"اسحاق جهانگیری" از چهرههای حزب کارگزاران سازندگی، گفتگوی مشروحی را با روزنامه اعتماد انجام داده است.
جهانگیری
در این گفتگو روایت خود از اتفاقات سال 88 را بیان میکند و در ادامه
زمزمههایی نیز پیرامون کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی از وی شنیده میشود.
آنچه که در ادامه میخوانید گزیدههایی از مصاحبه اسحاق جهانگیری است
***
ــ مردم از اصلاح طلبان انتظار ندارند كه پاسخگو باشند.ــ
احزاب يك فرآيند تصميمگيري دارند؛ شوراي مركزي شان، دفتر سياسي شان... يك
جايي هست كه تصميمگيري كنند. به دليل اينكه احزاب در جريان اصلاح طلب طيف
وسيعي از حزب معتدل و حتي كندرو قرار دارند تا حزبي كه مدعي است
راديكاليسم است بالاخره همه گروهها بايد به يك تصميم ميرسيدند.
ــ به نظر من بعد از رهبري، آقاي هاشمي نفر دوم است. بعد از رهبري هيچ كس به آقاي هاشمي نميرسد.
ــ
اتفاقات 88 از جمله بدترين اتفاقات دوران جمهوري اسلامي بود. انتخابات پر
هزينهيي بود. هم براي جريان اصلاحات پرهزينه بود و اصلاحات هزينههاي
بسياري برايش پرداخت كرد و هم براي مجموعه نظام كه برخوردهايي با مجموعهيي
داشت كه سالها در دل خودش بود. چرا اين اتفاق افتاد؟ واقعا چرايش هنوز
روشن نشده. علتش هم اين است كه در اين فضاي امنيتي نه اطلاعات شفاف رد و
بدل ميشود و نه امكان بحث و گفتوگوي جدي وجود دارد. اگر شرايطي به وجود
بيايد كه مسائل امنيتي كشور كامل برطرف شود و مسوولين كشور بنشينند و با
احزاب سياسي، يك آسيبشناسي كنند كه جريان اصلاح طلب، اگر در انتخابات 88
اشتباه كرد، كجا اشتباه كرد؟ در مقابل جريان اصلاح طلب بايد بگويد كه اگر
اشتباهي در جرياني كه ميخواست اين بحران را مديريت كند، چه بوده... چون
بالاخره در سال 88 يك بحراني اتفاق افتاد. يك مجموعهيي از نهادهاي كشور
مسوول كنترل اين بحران بودند. برخي معتقدند اشتباهات مديران بحران بود كه
اينكه بحران را اينقدر ادامهدار كرد. وگرنه ميشد به عنوان يك اعتراض
اوليه كه مردم به برخي از دست اندر كاران امور انتخابات داشتند رسيدگي و
تمام شود. معلوم شود بالاخره حرف مردم چيست و مردم قانع شوند. برخي
اتفاقاتي كه از قبل از انتخابات افتاد و بحث مناظرهها و بحث بالاخره
استفاده از برخي منابع، به هرحال فضاي انتخابات را مقداري از قبل به اين
سمت برد كه نهايتا اين اتفاق افتاد. من فكر ميكنم الان نميشوديك اظهار
نظر دقيق كرد. اظهار نظر دقيق وقتي اتفاق ميافتد كه طرفين به هم اعتماد
داشته باشند و با همان اعتماد به هم بنشينند آسيبشناسي كنند. وقتي يك طرف
همواره طرف ديگر را متهم به براندازي ميكند كه نميشود آسيبشناسي كرد. آن
طرف هم وقتي حرف ميزند، يكطرفه حرف ميزند.
ــ

من
زماني استاندار بودم. فكر ميكنم كه اگر من مسوول تصميمگيري بودم،
ميتوانستم طوري مديريت كنم كه به اين جاها نرسد. حتي اعتراض گستردهيي مثل
اعتراض تهران.
ــ اولا اينكه چرا آقاي خاتمي راي داد را اصلا
خودش بايد توضيح بدهد. ولي من اصلا تصور اينكه آقاي خاتمي راي نميدهد را
نداشتم. بالاخره كسي است كه سالها وزير و هشت سال رييسجمهور بوده، عين
دومين قدرت كشور. حالا يك اتفاقاتي هم در داخل اين نظام افتاده كه قطعا
مطلوب او نبوده. اينكه ايشان به مرحلهيي برسد كه بگويد من ديگر به عنوان
يك شهروند به اين صندوق اعتماد نميكنم كه راي بدهم، خيلي بار سياسي مهمي
ميتوانست با خود داشته باشد.
به نظر
من، آقاي خاتمي با علم به اينكه اينكه راي دادنش باعث ميشود بخشي از بدنه
اصلاحات و جريان سبز مدتي به او اعتراض خواهند كرد و مدتي زمان خواهد برد
تا آنها قانع شوند، اين عمل يك كار مدبرانه و شجاعانهيي بوده كه انجام
داد. يعني آقاي خاتمي هزينه همه انتقادها را خريد اما كار عاقلانه
را انجام داد. اگر نميكرد هزينهيي كه بر جريان اصلاحات و خصوصا بدنه
اصلاحات تحميل ميشد بيشتر از آن چيزي بود كه هست.
