arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۷۶۵۳۸۳
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۸ - ۳۰ بهمن ۱۴۰۲
«خاطرات مئیر عزری» شماره دو؛

خاطرات سفیر اسرائیل در ایران: وقتی با رئیس ساواک دیدار کردم

نخستین همکاری‌های موساد با ساواک به دیدار تیمور بختیار در سپتامبر ١٩٥٧ به درخواست دکتر محمد صدریه اول سفارت ایران در فرانسه و بعد‌ها نماینده ایران در اسرائیل) با یعقوب صور (سفیر اسرائیل در فرانسه)، و میانجی‌گری امریکایی‌ها باز می‌گشت. صور و بختیار در خانه یعقوب کاروز (مشاور سیاسی  سفارت اسرائیل در فرانسه) یکدیگر را دیدند، بختیار پیشرفت‌های ارتش اسرائیل در جنگ سینا را ستود؛ نامبرده پیش از فرماندهی ساواک فرمانده لشکر دوم زرهی بود، و پیام شاهنشاه ایران را در زمینه همکاری‌های اطلاعاتی و ارزیابی‌های سیاسیی خاورمیانه به آگاهی صور رسانید. شوروی‌ها از یک سو و پان ناصر از دیگر سو اسرائیل را وامی داشت تا دست ایران را به عربیسم به گرمی بفشارد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: مئیر عزری، متولد اصفهان و از خانواده‌های یهودی ایران بود که نقش مهمی در آژانس یهود داشت. او از سال ۱۳۳۶ تا پیروزی انقلاب در ایران به عنوان سفیر غیررسمی اسرائیل حضور داشت. مئیر عزری در سال ۱۳۸۰، خاطرات خود را نوشت و در آن به نقش و نفوذ جامعه یهودی در ایران قبل از انقلاب اشاره کرد. خاطرات او به کوشش غلامرضا امامی و توسط نشر علم منتشر شده است.


«انتخاب» روزانه بخش‌هایی از این کتاب را منتشر می‌کند.

 

آن روز‌ها گویی در تاریکی دست و پا می‌زدم و چیز چندانی از همکاری‌های دستگاه ساواک با موساد نمی‌دانستم. روزی در خیابان به یک اسرائیلی برخوردم که سال‌ها پیش به اسرائیل مهاجرت کرده در «کیبوتص کیومت برنر» زندگی می‌کرد و پس از چندی به ایران بازگشته بود. نامبرده می‌گفت: روزی در خیابان استانبول به دو تن یهودی با چهره اروپانی برخورد کردم که به زبان عبری صحبت می‌کردند، چندی پس از این رویداد دانستم که آن دو آویگدور باور و دیگری، ف، نمایندگان موساد در ایران بودند که کار‌هایشان از ما پنهان مانده بود. «آویگدور باور» سال‌ها پس از این آشنانی به سرپرستی  شرکت لوله نفت ایلات - اشکلون رسیده بود و در یک تصادف رانندگی کشته شد.

