کد خبر: ۷۶۱۴۴۲
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۱۲ بهمن ۱۴۰۲
خاطرات محمد بلوری شماره بیست و دوم؛

سپهبد آزموده گفت اگر کلمه‌ای پس و پیش کنید، پدرتان را در می‌آورم

به مصاحبه با سپهبد آزموده باز می‌گردیم وقتی وارد اتاق انتظار دادستانی نظامی واقع در خیابان ثبت رو به روی ساختمان قدیمی شهربانی کل کشور شدم؛ دیدم خبرنگاران منتظر ورود ژنرال آزموده به سالن کنفرانس‌اند. نیم ساعتی که گذشت افسر جوانی ما را به سالن راهنمایی کرد. پس از چند دقیقه، انتظار آزموده با همان چهره سرد و اخمویش وارد شد و بی آن که نگاهی به خبرنگاران بکند با بی اعتنایی و بدون سلام و خوش آمدگویی معمولی، در رأس میز بلندی روی صندلی مخصوصش نشست.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛  محمد بلوری (زاده ۱۳۱۵)، روزنامه نگار و مطبوعات ایران است. وی سابقه فعالیت در روزنامه‌های مختلف کشور را دارد و از پیشکسوتان مطبوعات محسوب میشود. وی برای مدتی در اوایل انقلاب سردبیر روزنامه کیهان و رئیس سندیکای مطبوعات در آخرین دوره آن بود. دبیر سرویس حوادث روزنامۀ ایران (۷۳ تا ۸۱)، دبیری روزنامۀ اعتماد و سردبیری ویژه نامه‌های حوادث روزنامه جام جم از جمله فعالیت‌های او بوده است. وی نقش مطبوعاتی پررنگی در افشا قتل‌های زنجیر‌ه ای داشت.
در آذر سال ۱۳۹۸ از کتاب «خاطرات شش دهه روزنامه نگاری» وی به همت مجله بخارا و نشر نی (ناشر این کتاب) که توسط سعید اردکان زاده یزدی تهیه شده بود، رونمایی شد.

«انتخاب» روزانه بخش‌هایی از این کتاب را منتشر کند.

توقیف کیهان به خاطر افشای جنایات آیشمن ایران-دوم

به مصاحبه با سپهبد آزموده باز می‌گردیم وقتی وارد اتاق انتظار دادستانی نظامی واقع در خیابان ثبت رو به روی ساختمان قدیمی شهربانی کل کشور شدم؛ دیدم خبرنگاران منتظر ورود ژنرال آزموده به سالن کنفرانس‌اند. نیم ساعتی که گذشت افسر جوانی ما را به سالن راهنمایی کرد. پس از چند دقیقه، انتظار آزموده با همان چهره سرد و اخمویش وارد شد و بی آن که نگاهی به خبرنگاران بکند با بی اعتنایی و بدون سلام و خوش آمدگویی معمولی، در رأس میز بلندی روی صندلی مخصوصش نشست. صورتی تکیده با پوستی تیره و افیونی و چانه‌ای کشیده داشت و با کمری خمیده سرش را پایین گرفته بود چشم‌های خمارش نگاهی کم فروغ داشت و با آن گردن دراز استخوانی،سیبک برجسته زیر گلویش برجسته‌تر به چشم می‌آمد. به اندام نحیف و شانه‌های افتاده‌اش لباس نظامی گل و گشادی پر از بند چرمی و نشان و درجه‌زار می‌زد.

 با شیطنت در ذهنم تن لخت استخوانی‌اش را تصور کردم که همچون یک کیسه کش مافنگی، قوزی با لنگ و قطیفه‌ای بر دوش در حمام عمومی مشغول است. آزموده در سکوت و انتظار خبرنگاران نگاهی به ورقه‌ای با نشان دادستانی انداخت و بدون مقدمه به شیوه بازجو‌ها گفت: «بنویسید س! » (یعنی سؤال). بعد از روی نوشته‌ای ماشین شده متن سؤالی را از جانب خبرنگاران خواند و سپس خطاب به خبرنگاران گفت: بنویسید: «ج!» (یعنی جواب) بعد از روی نوشته توضیحاتی درباره دستگیری اعضای یک گروه از افسران حزب توده که قصد داشتند دست به مبارزه مسلحانه‌ای بزنند خواند.

