کد خبر: ۸۴۵۵۸۸
تاریخ انتشار: ۲۴ : ۲۳ - ۲۹ دی ۱۴۰۳

یادداشت‌های علم، یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۴۹: شاه گفت مصری‌ها می‌گویند بیایید تکلیف خلیج فارس را با هم تعیین کنیم؛ گفتم: اینها از آن سوی کویت، دارند در امور خلیج فارس دخالت می‌کنند / شاه خیلی به فکر فرو رفت

یادداشت‌های اسدالله علم: صبح شرفیاب شدم. شاهنشاه فرمودند: مصری‌ها خیلی ماتحت ما را لیس می‌زنند! عرض کردم: از چه لحاظ می‌فرمایید؟ فرمودند: خیلی تملق می‌گویند و به ما می‌گویند بیایید تکلیف خلیج فارس را با هم تعیین کنیم. عرض کردم: جرأت جسارت ندارم، ولی اگر اجازه بفرمایید عرض کنم، مطلب برعکس است. با تعجب و عصبانیت فرمودند: چرا؟ عرض کردم: اولاً شاهنشاه همیشه در ده سال گذشته می‌فرمودید این ها باید بیایند از ما عذرخواهی کنند، تا رابطه برقرار کنیم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.  
 
«انتخاب» هر شب یادداشت‌های روزنوشت علم را منتشر می‌کند.
 
یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۴۹: صبح شرفیاب شدم. شاهنشاه فرمودند: مصری‌ها خیلی ماتحت ما را لیس می‌زنند! عرض کردم: از چه لحاظ می‌فرمایید؟ فرمودند: خیلی تملق می‌گویند و به ما می‌گویند بیایید تکلیف خلیج فارس را با هم تعیین کنیم. عرض کردم: جرأت جسارت ندارم، ولی اگر اجازه بفرمایید عرض کنم، مطلب برعکس است. با تعجب و عصبانیت فرمودند: چرا؟ عرض کردم: اولاً شاهنشاه همیشه در ده سال گذشته می‌فرمودید این ها باید بیایند از ما عذرخواهی کنند، تا رابطه برقرار کنیم. این کار را... نکردند که هیچ، ما تازه ترکیه و اردن را برانگیختیم که واسطه رابطه ما بشوند. حتی شنیدم در اعلامیه ما تشکر از این دو کشور هم بوده است و بعد وقتی قضیه در هیئت دولت مطرح بود، انصاری وزیر اقتصاد که سابقه سفارت در واشنگتن و پاکستان دارد، گفته است اگر این تشکر را مصری‌ها نکنند که آبروی ما پاک می‌رود.
 
 بعد این قسمت از اعلامیه حذف شده! ثانیاً با تمام این وساطتها مصر، محض عراق خاک بر سر، از برقراری رابطه خودداری می‌کرد، تا وقتی رابطه او با عراق به هم خورد و به ما نزدیک شد تا عراق را بکوبد. پس ابتکار عمل هم در دست اوست.
 
ثالثاً سیاست شاهنشاه همیشه این بود که هیچ دولتی که در سواحل خلیج فارس زمین ندارد، حق مداخله در امور خلیج ندارد. حالا ایشان از آن سوی کویت و عربستان ادعای مداخله در امور خلیج فارس می‌کند. پس این چه تملقی است؟ دیگر شاهنشاه هیچ نفرمودند. من هم خجل شدم که با این صراحت حرف زدم.شاهنشاه خیلی به فکر فرو رفتند....
 
بعد از مرخصی، سفیر مجارستان به دیدنم آمد. کاغذی از اولبریخت [دبیرکل حزب کمونیست] آلمان شرقی برای شاهنشاه آورد، که استدعا کرده بود او را به رسمیت بشناسیم. دلائل زیادی بر موجودیت خود ذکر کرده بود که از آن جمله ملاقات صدر اعظم [آلمان شرقی] با صدراعظم آلمان غربی است.
 
عصری [ کاردار] انگلیس به دیدنم آمد - سفیر در مسافرت داخله کشور است. خبر آورد که آن معامله بزرگ نفتی [را] که شاهنشاه پیشنهاد فرموده بودند ظرف ده سال پانصد ملیون لیره نفت به آنها بفروشیم و در عوض از خود انگلیس اسلحه و حتی کارخانه تانک سازی بخریم، رد کرده‌اند. به این دلیل که دولت انگلیس در معاملات نفتی نمی تواند وارد بشود. اوقات مرا خیلی تلخ کرد. گفتم: دولت انگلیس همه جور حمایت از شرکت‌ها می‌کند، وقتی می‌گوییم بار بردار، می‌گوید من مرغم و وقتی می‌گوییم بپر، می‌گوید من شترم! خیلی تند با او صحبت کردم. گفتم: پس لااقل به شرکت‌ها بگویید نفت بیشتری ببرند. گفت: به آنها هم نمی‌توانیم خارج از ظرفیت تجارتی آنها فشار بیاوریم. گفتم: پس ما هم هر کاری بتوانیم انجام خواهیم داد. خبرهای دیگری هم می‌داد، که اگر با ما معامله اسلحه بکنید، می‌توانیم قول بدهیم که نرخ بهره اعتباری را که می‌دهیم، از نرخی که برای بهرۀ موشک‌های ریپیر دادیم، بیشتر نخواهد بود و قیمت اجناس را هم ولو از شرکتهای خصوصی باشد، تضمین می‌کنیم.
نظرات بینندگان