
فایننشال تایمز نوشت: صلح در خاورمیانه برقرار شده است — دستکم در آن خاورمیانهای که در ذهن دونالد ترامپ وجود دارد.
به گزارش سرویس بینالملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده: برای نخستین بار در سههزار سال گذشته، بهزعم او، همهچیز در منطقه خوب پیش میرود. در دنیای ترامپ، «هیچ چیز شکنندهای» در آتشبس غزه وجود ندارد و همه میخواهند سوار قطار صلح شوند، چون «اتفاقات شگفتانگیزی» در حال وقوع است. اسرائیل و عربستان سعودی بهزودی دوست خواهند شد و ایران تسلیم شده است. رئیسجمهور آمریکا همچون یک مربی خودیاری، در تلاش است تا با تکرار جملات تأکیدی، خاورمیانهای متفاوت را «به واقعیت تبدیل کند».
اما واقعیت روی زمین چندان آرام و شاد نیست. تنشها رو به افزایشاند و جنگی کنترلشده و مداوم در جریان است که تقریباً هر روز با حملات اسرائیل همراه است و دهها نفر در غزه و لبنان کشته میشوند. این درگیریها بهندرت به تیتر رسانههای بینالمللی تبدیل میشود، اما از زمان آتشبس لبنان در یک سال گذشته، اسرائیل بیش از ۵۰۰ بار به جنوب لبنان و دره بقاع حمله کرده و بیش از ۳۰۰ نفر را کشته است — افرادی که اسرائیل ادعا میکند از اعضای حزبالله بودهاند. سازمان ملل تأیید کرده که دستکم ۱۰۳ نفر از کشتهشدگان غیرنظامی بودهاند. بیش از ۸۰ هزار لبنانی هنوز به خانههای خود در جنوب بازنگشتهاند، در حالی که حدود ۳۰ هزار ساکن شمال اسرائیل همچنان آوارهاند. حزبالله تنها یک حمله علیه اسرائیل از زمان آتشبس تأیید کرده اما از خلع سلاح خود امتناع ورزیده است و اسرائیل آن را متهم میکند که در حال بازسازی توان نظامیاش است.
دولت لبنان در مسیر برخورد با واشنگتن — که خواستار خلع سلاح اجباری حزبالله و آغاز مذاکره با اسرائیل است — یا خود حزبالله قرار گرفته که ایده هرگونه مذاکره را رد کرده و تهدید به جنگ داخلی کرده است اگر مجبور شود سلاحهایش را تحویل دهد. نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، تهدید به اقدام نظامی گستردهتر علیه لبنان کرده است. در میان صدای بیوقفهی پهپادهای اسرائیلی که بر فراز بیروت پرواز میکنند، گفتوگوی رایج در شهر دیگر دربارهی «آیا» نیست، بلکه دربارهی «چه زمانی» و «در چه ابعادی» چنین عملیاتی رخ خواهد داد.
اسرائیل در غزه نیز همان الگوی جنگِ مداوم را دنبال میکند. از زمان آتشبس ۱۰ اکتبر که عملاً ترامپ آن را بر نتانیاهو تحمیل کرد، دستکم ۲۳۶ فلسطینی در حملات اسرائیل کشته شدهاند. البته، این وضع بهتر از جنگ تمامعیار است، و آزادی گروگانهای اسرائیلی پس از دو سال اسارت جای خوشحالی دارد. فلسطینیان آواره توانستهاند به خانههای خود در غزه بازگردند — هرچند بیشتر آنها تلی از ویرانهاند — و بخشی از کمکها نیز در حال ورود است. اما بازسازی، چه رسد به صلح، هنوز بسیار دور است؛ و نیروی حافظ صلحی که ترامپ بهعنوان بخشی از «طرح ۲۰ مادهای خود برای غزه» اعلام کرده بود، هنوز پروژهای مبهم و نامشخص است.
