آیتا... سیدحسن خمینی در دیدار اعضای سایت شفقنا با تشریح پرسشهایی در زمینه فقه
شیعه، با تاکید بر اینکه گوهری به نام گوهر دین وجود دارد و «فقه»، تلاش
افراد مختلف برای دستیابی به آن گوهر است، عنوان کرد که «انقلاب و نظام
اسلامی با یک نگاه فقهی خاص پدید آمده است، این نگاه فقهی، نگاه فقهی
امام(ره) است و این فقه، وحدت رویه قضایی لازم دارد که آن وحدت رویه را
پیدا کرده است. این مساله به این معنا نیست که در درون خود این فقه امکان
اجتهاد وجود ندارد یعنی میتوان فقه امام را به عنوان یک نگاه از واقعیت
لحاظ کرد که باز ممکن است نگاهی که آن فقه از واقعیت تبیین میکند با ایجاد
سوالات جدید، دوباره در آن دو نگاه پدید آید.»
سیدحسن خمینی، با توضیح
نسبتی که میان فقه و دین وجود دارد، گفت: نسبت فقه و دین همانند نسبت علوم
دیگر چون فیزیک، شیمی و... با «واقعیت» است. فیزیک تلاشی برای یافتن
واقعیتها است؛ فقه نیز تلاشی برای یافتن دین است. فلسفه با جهان خارج و
واقعیت چه نسبتی دارد؟ نوعی فلسفه وجود دارد که آن را معرفت شناسی
مینامند. وجودشناسی، اکثر قریب به اتفاق فلسفههای موجود را شامل میشود.
همه مکاتب موجود در نظامهای غربی مثلا راسیونالیسم، آمپریسم، فلسفه انتقادی
کانت و سایر نحلههای موجود در غرب و همچنین فلسفههای مشاء، اشراق و حکمت
متعالیه و عرفان نظری در حقیقت به تبیین جهان میپردازند.
یادگار امام به ارائه مثالهایی از نگاههای متفاوت این نحلهها در تبیین جهان پرداخت و تصریح کرد: به عنوان مثال دیدگاه عرفان اینگونه است که میگوید این نظام هستی در عالم خارج به این صورت است که یک وجود داریم و باقی مظاهر هستند. دیگری مثلا «مشائین» معتقدند در نظام هستی یک جوهر داریم که عَرَض دارد و قائل به این هستند که در خارج، مادی و مجرد وجود دارد. عده دیگری بیان میکنند در عالم خارج، مادی و مجرد موجود نیست بلکه همه ماده هستند و... . او با بیان اینکه جهان خارج، یک واقعیت است که فلسفههای موجود تلاش میکنند این واقعیت را تحلیل کنند، توضیح داد: دین و دستور خداوند نیز واقعیتی است که توسط فقههای مختلف تحلیل میشود. بر اساس تحلیلهای مختلف افراد متفاوت، فقههای مختلفی نیز ایجاد شده است. تحلیل شیعه از این واقعیت، فقه شیعه را تشکیل میدهد؛ تحلیل حنفی نیز فقه حنفی را ایجاد میکند. نسبتی که علم با واقعیت دارد همان نسبتی است که فقه با دین دارد. آیت ا... سیدحسن خمینی با تاکید بر اینکه نسبتی که علم با واقعیت دارد همان نسبتی است که فقه با دین دارد، گفت: هنگامی که علوم مختلف شروع به تبیین واقعیت میکنند، ابزارهای شناخت واقعیت آنها گاهی با هم متفاوت و گاهی با هم مشترک است. به عنوان مثال فلاسفه راه شناخت عالم خارج را فکر کردن، گروهی دیگر تجربه کردن و عرفا کشف و شهود میدانند. در حوزه فقهی نیز به همین صورت است. فقهای مختلف نیز راههای متفاوتی برای حکایت از واقع دارند که در حوزه فقه این راهها را حجج مختلف مینامند، حجتهای متعددی وجود دارد، عدهای بر تحلیل باطنی، عدهای بر روایات و... تاکید میکنند.
