arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۹۳۱۶
تاریخ انتشار: ۰۵ : ۱۹ - ۲۰ تير ۱۳۹۱
طنز

خاطرات هاشمي از گوگوش

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
شهرام شکیبا، طنز نویس در خبر آنلاین نوشت: 
«خاطرات هاشمی از سفر به شمال و موضوع پلاژ‌های مختلط» این تیتر را در یکی از خبرگزاری‌ها دیدم. لید مطلب هم این بود که «در خاطرات شخصیت‌های سیاسی گاه نکاتی به چشم می‌خورد که گوشه‌هایی از زندگی خصوصی آنان را به تصویر می‌کشد.»
 
شما وقتی این تیتر و لید را می‌خوانی به چه چیز‌هایی فکر می‌کنی؟ ناخود‌آگاه هزار و یک جور تصویر نامربوط به ذهن آدم‌ خطور می‌کند که البته مفرح ذات هم هست.

اما خود مطلب را که می‌خوانی می‌بینی همه ماجرا مربوط به 29 و 30 تیر ماه سال 68 است که آقای هاشمی به شمال رفته بوده و در یادداشت‌های روزانه‌اش این چند جمله به چشم می‌خورد: «سواحل این طرف خیلی آبادتر و پرجمعیت‌تر است...

معمولاً با دیوار‌هایی از حصیر محل شنای زنان و مردان جدا شده است ولی در مواردی زنان و مردان با هم در دریا هستند ولی آنان با لباس و روسری یا چادر در آب می‌روند؛ به آن صورتی که شنیده بودم سختگیری نیست.»

نمی‌دانم علت کار این خبرگزاری چیست؟ آن‌هم در حالی که هاشمی با رئیس‌جمهور ماچ و بوسه هم کرده؛ حالا با هم چند جمله فرضی و تیتر‌هایی که «فارس» برای آنها خواهد زد را مرور می‌کنیم.     

جمله احتمالی در خاطرات

تیتر انتخابی «فارس»

باران می‌آمد. با خودم فکر کردم شاید زن و بچه مردم در خیابان خیس بشوند

هاشمی و خاطراتش با زن و بچه خیس مردم

کوکوی سیب‌زمینی را چنان با اشتها خوردم که انگار کباب کبک و تیهو می‌خورم

خاطرات هاشمی از کباب کبک و تیهو خوردن

به او گفتم معنای این حرفتان این است که حق مردم خورده شود. من با شما مخالفم

خاطرات هاشمی از خوردن مال مردم

بچه بودیم یادم می‌آید که دیدم یکی از بچه‌های همسایه با دمپایی می‌زد تو سر مورچه‌هایی که از لانه بیرون می‌آمدند

خاطرات هاشمی از نظارتش بر کشتار جمعی

پرسیدم فائقه آتشین کیست؟ او را نمی‌شناسم. گفتند از خوانندگان قبل از انقلاب است با نام مستعار گوگوش

خاطرات هاشمی از گوگوش

آن روز در مجمع با رئیس‌جمهور ماچ و بوسه هم کردیم

خاطرات هاشمی از ماچ و بوسه در مجمع

 
الباقی خاطرات فرضی و تیتر‌های پیشنهادی را شما در قالب کامنت مطرح کنید.

قدم نو رسیده مبارک
محمود احمدی‌نژاد و اسفندیار رحیم‌مشایی پدر‌بزرگ شده‌اند. پسر بزرگ رئیس‌جمهور، داماد مشایی است و در روز‌های اخیر صاحب فرزند دختری شده است.

قدم نورسیده مبارک باشد اما نکته اصلی چیز دیگری است. اساساً چند سالی است که شرایط به گونه‌ای شده که این دو نفر هرچه بشوند با هم می‌شوند و هرچه نشوند هم با هم نمی‌شوند. پدربزرگ شدن که مثال کوچک این قضیه است.

سربازان گمنام
غلامعلی حدادعادل، کاندیدای سابق ریاست مجلس شورای اسلامی و نماینده کنونی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی گفته است: «همه باید سرباز گمنام امام زمان (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف) باشیم.»

- خب اینطوری که کار پیش نمی‌رود. سرباز گمنام باید حواسش به آنها باشد که سرباز گمنام نیستند. 80 میلیون نفر سرباز گمنام، باید چه کسی و چه چیزی را بپایند؟

- سرباز گمنام، اسمش رسمش را معلوم می‌کند. گمنامی اصل و اساس است. بین 80 میلیون سرباز گمنام بالاخره یک نفر آدم دهن‌لق پیدا می‌شود که حفاظت اطلاعات بلد نباشد. این‌جوری که همه مملکت با سربازان گمنامش لو می‌رود.

- خود شما فکر کن در مجلس 290 سرباز گمنام در فراکسیون‌های گوناگون سربازان گمنام، با هم مخالفت می‌کنند بعد یک سرباز گمنام، چند سرباز گمنام را می‌آورد که از سربازان گمنام رأی اعتماد بگیرد. 300 ، 400 سرباز گمنام در قالب خبرنگار گزارش‌ها را مخابره می‌کنند.

سربازان گمنام صداوسیما هم مشروح جلسات را برای ملت شریف گمنام پخش می‌کنند. برخی از سربازان گمنام در موافقت با وزارت آن سرباز گمنام و برخی دیگر از سربازان گمنام در مخالفت با وزارت آن سرباز گمنام سخنرانی می‌کنند. حالا آن سرباز گمنام قرار است چه وزیری بشود؟ وزیر اطلاعات؛ یعنی وزیر همه سربازان گمنام. یعنی در واقع وزیر همه.
نظرات بینندگان