سرویس تاریخ «انتخاب»: محمد بلوری (زاده ۱۳۱۵)، روزنامه نگار و مطبوعات ایران است. وی سابقه فعالیت در روزنامههای مختلف کشور را دارد و از پیشکسوتان مطبوعات محسوب میشود. وی برای مدتی در اوایل انقلاب سردبیر روزنامه کیهان و رئیس سندیکای مطبوعات در آخرین دوره آن بود. دبیر سرویس حوادث روزنامۀ ایران (۷۳ تا ۸۱)، دبیری روزنامۀ اعتماد و سردبیری ویژه نامههای حوادث روزنامه جام جم از جمله فعالیتهای او بوده است. وی نقش مطبوعاتی پررنگی در افشا قتلهای زنجیره ای داشت.
در آذر سال ۱۳۹۸ از کتاب «خاطرات شش دهه روزنامه نگاری» وی به همت مجله بخارا و نشر نی (ناشر این کتاب) که توسط سعید اردکان زاده یزدی تهیه شده بود، رونمایی شد.
«انتخاب» روزانه بخشهایی از این کتاب را منتشر کند.
قسمت چهارم- جنگ ظفار
هنگام پرواز با هلیکوپتر بر فراز منطقه جنگی با سروان محمدزاده، یکی دیگر از همکلاسیهای دوران تحصیلم در شهر شاهی برخورد کردم. ضمن احوالپرسی و یادآوری خاطرات پرسید چند روز قرار است در ظفار بمانید؟ گفتم: حداکثر دوازده روز گفت: «دو تخته قالی و مقداری سوغاتی برای خانوادهام تهیه کردهام. اگر زحمتی نیست اینها را با هواپیما که به ایران برمی گردید به تهران ببرید. با خانوادهام تماس میگیرم که بیایند از شما تحویل بگیرند خیلی ممنون میشوم. » گفتم: « در عالم دوستی وظیفه است. اما قالیها و سوغاتیها را همین جا تهیه کردهای؟ »
گفت: « از صلاله خریدهام؛ هفتهای یک روز به اتفاق عدهای از افسران و درجهداران اجازه داریم برای خرید و گردش به صلاله برویم. در بازار صلاله این جور اجناس که قاچاقچیان از کشورهای مختلف میآورند فراوان است و به قیمت خوبی میشود خریدشان همه افسران و درجهداران هم از این فرصت استفاده میکنند و مشغول خرید برای خانوادهشان میشوند. »
اما هنگام گذر از حاشیه اردوگاه سربازان متوجه وضع غیرعادی در میان چادرها شدیم. همهمهها نشان میداد اتفاقی افتاده است. فهمیدیم نیمههای شب گروهی از شورشیان ظفار وارد اردوگاه شدهاند و در یکی دو چادر با انداختن تسمههایی به گردن چند سرباز آنها را در خواب خفه کردهاند و موفق به فرار شدهاند. یکی از درجهداران گفت: « شورشیان فراری در جنگلهایی در نزدیکی اردوگاه نظامی پراکندهاند و به خاطر این که در مصرف فشنگ صرفهجویی کنند تسمههایی از پوست و روده شتر در دست دارند که از آن برای کشتن سربازان ما استفاده میکنند. آنها با دیدن گروههای گشتی ما از کمین گاهها بیرون میآیند و از پشت سر حمله میکنند و تسمهها را به گردن گشتیها میاندازند آنها برای غافلگیر کردن سربازان ما حیلههای مختلفی به کار میبرند. یکی از شیوههای معمول برای به دام انداختن نیروهای گشتی ما در اعماق جنگلها این بود که به گردن حیوانات اهلی مثل گاو و الاغ در تاریکی شب فانوس میانداختند و رهایشان میکردند. گشتیهای ما هم دیدن روشنی فانوسها در تاریکی جنگل به خیال این که با دشمن روبه رو شدهاند از سنگرها و کمینگاهها به طرفشان شلیک میکردند در این هنگام، شورشیان ظفار از روی روشنی گلولههای سربازان ما محل استقرارشان را تشخیص میدادند و آنها را رگبار میبستند. »
هنگام پرواز با هلیکوپتر در بیابان چشمم به چند هلیکوپتر متعلق به ارتش ایران و هواپیمای جنگنده با تاندر برد انگلیسی افتاد که شورشیان ظفار با موشکهای روسی آنها را منهدم کرده بودند. از ارتش اردن هم که بیست فروند هواپیمای جنگنده به ظفار فرستاده بودند چند هواپیما با موشک شورشیان سقوط کرده بود. یکی از افسران ایرانی برایم تعریف کرد شورشیان میتوانستند با موشکهای سام ۷ ساخت که یمن جنوبی در اختیارشان گذاشته بود هواپیماها و هلیکوپترهای ما را در آسمان شکار کنند. میدانید که موشکهای سام ۷ وقتی به پرواز درمی آیند هواپیماها را با رهگیری حرارتی که از لوله اگزوزشان خارج میشود، تعقیب میکنند تا با آنها برخورد کنند. برای برطرف کردن این خطر، کارشناسان نظامی ایرانی و انگلیسی در یک جلسه فنی اضطراری به مشاوره پرداختند و سرانجام موفق شدند شیوهای ابداع کنند تا موشکهای سام ۷ در آسمان منحرف شوند و با هواپیماهای ما برخورد نکنند این افسر ایرانی توضیح داد متخصصان ایرانی لولههای مخصوصی که ساخت هریک بیست هزار تومان هزینه داشت به لوله اگزوز هواپیماها و هلیکوپترها وصل کردند. این لولههای شبیه به لوله بخاری با زاویهای ۹۰ درجه ساخته شده که یک سرش به دهانه لوله اگزوز وصل میشود و دهانۀ سر دیگرش رو به آسمان قرار دارد تا حرارت خارج شده از هواپیما را برخلاف مسیر پرواز هواپیما رو به بالا هدایت. کند این ابتکار بسیار مؤثر افتاده و تا حدی از اصابت موشک به جنگندهها جلوگیری میکند.