دعواهای موجود بین حجتهای متفاوت همان اختلاف علوم است
او دعواهای موجود بین حجتهای متفاوت در فقه را همان اختلاف علوم مختلف در راههای تحلیل واقعیت دانست و افزود: بنابراین افرادی در حال تلاش برای رسیدن به واقعیتی به نام دین هستند و این واقعیت یا گوهر دین را برای مردم بیان میکنند؛ این میشود فقه. فقهها دستهبندیهای متفاوتی دارند؛ این واقعیت که گوهر دین است توسط افراد مختلف مورد بررسی قرار میگیرد، هر کدام از ما گزارشی از این واقعیت ارائه میدهیم. گزارش من از این واقعیت، فقه من و گزارش شما، فقه شماست. به عنوان مثال بنده بینا هستم و دیدههای خود را گزارش میکنم، شما از روی مسموعات رفتهای و شنیده هایت را گزارش میکنی، ایشان نه دیده و نه شنیده است بلکه خبرهایی که از این واقعیت رسیده است را جمع آوری و گزارش میکند این میشود فقه شما، فقه ایشان و فقه بنده. یادگار امام ادامه داد: طبیعی است دیدههای من با شنیدههای شما متفاوت باشد و تلاش هر 2 این است که گزارشی صد در صد ارائه دهیم؛ در اینجا است که فقه به معنای اعم پدید میآید. فقه اکبر به معنای همه حوزههای دینی است یعنی هنگامی که شما حکایت از این واقعیت میکنید، میگویید خداوند گوهری را به عنوان دین فرو فرستاده است. این جوهره یک ساز و کار درونی منظم و ارتباطات منطقی درونی دارد که واقعیت آن در روح پیامبر(ص) است زیرا همه ما در تلاش برای شناخت دین پیامبر اسلام(ص) و اینکه در روح او چه نوع تبیینها، قواعد و اخلاقی وجود داشته است، هستیم. گزارشهای متفاوت ارائه شده از این واقعیت در دستههای مختلف احکام، اخلاق، تاریخ و... است؛ بخشی که مربوط به اخلاق، احکام و این گونه امور است در دایره رفتار میگنجد. فقه به معنای اعم است و سایر آنها نیز به نوعی گزارشی از آن هستند.
راههای مختلف گزارش واقعیت، مذاهب مختلف را پدید میآورد
او با بیان اینکه مذاهب در اینکه راه رسیدن به آن گوهر چیست، اختلاف دارند، تصریح کرد: به عنوان مثال شیعه و اهل سنت در راه با هم اختلاف دارند. شیعه میگوید راه ابوهریره بسته است و باید راه اهل بیت(ع) را رفت. هنگامی که راهها در گزارش واقعیت متفاوت باشد، مذاهب، مختلف میشود اما راههای مشترک و نگاهها و برداشتهای متفاوت، فقههای درون مذهبی را تشکیل میدهند.
به حکومت رسیدن، تکثر فقهی اهل سنت را در 4 فقه محدود کرد
سیدحسن خمینی با اشاره به اینکه گفته میشود باب اجتهاد در اهل سنت، بسته و در شیعه باز است، توضیح داد: اهل سنت پس از آمدن خلفا مانند شیعه اجتهاد میکردند. در اهل سنت، تنها 4 فقیه وجود ندارد شاید بیش از 15 تا 20 فقه محکم داشتند اما پس از به حکومت رسیدن متوجه شدند با این روش نمیتوان حکومت کرد که هر فردی در هر جایی فقه خود را بیان کند. در حقیقت علت اصلی این مساله که وارد این مقوله شدند این بود که آنها مقام قضا داشتند و باید قضاوت میکردند، بنابراین تنها 4راه تبیین واقعیت را پذیرفته دانستند. فرض کنید امروز قوه قضاییه بخواهد براساس فتوای هر فقیهی حکم بدهد، در آن صورت "وحدت رویه قضایی" پدید نمیآید.
وحدت رویه قضایی اولین بار در دوره هارون اتفاق افتاد
او با بیان اینکه وحدت رویه قضایی اولین بار در دوره هارون اتفاق افتاده است، توضیح داد: ابوحنیفه که فقیهی ضد دستگاه عباسی بود و هر چه به او پیشنهاد دادند، در دستگاه عباسیها وارد شود نپذیرفت، مدتی در زندان بهسر برد، زمانی هم با قیامهای علوی و زیدیها همراه بوده است دو شاگرد بزرگ به نامهای ابویوسف و شیبانی داشت. ابویوسف اولین کسی است که دستگاه قضاوت بنیالعباس را منظم کرد و برای یکدست شدن حکومت در هر جای جهان اسلام که پراکندگی و وسعت آن از آن سوی مرو و افغانستان تا انتهای مصر و مغرب رفته بود، 2 دستگاه اداری (دستگاه والی و دستگاه قاضی) در هر نقطهای در نظر گرفت، یعنی مشابه سه قوه فعلی که در کشور وجود دارد، در آن زمان به صورت مستقل دو قوه یاد شده در سیستم هارون توسط ابویوسف جاری شد که قاضی و والی هر دو از طرف مرکز منصوب میشدند، هیچ ارتباطی از نظر نصب و عزل با هم نداشتند و هر کدام به کار خود میپرداختند. برای آنها لباس در نظر گرفت و قضات مختلف