arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۷۴۹۳۱۱
تاریخ انتشار: ۰۷ : ۱۸ - ۱۸ آذر ۱۴۰۲

چرا حزب الله فشار بر اسرائیل را تشدید نمی کند؟

سیدهادی برهانی؛ استاد مطالعات اسرائیل: حزب الله لبنان، به رهبری سید حسن نصرالله، روز هشتم اکتبر یک روز پس از عملیات طوفان الاقصی وارد عمل شد و به اهداف اسرائیلی در شمال سرزمین‌های اشغالی حمله کرد. به رغم حمایت مزبور از نیرو‌های فلسطینی، برخی حمایت حزب الله را ناکافی تلقی کرده و از آن انتقاد نموده اند. استدلال این عده عمدتا بر این پایه استوار است که امکانات حزب الله و توان آن برای حمله به اسرائیل بسیار بیش از آن اندازه‌ای است که تاکنون در این نبرد‌ها مورد استفاده قرار گرفته است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

چرا حزب الله فشار بر اسرائیل را تشدید نمی کند؟سیدهادی برهانی؛ استاد مطالعات اسرائیل: حزب الله لبنان، به رهبری سید حسن نصرالله، روز هشتم اکتبر یک روز پس از عملیات طوفان الاقصی وارد عمل شد و به اهداف اسرائیلی در شمال سرزمینهای اشغالی حمله کرد. از آن روز تاکنون (مجموعا به مدت شصت و چهار روز) این سازمان لبنانی درگیر نبرد سختی با ارتش اسرائیل شده و در این مدت حدود نود نفر از نیروهای آن در این نبردها کشته و تعدادی بیشتری زخمی شده اند. یکی از این کشته شدگان، به نام شهید سراج، فرزند رئیس فراکسیون حزب الله در مجلس لبنان، آقای محمد رعد، است. حمله حزب الله به لبنان علاوه بر وارد کردن خسارات جانی و مالی قابل توجهی به اسرائیل موجب معطل شدن بخش بزرگی از ظرفیت ارتش اسرائیل در مرزهای شمالی شده و تمرکز این ارتش بر مرزهای جنوبی و نبرد با حماس (در غزه) را دچار مشکل کرده است.

 به رغم حمایت مزبور از نیروهای فلسطینی، برخی حمایت حزب الله را ناکافی تلقی کرده و از آن انتقاد نموده اند. استدلال این عده عمدتا بر این پایه استوار است که امکانات حزب الله و توان آن برای حمله به اسرائیل بسیار بیش از آن اندازه ای است که تاکنون در این نبردها مورد استفاده قرار گرفته است. در این رابطه آنها می توانند به زرادخانه موشکی و پهبادی حزب الله اشاره نمایند که مملو از تسلیحات دقیق و موثرتر است.

این استدلال می تواند اطلاعات درستی  را در این زمینه (ظرفیت زرادخانه حزب الله) ارائه نماید اما فاقد تحلیل درستی از اوضاع است. ریشه اصلی چنین تحلیلی، عدم شناخت حزب الله و امکانات و تنگناهای واقعی آن است. شرایط یک عمل کننده، مانند حزب الله، تنها براساس امکانات نظامی صرف تعیین نمی شود. بلکه امکانات سیاسی، اقتصادی، بین المللی، افکار عمومی و ... همه و همه در این شرایط مد نظر قرار می گیرد. حتی از نظر نظامی نیز علاوه بر ظرفیتهای حمله، باید توان دشمن در دفاع و پاسخ گویی نیز ارزیابی و محاسبه شود.

در نظر گرفتن این عوامل، به تحلیلگران اجازه می دهد قضاوت درستی در مورد حزب الله و مشارکت آن در جنگ کنونی علیه اسرائیل داشته باشند. براین اساس می توان عملکرد حزب الله در شرایط فعلی را فوق توان آن و عملی کاملا جسورانه تلقی نمود. برای رسیدن به چنین برداشتی باید از قضاوت سطحی عبور نمود و براساس یک حزب الله شناسی منصفانه و واقع بینانه، یا مطالعات علمی حزب الله، دست به قضاوت زد.

 اما این اصل، شناسایی علمی و واقع بینانه، تنها در جریان فهم حزب الله به کار نمی آید و اصلی کلی است که می تواند و باید در همه قضاوتها در فضای عمل بین المللی به کار گرفته شود. در غیر اینصورت تحلیلگران و قضاوت کنندگان از قضاوتی منصفانه دور خواهند افتاد و مرتکب اشتباه می شوند. برای مثال عملکرد همه رهبران منطقه، از جمله رجب طیب اردوغان و محمد بن سلمان، را باید با همین روش مورد ارزیابی قرار داد. مانند مثال بالا، به راحتی می توان از اردوغان انتقاد نمود چرا همه روابط تجاری خود را با اسرائیل قطع نمی کند یا بر محمد بن سلمان خرده گرفت که چرا لوله های نفت را بر حامیان غربی اسرائیل نمی بندد؟ اما چنین انتقادهایی، بدون در نظر گرفتن شرایط سیاسی، اقتصادی، بین المللی و داخلی آنها از جنس انتقاد از حزب الله بدون توجه به شرایط واقعی حزب الله است.

