کد خبر: ۸۶۲۴۸۲
تاریخ انتشار: ۵۷ : ۱۴ - ۰۳ ارديبهشت ۱۴۰۴

خاطرات مامور سابق وزارت اطلاعات؛ قسمت چهل و هفت: ماجرای جلسه‌ای مهم در دانشگاه امام صادق با حجتیه‌ای ها/ جلسه‌ای با حضور حضرات آیات مومن، جنتی و خزعلی درباره‌ی انجمن حجتیه

ما می‌خواستیم راجع به انجمن بیائیم خدمت حضرات آیات مؤمن، جنتی و خزعلی و از قدرت مثبت آقایان استفاده کنیم. اطلاعاتمان را ارائه بدهیم و بگوئیم انجمن این است شما بزرگواران بگویید ما چه کار کنیم. با اطلاعاتی و اختیاراتی که در اختیارشان می‌گذاشتیم تصمیم بگیرند و بگویند ما با اینهائی که به امام و شهدا و همه هستی انقلاب اهانت می‌کنند و هر جا هستند علیه این‌ها فعالیت می‌کنند و منافع خودشان را به منافع حاکمیت ترجیح می‌دهند و در حالیکه داخل در حاکمیت هستند فقط برای مصالح خودشان خنجر می‌زنند چه بکنیم؟
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :  		 			خاطرات مامور سابق وزارت اطلاعات؛ قسمت چهل و هفت: ماجرای جلسه‌ای مهم در دانشگاه امام صادق با حجتیه‌ای ها/ جلسه‌ای با حضور حضرات آیات مومن، جنتی و خزعلی درباره‌ی انجمن حجتیه 		 	 			خاطرات مامور سابق وزارت اطلاعات؛ قسمت چهل و هفت: ماجرای جلسه‌ای مهم در دانشگاه امام صادق با حجتیه‌ای ها/ جلسه‌ای با حضور حضرات آیات مومن، جنتی و خزعلی درباره‌ی انجمن حجتیه

سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب «من اطلاعاتی بودم» در دو جلد توسط رضا اکبری آهنگر و راضیه ولدبیگی توسط نشر شهید کاظمی منتشر شده است. این کتاب شرح خاطرات علی مهدوی، کارمند بازنشسته وزارت اطلاعات از سال‌های اول انقلاب و پرونده انجمن حجتیه است. نشر شهید کاظمی به آدرس قم - خیابان معلم - مجتمع ناشران - طبقه اول واحد ۱۳۱ و به شماره تلفن ۶ الی ۰۲۵۳۷۸۴۰۸۴۴ ناشر این کتاب می‌باشد.

شروع جلسه دانشگاه امام صادق

ما می‌خواستیم راجع به انجمن بیائیم خدمت حضرات آیات مؤمن، جنتی و خزعلی و از قدرت مثبت آقایان استفاده کنیم. اطلاعاتمان را ارائه بدهیم و بگوئیم انجمن این است شما بزرگواران بگویید ما چه کار کنیم. با اطلاعاتی و اختیاراتی که در اختیارشان می‌گذاشتیم تصمیم بگیرند و بگویند ما با اینهائی که به امام و شهدا و همه هستی انقلاب اهانت می‌کنند و هر جا هستند علیه این‌ها فعالیت می‌کنند و منافع خودشان را به منافع حاکمیت ترجیح می‌دهند و در حالیکه داخل در حاکمیت هستند فقط برای مصالح خودشان خنجر می‌زنند چه بکنیم؟

با آقای خزعلی این بحث را مطرح کردیم که وزارت می‌خواهد انجمن را از این پوسته تحجر نجات بدهد. این طرح شهید مطهری بود ما به ایشان پیشنهاد دادیم که خب حضرتعالی تشریف دارید، حضرت آیت الله جنتی هستند، حضرت آیت الله مؤمن که آن موقع در قید حیات -بودند هم تشریف دارند.

شما سه بزرگوار بیائید ما مدارک و اسناد را بدهیم شما نظر بدهید می‌خواستیم به آقایان ثابت شود که ما بر اساس توهم و خیال با انجمن برخورد نمی‌کنیم ما دغدغه داریم که مواضع این تشکیلات منحرف، مملکت را به سرانجام نخواهد رساندی تا به آقای خزعلی مسئول هماهنگی این جلسه شد یک روز ایشان به ما خبر دادند که هماهنگی انجام شده و جلسه در دانشگاه امام صادق برپا خواهد شد، شما هم بیایید.

