
س - آقای نزیه استدلال طرفداران ائتلاف با پیشه وری و حزب توده چه بود؟
طرفداران ائتلاف که مرحوم الهیار صالح بود، دکتر سنجابی بود، زیرکزاده بود و چند نفر دیگر، اینها میگفتند که مصلحت مملکت ایجاب میکند که ما با اینهــا ائتلاف کنیم تا بعد بتوانیم با اینها بر اثر ائتلاف و نزدیکی و مذاکرات نزدیک بــــــه نتایجی برای نجات آذربایجان برسیم. و البته بعدها من از الهیار صالح میشنیدم که میگفت " ما اشتباه کردیم. " یعنی اول اینها فکر میکردند که خودشان را تطبیق بدهند با سیاست دولت قوام السلطنه در حالیکه یک حزب اجبار نداشت این کار را بکند. دولت سیاستی داشت، خوب کار خودش را میکرد ولی حزب بنظر بنده لازم بود امانت فکر و راه خودش را حفظ کند و ما به این مناسبت از حزب ایران جدا شدیم هم قضاوت عموم این بود که ما درست فکر کردیم ما راه صحیح را انتخاب کردیـــــــــم.
حزب وحدت ایران مدتها فعالیت خودش را داشت، تا سالهای ۲۷ ۲۸ حزب فعالیت میکرد و در سال ۲۸ همانطور که اطلاع دارید جبهه ملی بوجود آمد.
س - آقای نزیه قبل از اینکه برسیم به جریان جبهه ملی من میخواهم از حضورتان یک سؤالی بکنم راجع به جریان آذربایجان. درباره جریان آذربایجان بحث هست که در ا سیاست شخص شاه واقع چه کسی موفق شد که آذربایجان را نجات بدهد؟ در آن زمان یا تدبیر قوام السلطنه بود که منجر به نجات آذربایجان شد؟ شما با اطلاعاتی که دارید و بیاد میآورید کدام یک از اینها مؤثرتر بودند؟
ج – به اعتقاد من شاه هیچ نقشی در نجات آذربایجان نداشت. شاه برخلاف واقع در هر ۲۱ آذر هم همانطور که اطلاع دارید جشن میگرفت رژه نظامی میگذاشت، به عنوان این که میآذربایجان را نجات داده است، چنین چیزی نبود. نقش اول را همانطور که اشاره کردم بدون هر نوع تعصبی میگویم دکتر مصـــــــــدق ایفا کرد. به خصوص دکتر مصدق چون متکی به قدرت مردم بود، وکیل واقعی مردم بود، هر چه میگفت اثر خودش را میگذاشت والا در عهده هرکسی نبود که بتواند آن کمیسیون سه جانبه را بهم بزند، مسائل را به شورای امنیت ببرد. این نفوذ شخصی و قدرت منبعث از مردم دکتر مصدق بود که این آثار و نتایج را میداد.
در درجه دوم قوام السلطنه، قوام السلطنه میشود گفت یک مرد سیاسی دارای دو شخصیت در تاریخ ایران شاید بشود یاد کرد، قوام السلطنه دو کار جالب در تاریخ ایران کرد یکی راجع به آذربایجان بود، یکی راجع به مخالفت با دست بردن در قانون اساسی که بعد عرض میکنـم.
قوام السلطنه از لحاظ خودش، متأسفانه در سی تیر این سوابق خوب خودش را ضایــــــع کرد. قوام السلطنه بعد از دکتر مصدق نقش اساسی را در مورد نجات آذربایجـــــان ایفا کرد هم از لحاظ بینالمللی هم از لحاظ داخلی. در داخل سیاست خوبی را به کار برد از لحاظ نقش دولت که پیشه وری را دعوت کرد به تهران و سه وزیر تودهای در کابینهاش برد و به این ترتیب توانست که مقداری از کارهای اینها را خنثی کند. از لحاظ خارجی رفت مسکو وعده داد به اینها که نفت شمال را خواهد داد و داستانش مفصل است.
س - موافقتنامه قوام – رادچیکف
ج - در حقیقت یک قولنامه به تعبیر عامیانهاش با اینها منعقد کرد که نفت شمال را به اینها خواهد داد مشروط به تصویب مجلس، در حالیکه دوره مجلس داشت تمام میشد و روسها به این موضوع توجه نداشتند و به دو شرط گفت، یکی اینکه شما از ایران بروید ایران را تخلیه کنید، دوم اینکه این قولنامه را این مقاوله نامه را مجلس تصویب بکند. و به این ترتیب البته دکتر مصدق هم قبلاً طرحی به تصویب مجلس رسانده بود که هیچ دولتی مجاز نیست که هیچگونه مقاوله نامهای یا تعهدی برای واگذاری امتیاز نفت یا منابع مملکت با هیچ کشوری منعقد کند. قوام السلطنه هم از طریق دیگری به این صورت، منتهی او صورت ظاهر قضیه را خوب حفظ کرد، روسها را متقاعد کرد که خوب شما از ایران بروید و من هم میروم مجلس خوب، نفت شمال هم مال شما. در حالیکه دوره مجلس سر میرسید و اینها ایران را تخلیه کردند دوره مجلس هم سر رسید و موضوع هم به خودی خود منتفی شد.
س- شما هرگز با قوام السلطنه ملاقاتی کرده بودید؟
ج - من یک بار قوام السلطنه را دیدم، بله یک بار.
س - در چه سالی وارد حزب ایران شدید؟ ج - سال ۲۲ آن وقتها تازه تشکیل شده بود. وقایع آذربایجان پیش آمد یعنی پیشه وری در آذربایجان اطلاع دارید فرق دموکرات آذربایجان را ایجاد کرد که باز من هم به عنوان یک ایرانی به آذربایجانی فوقالعاده از این موضوع رنج میبردم. شروع کردیم فعالیت هــایی مبارزاتی برعلیه پیشه وری