عملکرد این رهبران و سایر رهبران منطقه (در رابطه با دفاع از فلسطینی ها در برابر هجوم اسرائیل) خالی از ایراد و انتقاد نیست اما این انتقادها زمانی اعتبار دارد که بر شناختی واقع بینانه و منصفانه از شرایط آنها استوار باشد. متاسفانه اغلب انتقادهای تند و قاطع از جانب منابعی صورت می گیرد که اطلاعات کمی از واقعیتهای منطقه دارند و در واقع از یک ترکیه شناسی یا عربستان شناسی علمی بسیار دور می باشند. اتفاقا به نظر بنده، به عنوان کارشناس مطالعات اسرائیل، هر دو شخصیت مزبور، و به ویژه نخست وزیر ترکیه، در جریان بحران کنونی عملکرد نسبی قابل توجهی در دفاع از حقوق فلسطینی ها در غزه داشته اند.

 اگر قضاوتها مبنای درستی نداشته باشد می تواند مواضع ما (در دفاع از فلسطین) را نیز تحت فشار و انتقاد قرار دهد. از چنین زاویه ای می توان از ایران انتظار داشت از زرادخانه عظیم موشکی و پهبادی خود برای حمایت از فلسطین استفاده نموده و مراکز حساس اسرائیل را هدف قرار دهد و یا حداقل اسرائیل را تهدید نماید اگر تجاوز به غیرنظامیان غزه را متوقف ننماید ایران از توان نظامی خود علیه اسرائیل استفاده خواهد کرد. اما اگر شرایط اقتصادی، سیاسی و ... در نظر گرفته شود قضاوت در این رابطه می تواند کاملا متفاوت باشد.

ایران مایل است نقش موثری در دفاع از مردم فلسطین و غزه، به ویژه در شرایط سخت و حساس کنونی، ایفا نماید اما فقر خاورمیانه شناسی علمی در کشور، ما را از این هدف دور نموده است. یک جهان شناسی واقع بینانه تایید می نماید کشورهای خاورمیانه، ظرفیت اصلی مبارزه با تجاوزات اسرائیل در سطح جهان می باشند. به عبارت دیگر بعید است بتوان در سایر مناطق و کشورهای جهان چنین ظرفیتی از ضدیت با تجاوزات صهیونیسم سراغ گرفت. برای مثال کشورهای چپ گرا مانند اعضای پیمان ورشو (سابق) در دوره ای بسیار مخالف صهیونیسم بودند و با اسرائیل قطع رابطه کردند اما با تغییر شرایط متحول شده و اینک بعضا از کشورهای غربی اسرائیل گراتر هستند.

مثال کشورهای چپ گرای باقیمانده مانند کوبا و کره شمالی نیز چنین است و نمی توان امید چندانی به آینده آنها داشت. اما ظرفیت ضد اسرائیلی در منطقه به دلیل تجربه عمیق ملتهای منطقه از ظلم و جنایات اسرائیل کاملا متفاوت و منحصربفرد است. موجودیت اسرائیل و سیاستهای آن در طول تاریخ این کشور همواره تجاوزی به منطقه و ملتهای آن بوده است. هم اینک اغلب کشورهایی که اسرائیل را به رسمیت نمی شناسند به خاورمیانه تعلق دارند اما کشورهایی از منطقه که با اسرائیل رابطه برقرار نموده، مانند مصر و اردن، نیز همچنان واجد ظرفیت ضدصهیونیستی قابل توجهی می باشند و در واقع از سر ناچاری به این رابطه پرتنش و غیرمردمی تن داده اند. اما مطالعات خاورمیانه غیرعلمی در کشور قضاوت ما نسبت به این کشورها را تحت تاثیر قرار داده و می تواند موجب ایجاد فاجعه ای در سیاست فلسطینی کشور شود.

بر این اساس، سیاست منطقه ای ایران به جای همکاری و هم افزایی با کشورهای منطقه (که بخش عمده و اصلی نیروهای ضدصهیونیستی جهان می باشند) به سوی تضاد و تقابل با آنها کشیده شده و از این ناحیه نه تنها موضع منطقه در برابر اسرائیل را تقویت ننموده بلکه موجب تفرق و احتمالا تضعیف آن شده است. برای مثال، از این چشم انداز قضاوت در مورد سیاست فلسطینی قطر نادرست و گمراه کننده است. قطر با استفاده از فرصتها و ابزارهای نرمی چون دیپلماسی، ورزش، کمکهای مالی و به ویژه رسانه (شبکه الجزیره) در دفاع از فلسطین کاملا موفق عمل کرده است. اما این عملکرد فوق العاده می تواند با استناد به قضاوتهای غیرواقع بینانه و سطحی نگرانه مانند ارتباط قوی این کشور با آمریکا و یا حتی دادن پایگاه نظامی به این کشور لوث شود. البته به نظر می رسد در سالهای اخیر این واقعیتها مورد شناسایی دستگاه دیپلماسی کشور قرار گرفته و موضع معقولی در برابر مسائل و کشورهای منطقه اتخاذ شده است اما این تحول مثبت بدون زیرساختهای لازم در خاورمیانه شناسی علمی، عربستان شناسی منصفانه و مطالعات ترکیه واقعی، همچنان متزلزل و ناپایدار است.

نظرات بینندگان