نخستین همکاری‌های موساد با ساواک به دیدار تیمور بختیار در سپتامبر ١٩٥٧ به درخواست دکتر محمد صدریه اول سفارت ایران در فرانسه و بعد‌ها نماینده ایران در اسرائیل ) با یعقوب صور ( سفیر اسرائیل در فرانسه )، و میانجی‌گری امریکایی‌ها باز می‌گشت. صور و بختیار در خانه یعقوب کاروز ( مشاور سیاسی  سفارت اسرائیل در فرانسه ) یکدیگر را دیدند، بختیار پیشرفت‌های ارتش اسرائیل در جنگ سینا را ستود؛ نامبرده پیش از فرماندهی ساواک فرمانده لشکر دوم زرهی بود، و پیام شاهنشاه ایران را در زمینه همکاری‌های اطلاعاتی و ارزیابی‌های سیاسیی خاورمیانه به آگاهی صور رسانید. شوروی‌ها از یک سو و پان ناصر از دیگر سو اسرائیل را وامی داشت تا دست ایران را به عربیسم به گرمی بفشارد. نقش ایران در خلیج فارس مرز‌های در از این کشور با عراق و نیاز‌های نفتی از دیگر انگیزه‌هایی بودند که سران اسرائیل را به نزدیکی به ایران فرامی خواندند. دیدار دیگر بختیار در ماه اکتبر همان سال با ایسرهرنل، فرمانده موساد، و سپس با یعقوب کاروز بود که در دسامبر همانسال به تهران رفت تا پایه‌های اجرایی همکاری‌های گسترده را برنامه‌ریزی کند. از این پس بده بستان آگاهی‌های امنیتی و دیدار‌های سران دو سازمان دامنه گسترده‌تری یافت. یک هفته پس از دیدارم با سرهنگ شاهین روزی تلفن زنگی زد خودش بود پس از خوش و بشی گرم درخواست کرد چند شماره از هفته نامه ستاره شرق را برایش بفرستم. هفته نامه‌ها آماده شدند و در دیداری که با وی داشتم به خوبی برایم روشن گشت که برخورد سرهنگ زمین تا آسان دگرگون شده و با بینشی تازه مرا می‌نگرد. چنین وانمود می‌کرد که همۀ گفت‌و‌گو‌هایمان را به آگاهی بختیار رسانده و در آینده نزدیکی از سوی وی به دیداری فراخوانده خواهم شد. گزارش این دیدار تازه را نوشتم چندی گذشت و از بختیار چیزی نشنیدم، پنداشتم رده‌های بالاتر خود بهتر می‌دانند چه باید بکنند. روزی در ماه‌آوریل ۱۹۵۹ تلفن دفترم زنگ زد و بختیار مرا برای شام به خانه پوران شاپوری ( همسر دوم بختیار)، در یکی از کوچه‌های امیرآباد فراخواند شنیده بودم فرمانده ساواک و معاون نخست وزیر که گزارش‌هایش را تنها به شاه می‌داد این خانه را برای دیدار‌های ویژه و دوستان بسیار نزدیکش برگزیده است.

آن شب برای نخستین بار مرد آهنین ایران را که شنیده بودم چون کوه در برابر دشمنان کشور ایستاده و با سنگدلی همۀ بدخواهان را سرکوب کرده با چشمانم می‌دیدم مردی بود آرام و فروتن مهربان و می‌همان نواز با رفتاری پسندیده و آداب‌دان از روزگار و زندگی پیش از مهاجرتم پرسید، هنگامی که از نام و پیشینه پدرم آگاه شد. ریشه آشنانی را دریافت و گفت: نام صیون عزری را از بزرگان خانواده‌ام بار‌ها شنیده‌ام، به ویژه که بی بی خاتون خانم عمویم در دهکده خانوادگی فریدن زندگی می‌کند و گاهگاهی برای دیدارهانی به اصفهان می‌رود. پدر شما را خوب می‌شناسد و او را می‌ستاید. از پدر و خانواده‌ام بیشتر پرسید و سرانجام پیشنهاد کرد هر گونه نیازی را در هر زمین‌های با او در میان نهم و بی رودربایستی خود را از او بدانم گفت و گو به آشنائی ی من با ژنرال کیا فرمانده اداره دوم ارتش کشیده شد در لابلای پاسخ‌هایم خوب می‌دانستم که او از و در روند گسترش پیوند اقتصادی و سیاسی ایران و اسرائیل می‌داند.

در شگفت بودم چرا در این باره که چه کسی مرا به ایران فرستاده یا گزارش‌هایم را به چه کسی در اسرائیل می‌فرستم چیزی نپرسید. دریافتم که می‌همانان ایرانی که از اسرائیل بازدید نموده بودند باید نامبرده را از داستان ماموریت من آگاه کرده باشند و نباید نکته‌ای در این زمینه از دیدگاهش پنهان مانده باشد.

