ایکنا: جلسه شرح صحیفه سجادیه با محوریت دعای بیستم صحیفه سجادیه با سخنان حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد حاج علیاکبری، رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، طبق روال هر هفته، در مجموعه فرهنگی سرچشمه برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه میخوانید؛
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَلِّنِی بِحِلْیةِ الصَّالِحِینَ، وَ أَلْبِسْنِی زِینَةَ الْمُتَّقِینَ، فِی بَسْطِ الْعَدْلِ، وَ کظْمِ الغَیظِ، وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ، وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ، وَ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَینِ، وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ، وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ، وَ لِینِ الْعَرِیکةِ، وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ، وَ حُسْنِ السِّیرَةِ، وَ سُکونِ الرِّیحِ، وَ طِیبِ الْمُخَالَقَةِ، وَ السَّبْقِ إِلَی الْفَضِیلَةِ، وَ إِیثَارِ التَّفَضُّلِ، وَ تَرْک التَّعْییرِ، وَ الْإِفْضَالِ عَلَی غَیرِ الْمُسْتَحِقِّ، وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ، وَ اسْتِقْلَالِ الْخَیرِ وَ إِنْ کثُرَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی، وَ اسْتِکثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی، وَ أَکمِلْ ذَلِک لِی بِدَوَامِ الطَّاعَةِ، وَ لُزُومِ الْجَمَاعَةِ، وَ رَفْضِ أَهْلِ الْبِدَعِ، وَ مُسْتَعْمِلِ الرَّأْی الْمُخْتَرَع.»
این بخش بحث ما یک منظومه برجسته و برگزیده از جلوههای زندگی مبتنی بر پارسایی است یعنی وقتی صلاح و تقوا در انسان به یک حد مناسبی میرسد حاصلش این ویژگیها است که اینها زینت برای زیست پارسایانه و زندگی آمیخته با خیر و صلاح است. این فهرست را خواندیم تا به هفدهمین ویژگی رسیدیم.
مجموعه این ویژگیها که کنار هم بر اساس ترتیب منظم و بدیع و دلپذیر چیده شده است عمدتا به زندگی اجتماعی و اخلاق معاشرت مربوط میشود. چند نکته هم در آن است که جنبه زیرساختی و پایه و اساس دارد والا عمدتا مربوط به روابط اجتماعی است که انسان مومن متقی در مواجهه اجتماعی مواجهه زیبا و آراستهای داشته باشد. شخصیت انسان صالح متقی، پرجاذبه است یعنی اگر شما با او محشور باشی نمیتوانی از او چشم برداری و میخواهی همینطور او را تماشا کنی و با او زندگی کنی.
جلسه گذشته درباره عبارت «الْإِفْضَالِ عَلَی غَیرِ الْمُسْتَحِقِّ» صحبت کردیم. معنای عبارت این بود که انسان در خیررسانی طبعش طبع باز و عمومی باشد یعنی برای هر کسی که ممکن باشد خیر برساند و احسان و خدمت کند. این منافات ندارد با اینکه در خدمترسانیها انسان صلاح شخص را در نظر بگیرد. یک وقت صلاح شخص این است که فلان کمک را به او بکنید، یک وقت صلاح این است که مقدار مشخصی کمک کنید.
حضرت در جمله بعدی فرمود «وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ»، یعنی سخن حق را بگوید حتی اگر برایش گران باشد. شما در دعای ندبه از کلمه عزیز استفاده میکنید و میگویید «عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری» یعنی برای من سخت است که خلق را ببینم ولی تو را نبینم. ما در مناسبات اجتماعی خیلی جاها باید سکوت کنیم. جاهایی هست که گفتن، خلاف موازین عقل و شرع است. بیشتر انسان باید سکوت کند. خوش به حال کسانی که اهل صمت و سکوت هستند. این آدم هم خودش رشد میکند و هم به دیگران ضرر نمیزند. اگر جاهلان ساکت شوند مردم به جان هم نمیافتند. تمام درگیریها برای این است که انسانهای نادان احمق جاهل، جاهل به معنای آدمهای خودباخته در برابر نفس، صحبت میکنند. حرف زدن این افراد اسباب دعوا و تفرقه و دعوا است و آتش درست میکند.
بنابراین اصل صمت و سکوت است مگر اینکه لازم باشد حرف بزند. ما برای حرف زدن دلیل میخواهیم. وقتی دلیل آمد و واجب شد انسان حرف بزند نباید سکوت کند چون اگر سکوت کند مخاطرهآمیز است. کسی که در گفتن حق ساکت باشد به فرموده معصوم، شیطان لال است. اینجا جای گفتن است. از اتفاق در بسیاری از مواجهههای اجتماعیمان باید حرف بزنیم ولی نمیزنیم، باید حقی را ابراز کنیم ولی نمیکنیم چون فکر میکنیم برایمان گران تمام میشود یا طرفدارانمان را از دست میدهیم.
بر اثر یک سکوت بیجا به قدری خسارت تولید میشود که تا سالیان سال ادامه دارد. گاهی اوقات طرف نه تنها سکوت میکند بلکه ابهامآفرینی هم میکند. همانطور که تا انسان سخن نگفته سخن در اختیارش است ولی وقتی گفت از دستش خارج میشود و انسان در اختیار سخنش است، سکوت بیجا هم همینطور است. یکجا شما باید حق را بگویید و از گفتن حق اجتناب نکنید و باید حق را گفت حتی اگر برای انسان هزینه داشته باشد. اگر حق را نگفتی عوارضی دارد که بر عهده شما قرار میگیرد. موانعی که مانع گفتن حق میشود این است که انسان منافعی را از دست میدهد یا ضرر مالی و آبرویی برایش در پی دارد.