بیشتر کشورهایی که ترامپ گفت در آن مشارکت خواهند کرد — از جمله قطر و پاکستان — هنوز تعهدی ندادهاند؛ تنها اندونزی اعلام مشارکت کرده است. نقطهی اشتعال بعدی ممکن است عراق باشد. وزیر دفاع، پیت هگسِث، به بغداد هشدار داده که باید شبهنظامیان شیعه را مهار کند، در حالی که گزارشهایی از تقویت این گروهها توسط ایران منتشر شده است.
تنها نقطهی روشنِ صحنهی فعلی شاید سفر ولیعهد سعودی، محمد بن سلمان، به واشنگتن در ۱۸ نوامبر باشد — نخستین سفر او از سال ۲۰۱۸ تاکنون. مدت کوتاهی پس از آن تاریخ، قتل روزنامهنگار سعودی جمال خاشقجی، محمد بن سلمان را برای چند سال به چهرهای منفور تبدیل کرد. اما نقش محوری عربستان در کنترل قیمت نفت و پیشبرد صلح منطقهای باعث شد تا از سال ۲۰۲۲ دوباره به مدار قدرت بازگردد. به نظر میرسد اکنون او آمادهی امضای یک پیمان امنیتی با ایالات متحده است.
اما در اینجا نیز فاصلهی زیادی میان آنچه ترامپ گمان میکند بهدست آورده و واقعیت وجود دارد. او اصرار دارد که عربستان سعودی به توافقهای ابراهیم خواهد پیوست. اما ریاض بهروشنی اعلام کرده است که بدون پیشرفت ملموس در مسیر تشکیل کشور فلسطین، روابط دیپلماتیک با اسرائیل را برقرار نخواهد کرد. مقامهای سعودی در محافل خصوصی گاهی اذعان میکنند که چندان به مسئلهی فلسطین علاقهای ندارند، و همین برداشت اشتباهی در واشنگتن ایجاد میکند که گویا عربستان ممکن است از این شرط صرفنظر کند.
اما محمد بن سلمان در واقع اهل «ناز کردن» نیست. او کاملاً از واکنش منفی شدیدی که در صورت نادیده گرفتن مسئلهی فلسطین برخواهد انگیخت، آگاه است و حتی از «تهدید به ترور» بهعنوان خطری واقعی یاد کرده است. در سال ۱۹۷۷، پس از سفر غیرمنتظرهی انور سادات، رئیسجمهور مصر، به اورشلیم، خاورمیانهشناس معروف، مالکوم کر، پیشبینی کرد که «توافقهای جداگانه در مناقشهی عرب و اسرائیل همیشه در معرض فروپاشیاند.»
از آن زمان تاکنون، ایران خود را در قلب این مناقشه جای داده — از لبنان گرفته تا عراق و غزه. نیروهای نیابتی تهران شاید تضعیف شده باشند، اما خود آنها و حامیانشان تمایلی به ایفای نقشِ «طرف شکستخورده» ندارند. آنچه وضعیت کنونی را خطرناکتر میسازد، نبود یک استراتژی منسجمِ ایران در واشنگتن است؛ جز آنکه پس از ۱۲ روز جنگ در تابستان امسال اعلام کند که «به پیروزی دست یافته» و مدعی شود که «تأسیسات هستهای ایران نابود شدهاند» — ادعایی که کارشناسان آن را رد میکنند.
خطر اصلی این است که واشنگتن و اسرائیل هر دو تصور میکنند میتوانند با کنار هم گذاشتن قطعات کوچکترِ پازل، به یک صلح بزرگ در خاورمیانه دست یابند — بیآنکه قطعهی مرکزیِ فلسطینی را در آن بگنجانند — و مخالفان را با جنگی دیگر به سکوت وادارند.
ایالات متحده و ایران باید به چرخهٔ معیوب اجبار و تقابل در جریان مذاکرات پایان دهند. گذر زمان نشان خواهد داد که آیا واشنگتن پس از حمایت از حملات هوایی اسرائیل و بمباران تأسیسات هستهای ایران میتواند هرگونه شباهتی به اعتماد با تهران را بازیابد یا نه.