در نخستین روز‌های سال1960 دریافتم که هفته نامه ستاره شرق در فهرست رسانه‌هایی گنجانده شده که از پشتیبانی‌های مالی ساواک باید برخوردار شود. یکی از این می‌همانان دکتر شجاع الدین شفاء معاون وزیر دربار و سرپرست پیوند‌های فرهنگی ایران در بیرون از کشور بود در یکی از روز‌هایی که با دکتر شفا در باره برگزاری ی جشن‌های دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی دیداری داشتم؛ نامبرده گفت: شاهنشاه از دیدگاه‌های هفته نامه ستاره شرق به نام تنها رسانه پسندیده‌ای به زبان فارسی در بیرون از کشور آگاه گشته و به بختیار دستور داده‌اند بودجه ماهیانه‌ای برابر با پانزده هزار تومان در وجه آن رسانه کارسازی شود. در آن روزگاران رقم پانزده هزار تومان در ماه رقمی ارزنده بود کوشیدم ته و توی داستان را از زبان سرهنگ ابوالحسن سعادتمند که سرپرست امور رسانه‌های گروهی در ساواک بود درآورم که در بخش‌های دیگر از او خواهم گفت. سعادتمند که جانشین شاهین و پس از وی سرهنگ کیهانی شده بود و سرهنگ مولوی در فرماندهی پلیس راه ژاندارمری روزی در جاجرود هلیکوپترش افتاد و به جهان مانا شتافت، نماینده ساواک در کمیته مرکزی جشن‌های دوهزار و پانصدساله شاهنشاهی نیز از این داستان آگاه روز پنجم ژوئن ۱۹٦۰ به وزارت خارجه نوشتم از دریافت بودجه‌ای که ساواک شایسته پرداخت به ماهنامه ستاره شرق شناخته تاکنون خودداری کرده‌ام پیشنهاد شما چیست؟ پاسخ رسید که شایسته‌ترین شیوه را پیش گرفته‌ام زیرا توانسته‌ام خود را به زیرکی از زیر بار سنگین ساواک برهانم پیش از اینکه در‌آوریل ١٩٦١ بختیار از کار برکنار گردد چندین دیدار دیگر با وی داشتم و دریافتم که پیوند موساد با ساواک ریش‌های نیرومند گرفته است نام رمز بختیار در نگارش‌ها، «بخور» بود که در زبان عبری برابر با نخست زاد است. ایر هرنل در بریانیی این پیوند بسیار کوشیده بود و باور داشت روزی از ارزشی ویژه برخوردار خواهد کشت ایسر به پیشنهاد‌ها و درخواست‌های بختیار بسیار پایبند بود، چنانچه در زمینه فرستادن گروه کارشناسان کشاورزی و آبیاریی اسرائیلی به ایران برای زمین‌های وی بیدرنگ دست به کار شد پینحاس سپیر وزیر‌ دارایی گویا او را یاری داد و در میان گروه کارشناسان اهرون وینر سرپرست سازمان( ل. ) یا سازمان برنامه‌ریزی ی آبیاریی، اسرائیل اسحق لوی (مدیر کل وزارت کشاورزی)، دیده می‌شدند که در می‌همانسرای ویژه ساواک در قلهک به گفت و گو با همتایان ایرانی نشسته بودند. آن‌ها روزی به ناگاه مرا نیز برای پاره‌ای گفت و گو‌ها فراخواندند تا در پیشبرد برخی کار‌ها گروه را یاری دهم. تیمسار منوچهر هاشمی سرپرست ادارۀ هشتم ساواک در پائیز سال ۱۹۹۵ ۰ کتابی به زبان فارسی با نام داوری سخنی از کارنامه ساواک در انگلستان به چاپ رسانده و از برخی همکاری‌های ساواک با موساد یاد کرده است. نامبرده از همکاری‌های امنیتی با کشور‌های پیمان مرکزی در ردیابی‌های دست اندرکاران جنبش چپ در آمریکا و نیز همکاری در این رشته با سه سرویس اطلاعاتی ایران اسرائیل و ترکیه در چهارچوب کمیته کانه م ینویسد. همکاری‌های چند سویة ساواک با دستگاه‌های امنیتی مختلف و سازمان‌های اطلاعات و امنیت خارجی آمریکا و انگلیس و همچنین داد و ستد‌های اطلاعاتی با آلمان، فرانسه اسرائیل کره جنوبی و پاکستان روندی آشنا بود. تیمسار هاشمی یک هفته پس از اینکه در تابستان 1963، به فرماندهی اداره هشتم ساواک رسید، برای گسترش روابط با دستگاه‌های امنیتی با نمایندگان CIA و ایران دیدار کرده و با دیگران نیز دیدار‌ها و گفت وگوهایی داشته است.

 

 

نظرات بینندگان