با این توضیح که در دادگاه‌های نظامی برخی از آنان به مجازات‌های سنگین حبس با اعمال شاقه و برخی به اعدام محکوم شده‌اند. آزموده پس از خواندن چند «س» و «ج» دیگر نیم نگاهی به ما خبرنگاران حاضر کرد و با لحن هشدار‌دهنده‌ای گفت: «مواظب باشید اگر کلمه‌ای پس و پیش بشود پدرتان را در می‌آورم.» بعد بی اعتنا به جمع از سالن بیرون رفت با تعجب خبرنگاران را دیدم که با رضایمندی از انجام چنین مصاحبه‌ای شتاب دارند، هرچه زودتر به روزنامه‌های صبح و عصر برسند و آنچه را نوشته‌اند تحویل سردبیران بدهند. من تعجب می‌کردم که در ظاهر نشانه‌ای از گله و شکایتی از این مصاحبه توهین‌آمیز در چهره‌شان هویدا نیست. اما هنگامی که از ساختمان فرمانداری نظامی بیرون می‌آمدم یکی از خبرنگاران باسابقه و کارکشته روزنامه اطلاعات از راه رسید. با چشمان آبی مهربانش نگاه اندوهناکی به من کرد و گفت می‌بینی بلوری جان با چه جانور‌هایی طرفیم؟  بعد از سر احتیاط چشم به پشت سرش گرداند و ادامه داد تعجیم بیشتر از این است که بچه‌ها از این مصاحبه توهین‌آمیز ککشان هم نگزید.

وقتی سر کوچه ساختمان ثبت احوال از هم جدا شدیم احساس می‌کردم از رفتار تحقیر‌آمیز این دادستان مستبد نظامی قلبم فشرده می‌شود و با خودم گفتم: «خدایا آیا روزی خواهد آمد که این نظامی بیرحم خودش به خاطر جنایاتش به دادگاه احضار شود و به عنوان متهم در برابر قاضی بنشیند تا بازجویی پس بدهد؟ »

سال‌ها از ماجرای مصاحبه تحقیر‌آمیز آزموده گذشت تا رؤیای من با روی کار آمدن دولت علی امینی به حقیقت پیوست و این ژنرال مقتدر و کینه توز رژیم به اتهام ارتکاب اعمال جنایت‌آمیز علیه زندانیان سیاسی تحت تعقیب قرار گرفت و برای بازجویی به دادسرای تهران احضار شد. از شگفتی‌های، روزگار این بار یک زندانی سیاسی سابق از دستگیر شدگان به دست این ژنرال به عنوان وزیر دادگستری بر مسند قدرت قضایی کشور نشسته بود و سپهبد حسین آزموده دادستان نظامی و رئیس سابق دستگاه قضایی ارتش، به عنوان متهم در برابر او قرار می‌گرفت.

 

وزیر دادگستری نورالدین الموتی از زندانیان سیاسی و جزء گروه معروف ۵۳ نفر بود گروهی که اعضایش با نقش‌های عجیب توانسته بودند از زندان قصر تهران فرار کنند؛ تا اینکه بعد از سال‌ها الموتی در دوران نخست وزیری امینی به وزارت دادگستری رسید. احضار آزموده به دادگستری و بازجویی چندروزه از او در دادسرای تهران از افکار عمومی پنهان نگه داشته شده بود اما من توانستم در یک مصاحبه تاریخی با الموتی خبر احضار آزموده را فاش کنم در این مصاحبه وزیر دادگستری از اسرار جنایات هولناکی که این ژنرال سفاک در بازداشتگاه‌های زندانیان سیاسی مرتکب شده بود پرده برداشت.

 

ادامه دارد....

نظرات بینندگان