی منبعث از آن باشیم.

حاکمیت‌های جدید و سایه سنگین «انرژی» در روابط بین الملل؟

رضا مقاتلی، کارشناس ارشد مطالعات منطقه‌ای خاورمیانه

نظرات بینندگان