تعبیه کرد؛ دستگاهی برای پرورش قاضیها ایجاد کرد. یادگار امام با بیان اینکه این قضات قرار بود در سراسر جهان اسلام قضاوت کنند، گفت: با توجه به اینکه اگر هر قاضی بر اساس برداشت خود حکم کند، هرج و مرجی در کشور ایجاد میشد، تصمیم گرفتند این دستگاه، دستگاه قضاوت منظمی باشد و به همین دلیل باید یک نگاه و یک فقه را انتخاب میکردند که ابویوسف دیدگاه ابوحنیفه که خود، شاگرد او بود را مبنای نظم دستگاه قضاوت قرار داد. اینکه امروزه حنفیه بیشترین طرفدار را در دنیای اسلام دارد، از همین مساله ناشی میشود که دیدگاه ابوحنیفه فقه رسمی دستگاه عباسی بود. حنفیها فقه رایجی داشتند و در تمام مناطق جهان اسلام میرفتند، همان را یاد میگرفتند، میآمدند و قضاوت میکردند. او با اشاره به شافعی که به دلیل همراهی با قیامهای زیدیه قرار بود، اعدام شود و با وساطت شیبانی او را نمیکشند، تصریح کرد: پس از این ماجرا شافعی به مصر کوچ میکند. در همان دوران فاطمیها مصر را گرفتند و از چنبره نفوذ حنفیها درآوردند، به همین دلیل شافعیه توانست در مصر و سپس در ایران نفوذ کند. نفوذ آنها در ایران بخصوص به علت امام الحرمین جوینی است که ایران را تبدیل به یکی از مراکز اصلی شافعیها کرد که پس از آن بسیاری از ایرانیها شیعه شدند لذا شافعیها از نظر تعداد در دنیا کم هستند و گرنه ایران یکی از محلهایی است که فقه شافعی در آن بسیار قوی بود. آیت ا... سیدحسن خمینی با تاکید بر اینکه گوهری به نام گوهر دین وجود دارد و فقه، تلاش افراد مختلف برای دستیابی به آن گوهر است، اظهار کرد: در حوزه اخلاق، فقه به معنای اعم است. در دسترسی به حوزه احکام، گاهی اختلاف افراد با هم در «راه» است و فردی اصلا روشی که دیگری دارد را قبول ندارد و این تفاوتها، مذاهب مختلف را میسازند. مذاهب ایجاد شده اغلب مذاهب کلامی هستند زیرا این اختلافها بیشتر اختلافات کلامی است. گاهی اختلافها به گونهای دیگر است و در حوزه اصول فقه اختلافات پدید میآید به عنوان مثال 2 فرد که هر دو در جامعه شیعه زندگی میکنند، راههای مشترکی دارند اما هر کدام دارای حجتها و اصولی متفاوت هستند ( مثلا اختلاف اخباریها و اصولیها از این دست است) و گاه اختلافات در حوزه فقه است که این تفاوت را میتوان در میان فقه شهید اول با شهید ثانی یا با فقه شیخ انصاری مشاهده کرد.
پدید آمدن فقه ناشی از پدید آمدن سوال است
او با بیان اینکه تمایزات فقهی مطرح شده، علت دیگری نیز بر فربه شدن دارد، افزود: ممکن است سوالی ایجاد شود که چرا پیامبر(ص) از ابتدا همه مسائل را یکدست بیان نکرد تا این اندازه تفرق در میان امت اسلامی ایجاد نشود؟ لذا معتقدم پدید آمدن فقه ناشی از پدید آمدن سوال است؛ هنگامی که سوالی ایجاد میشود باید به آن پاسخ داد و بعضا پاسخها متعدد میشود.
تکثر سوال به پاسخ نیاز دارد
یادگار امام با اشاره به زمان فوت پیامبر(ص) در صدر اسلام توضیح داد: از همان فردای صبح فوت پیامبر، سوالاتی مطرح میشد؛ به عنوان مثال برای حج از کجا باید مُحرِم شد؟ اگر قرار باشد حاجیان، محرم شوند، کجا مُحِل شوند؟ اگر محرم شدند و بر فرض مثال بین راه به زیر سایه درختی رفتند، حج آنها باطل است؟ برای نماز خواندن دستها بسته باشد یا باز گذاشته شود؟ اگر فردی شروع به نماز خواندن کرد و وقت تمام شد نیت قضا کند یا ادا؟ و سوالات بسیاری از این دست پیش میآید که تکثر سوال به پاسخ نیاز دارد. نمیتوان در پاسخ همه این سوالها گفت فرقی ندارد البته خود بیان این «فرقی نمیکند» هم یک فقه است. او تاکید کرد: نمیتوان همه سوالها را با «فرق نمیکند» پاسخ داد، زیرا بسیاری از اوقات دوران بین محظورین است، بنابراین به وجود آمدن فقه ناشی از بیکاری نیست بلکه برای لزوم پاسخ دادن به سوالات متعددی است که مرتب به وجود میآیند و این گونه نیست که مانند آن مثلی که میگویند «سلمانیها وقتی بیکار میشوند سر هم را میتراشند»، عدهای از سر بیکاری بنشینند و به فقه بپردازند. سوالاتی پرسیده میشود که یا باید به آنها پاسخ داد یا در جواب گفت «نمی دانم» که خود این نمیدانم، نحله بسیار بزرگی در میان اهل سنت است، البته در حوزه کلام نه در فقه.