 قرار جلسه در دانشگاه امام صادق بود آقای مؤمن آ موقع تصادف کرده بود و ایشان سراغ آقای مؤمن نرفت بعد‌ها فهمیدم به آقای جنتی هم خبر نداده بودند آقای خزعلی جلسه را طوری چیده بود که ما را با اعضای انجمن رو در رو کند ابتدا موافق نبودیم اما ابایی نداشتیم آن طرفی‌ها هم بیایند حرف آن‌ها را هم بشنویم ولی ایشان هرکسی را که خودشان دلشان خواسته بود دعوت کرده بودند. اصلاً قرارمان این نبود یعنی نه آقای مروی، نه آقای طاهری خرم آبادی و نه آقای مهدوی کنی ما فقط آیت الله جنتی و آیت الله مؤمن را در این موضوع بی طرف می‌دیدیم که بتوانیم حرفمان را بزنیم و آن‌ها عمق مطلب را متوجه شوند. هم اقایانی که دعوت شده بودند اقای سجادی و آقای خزعلی قبل از موعد با شدند. بعد از آن؛ آقای مهدوی کنی، آقای طاهری خرم آبادی و بعد با تأخیر آقای مروی تشریف آوردند علمای جلسه به ایشان اعتراض کردند آقا شما دیگر چرا؟ گفت: آقا ما منبری هستیم بالاخره بهانه می‌آورد از اول هم نمی‌خواست بیاید ولی انگار توی رودربایستی قرار گرفته بود، چرا؟ چون در جریان سجادی با حرف‌های من؛ برق تردید را در چشم‌هایش دیده بودم و حساب کار دستشان آمده بودن دوره است.

من از متن جلسه یادداشت‌های شخصی دارم. شاید به نظر برسد برخی مواردش به ضرر ما است ولی در مجموع ما خوشحالیم که بدون پشتوانه‌های سیاسی جلوی همه گروه‌ها و احزاب ایستادیم چه راست راست که وصل به جناح ما راست بود چه چپ چپ که وصل به جناح چپ بود برای ما علی السویه بود. جلوی آنچه خارج از چارچوب مـ مصالح نظام بود ایستادیم و این افتخار ماست.

من یادداشت‌های خودم از آن جلسه را می‌خوانم تا فضا بهتر روشن شود، ما زودتر از دیگران رسیده بودیم و وارد محوطه دانشگاه شدیم. . آقای خزعلی و آقای سجادی با هم سوار بر یک خودرو آمدند. احتمالاً آقای خزعلی رفته بود دنبال آقای سجادی گمان می‌کنم فردی به عنوان راننده هم بود. ما که دیدیم آن‌ها باهم تشریف آوردند خنده‌مان گرفت چه طور قرار بود ایشان درباره آن‌ها قضاوت کنند؛ که اصلاً قرار نبود. بیایند همگی رفتیم داخل مسجد دانشگاه امام صادق. آنجا آقای خزعلی نماز تحیت خواندند. بعد آمدیم در اتاقی که ظاهراً اندرونی منزل آقای مهدوی کنی آنجا بود. میز و صندلی نبود، روی زمین نشسته آمدند که اسامیشان را می‌گویم. من در همان جلسه، همان روز یادداشت می‌کردم؛ آمدم بعداً بازنویسی کردم یک گزارش به وزارت بودیم. بعد آقایان دیگر هم ا دادم و یک یادداشت‌هایی برای خودم نگه. داشتم همه را نوشتم و خدا را هم شاهد می‌گیرم که این هست و جز این نیست را آقایان دیگر هم و من دستنوشته‌هایم را اینگونه شروع کردم در پی جلسات مکرر که با آقای خزعلی داشتیم ایشان درخواست انعقاد جلسه‌ای با حضور علما و اعضای انجمن حجتیه کردند لذا با پیشنهاد ایشان موافقت گردید و خواسته شد با حضور ایشان و آقایان مؤمن و جنتی در شواری نگهبان این جلسه برگزار گردد.

متأسفانه آقای مؤمن تصادف کردند و حالشان در آن زمان چندان مساعد نبود چون ضربه به سرشان خورده بود، در حالت کما بودند و خیلی اذیت بودند. نمی‌دانم به چه علت آقای خزعلی از آقای جنتی هم برای حضور در این جلسه دعوت نکردند تا اینکه یک روز با وزارت تماس گرفتند و برای تاریخ ۷۴/۱۱/۶ قرار جلسه‌ای در جامعه الصادق دانشکده امام صادق را گذاشتند.

نظرات بینندگان