کد خبر: ۸۸۳۹۴۶
تاریخ انتشار: ۳۶ : ۲۳ - ۱۷ شهريور ۱۴۰۴

یادداشت‌های علم، پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۵۱: شاه گفت موضوع مارکسیسم اسلامی را به دکتر نصر گفتی؟

یادداشت‌های اسدالله علم: فرمودند: موضوع مارکسیسم اسلامی را به دکتر نصر رئیس دانشگاه آریامهر گفتی؟ عرض کردم: گفتم. فرمودند: باید خیلی مواظب باشد. 
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.  
 
«انتخاب» هر شب یادداشت‌های روزنوشت علم را منتشر می‌کند.
 
پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۵۱: صبح شرفیاب شدم. عرض کردم: این که قدغن کرده ایم سرود شاهنشاهی در سینماها نواخته نشود، واقعاً قاطبه مردم ناراضی هستند و این جای خوشوقتی است. فرمودند: آنها که ناراضی هستند، عدم رضایت خود را در جرائد منعکس کنند، شما هم جواب بدهید و علت را بگویید.
 
قدری گزارشات آستان قدس رضوی را عرض کردم و به عرض رساندم که برای اولین بار امام رضا پول نقد در بانک دارند، در حدود ۴۵ ملیون تومان، تقریباً ۶ ملیون دلار. شاهنشاه اظهار رضایت فرمودند.
 
مجله پترولیوم اینتلیجنس راجع به قراردادهای اعراب با کمپانی های نفتی و قرارداد ایران، گزارشاتی داشت، در پیشگاه مبارک تجزیه و تحلیل شد.
 
فرمودند: [آیا] اعلامیه مربوط به دولو امروز در می آید؟ عرض کردم امیدوارم. عجب است. واقعاً چه قدر این امر روح شاه را آزرده است و چه قدر مایلند که عکس آن هر چه زودتر متجلی شود.
 
فرمودند: موضوع مارکسیسم اسلامی را به دکتر نصر رئیس دانشگاه آریامهر گفتی؟ عرض کردم: گفتم. فرمودند: باید خیلی مواظب باشد. 
 
قدری راجع به سفیر آمریکا فارلند صحبت شد که آدم خیلی باهوشی نیست. عرض کردم; ولی چون طرف اعتماد فوق العاده نیکسون است، وسیله خوبی است. فرمودند: همین طور است......
 
فرمودند: تلگراف راجع به ریچاردسون را به [اصلان] افشار مخابره کردی؟ عرض کردم: اجرای اوامر شاهنشاه یک دقیقه هم تأخیر نمی‌شود. تلگراف تبریکی به پرنس صدرالدین آقاخان که با یک بیوه لبنانی الاصل ۴۴ ساله ازدواج کرده است ـ آن زن سه بچه دارد - توشیح فرمودند. فرمودند: این مرد مگر دیوانه شده است؟ عرض کردم: حالا در دنیا سن‌های بالا مد شده‌اند. باران باز هم می‌بارید - حالا ۴۸ ساعت بیشتر است - و شاهنشاه خیلی خیلی سر کیف بودند. فقط غصه داشتند که چرا در فارس و جنوب ایران بارندگی نمی‌شد. عرض کردم: دیر نشده.
نظرات بینندگان