همچنین برای جلوگیری از هجوم شبانه شورشیان به پایگاه نظامی ایرانیان حصاری بلند با سیم خاردار به طول چند کیلومتر دور اردوگاه کشیده شده بود و شبها جریان قوی برق به سراسر این شبکه فلزی وصل میکردند تا به محض تماس یک شورشی فراری با آن حصار طرف بر اثر اتصال جریان برق کشته شود. این دیوار مرگبار فلزی منطقه جنگلی و غارهای موجود در درهها را از پایگاه ایرانیان جدا میکرد چراکه بیشتر چریکهای فراری شبها در میان جنگلها و بیشه زارها پراکنده میشدند. صبحها وقتی از خواب بیدار میشدم میدیدم چند گاو و گوسفند و روباه بر اثر برق گرفتگی کشته شدهاند و لاشههایشان از بدنهٔ حصار فلزی آویزان است.
اما شورشیان ظفار موشکهای سام ۷ را برای شکار جنگندههای ارتش ایران چگونه شلیک میکردند؟ هنگامی که بر فراز جبهههای جنگ پرواز میکردیم از آسمان چشمم در کنار سنگرهای خالی شورشیان به لکههای سیاهی میافتاد که همچون سایههایی روی خاک به نظر میرسیدند و در اطرافشان دایره وسیعی از سوختگی به چشم میآمد. افسر همراهمان توضیح داد: « در هر محل، دو لکه سیاه نشانۀ دو شورشی است که هنگام شلیک موشک پیکرشان در آتش سوخته» با تعجب پرسیدم: «هنگام شلیک موشک سام ۷؟ مگر موشک سام را از یک سکوی مخصوص شلیک نمیکنند؟ میدانم که هنگام شلیک این موشک در اطراف سکوی پرتاب جهنمی از آتش بر پا میشود. »
گفت: «بله، اما شورشیان ظفار تجهیزات لازم را برای آتش کردن موشک ندارند. معمولاً وقتی میخواهند هواپیما یا هلیکوپتری را شکار کنند یک شورشی موشک سام را میگذارد روی دوشش و هواپیما یا هلیکوپتری را هدف میگیرد و نفر دوم که به عنوان خدمه در کنارش قرار دارد موشک را به کار میاندازد. در این موقع هردو در شعلهای که هنگام پرواز موشک زبانه میکشد میسوزند و تبدیل به اسکلتهای سوختهای میشوند. در واقع به قیمت جانشان یک هواپیما یا هلیکوپتر را سرنگون میکنند. »
از این اسکلتهای سوختۀ شورشیان در سراسر صحنه جنگ فراوان به چشم میخورد. درعین حال یک دیوارهٔ فلزی مرگبار هجده کیلومتری معروف به خط دماوند یا خط داغ با مینها و تلههای انفجاری در امتداد مرز یمن غربی با ظفار کشیده شده بود. در حقیقت خط داغ دماوند از حاشیه شمالی دریای عربی آغاز میشد و از کنارههای جنگل و دره و بیابان میگذشت و تا منطقهٔ معروف به «خارفیت» امتداد مییافت تا راه نفوذ شورشیان و نظامیان یمنی که از یمن جنوبی اسلحه و مهمات جنگی به ظفار انتقال میدادند قطع شود. درجه داری که با ما خبرنگاران همراه بود میگفت: «شب یا روز اگر صدای غرش انفجار یک مین از زنجیره این خط داغ در دل جنگل یا بیابان بپیچد نگرانی نداریم چون لابد شتر یا بز یک کشاورز ظفاری روی مینهای کاشته شده در مسیر خط دماوند رفته وگرنه شورشیان جرئت نمیکنند قدم در این منطقه بگذارند. »
جنگ خونبار ظفار با سقوط سه پایگاه مهم و استراتژیک شورشیان ظفار به پایان میرسید، اما برای فتح این مناطق خون بسیاری از جوانان ما ریخته شد.
من برای عکسی که سردبیر در اختیارم گذاشته بود شرح کوتاهی نوشتم و یادآور شدم: «گوگوش، خواننده ایرانی در جریان سفر به ظفار برای اجرای برنامه به دعوت انگلیسیها به پایگاه آنها رفته و فرمانده انگلیسی به این مناسبت اسم محل استقرارشان را پایگاه گوگوش گذاشته است. » سردبیر هم نوشتهام را بی آن که نگاهش کند به بخش حروف چینی فرستاد تا به عنوان شرح عکس در صفحۀ آخر کیهان چاپ شود.