ــ اينكه
آقاي احمدينژاد ناسازگاري دارد يا معيشت مردم دچار مشكل است و مجموعه
سياستهاي اتخاذ شده توسط دولت طي چند سال اخير در حوزه سياست خارجي،
اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي و همه اين ناسازگاريها چيزي نيست كه غيرقابل
تحمل باشد و
اتفاقي هم براي نظام نميافتد.ــ
آقاي احمدينژاد بيست روز هم قهر بكند ممكن است هيچ اتفاقي نيافتد. فوقش
ميرود مينشيند توي خانهاش. ولي وقتي اين همه براي يك فرد هزينه شده و
ادعا شود كه كاملا ولايتمدار است و در چارچوب سيستم ولايت عمل ميكند،
بيايد چنين عكس العملي نشان دهد ديگر براساس شعارها نميتوان تصميم گرفت...
من در دولت آقاي خاتمي نميتوانم هيچ موردي پيدا كنم كه ايشان در مقابل يك
صحبت صريح اين طور عكس العملي داشته باشند. حالا آقاي خاتمي شعار هم نداده
و آقاي احمدينژاد داده.
ــ من فكر ميكنم بسياري از اين
اصولگراها هيچ راهي براي برون رفت از مشكلات بلد نيستند و سابقه شان هم
نشان داده كه قادر نيستند راهحلي براي برون رفت از اين مشكلات پيدا كنند.
تنها راهحلي كه پيدا ميكنند اين است كه به هم بپرند و تجزيه شوند. وقتي
هم كه تجزيه ميشوند، متاسفانه تمام اخلاق را نسبت به هم كنار ميگذارند.
انواع و اقسام اتهامات درون اصولگراها به يكديگر زده ميشود كه من تا حالا
نشنيده بودم يك اصلاح طلب اين موارد را به يك اصولگرا نسبت دهد. من فكر
ميكنم اين مشكلي است كه اصولگراها با آن رودررو شدهاند و به اين سادگي
نميتوانند خودشان را بازسازي كنند.
(سوال)به نظر شما كانديداي دولت چه كسي خواهد بود؟نمي دانم! واقعا هيچ اطلاعي ندارم.
ــ اصلاحطلبها كه هنوز درباره اصل موضوع تصميم نگرفتهاند.
اصل موضوع يعني چه؟اصل
موضوع شركت در انتخابات است؛ معرفي كانديدا و حضور فعال در صحنه داشتن.
الان در واقع دارند راجع به اين موضوع بحث ميكنند. هم در احزاب اصلاح طلب،
هم در شخصيتهاي اصلاح طلب هم در گروههايي كه آقاي خاتمي دارند. برداشت
تقريبا اين است كه اينبار اصلاح طلبها ممكن است به جمعبندي برسند تا در
انتخابات رياستجمهوري فعال شركت كنند. ضمن اينكه اگر به اين تصميم برسند،
موضوع بعدي اين است كه كانديدايشان كيست؟ آن چه كه در حال حاضر ميتوان از
كلام اعضا و شخصيتهاي موثر اصلاح طلب نتيجه گرفت اين است كه اصلاح طلبان
تلاش ميكنند روي يك نفر به اجماع برسند. چنانچه اصلاح طلبان به يك كانديدا
برسند، بعيد ميدانم كس ديگري از چهرههاي اصلاح طلب كه شما اسم برديد
آمادگي مستقل شركت كردن در انتخابات را داشته باشد.
ــ آقاي خاتمي هنوز در مرحلهيي نيست كه درباره اين موضوع حتي فكر كند كه به صحنه بيايد يا نه.
ــ
(سوال)يك بحث جدي دارد درباره حضور آقاي هاشمي مطرح ميشود. فكر ميكنيد
آقاي هاشمي در نهايت به اين نتيجه برسند كه وارد انتخابات شود؟من آقاي هاشمي را مرتب ميبينم اما تا حالا از ايشان نشنيدهام كه كمترين تمايلي براي شركت كردن داشته باشد.
ــ
شخصيت ايشان (هاشمی) به نسبت قبل بازسازي شده و بين مردم موقعيت بسيار
خوبي دارد. شخصيت متنفذي است. آقاي هاشمي و آقاي خاتمي، چه تصميم بگيرند
خودشان شركت كنند و چه كس ديگري را كانديدا كنند، حتما در مقطعي است كه خير
و صلاح كشور را در تصميم خودشان ميدانند كه به نظر من تصميم مفيدي خواهد
بود و بازتاب مردم هم به نظر من خوب خواهد بود.
ــ يك فرصت ديگر
كه شانس اصلاح طلبها و هديه اصولگراها به اصلاح طلبها بود مديريت
ناكارآمدي است كه اصولگراها از خود نشان دادهاند. بهرهبرداري از
ناكارآمدي اصولگرايان يك فرصت است.
ــ
اين آرزوي قلبي هر چهره انقلابي اصلاحطلب و بعضا غير اصلاحطلب است كه
حصر آقاي موسوي و آقاي كروبي به پايان برسد. بايد پيگيري كنيم. بايد دنبال
كنيم، مذاكره كنيم و همين طور زندانياني كه مربوط به انتخابات هستند.
بالاخره اين مساله همواره به عنوان يكي از مطالبات جريان اصلاحطلب است.(سوال) فكر ميكنيد به نظر شما اگر مشكل آنها حل شود، چه اتفاقي ميافتد؟اتفاقي نميافتد بلكه تاثير آن در انتخابات مثبت خواهد بود.