«مسافرت در داخله تهران»، در ۸۸ سال پیش؛
همین که از کوچه مسجد حاج ابوالفتح وارد محله چالهمیدان شدیم به هرکس مصادف شدیم جوان مزبور را احترام و سلام کرد. نزدیک سید اسماعیل و قرب میدان به یک درب کوتاه کوچکی که یک ذرع نبود رسیدیم و تعارفات شد. خواستند ما را پیش بیندازند فیلسوف نپذیرفت. جوان در جلو و ما از عقب و دیگران پشت سر ما به زحمت از آن سوراخ داخل شدند. صدای تنبک ریز بلند بود همین که سر و کله جوان در زورخانه آشکار شد زنگ مرشد صدا کرد و گفت: «ناز جوونمردان عالم.»
کد خبر: ۶۱۵۲۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۹
«مسافرت در داخله تهران»، در ۸۸ سال پیش؛
دکتر پرسید: ... «این شخص [اسماعیل] بزاز چه کرده که خیابانی را به نام او کردهاند؟!» گفتم: «... اسماعیل بزاز یکی از مقلدین و بازیگرها و مسخرههای عهد ناصری بوده و در عصر خود این تقلید هم از تمدن اروپا شده بود که دربار سلاطین مسخرههایی مانند این شخص و کریم شیرهای و اخیرا شیخ شیپور داشت... شما حق دارید متاسف باشید از اینکه به جای خیابان شیخ عطار و خیابان فیض و خیابان محمود شبستری بشنوید خیابانی به نام همان اسماعیل بزاز و گذری به نام لوطی صالح که از همان طبقه بوده است در طهران موجود و محلهای از محلات مرکزی طهران قرب چهارسوق بزرگ و هفتتن به نام اوست.»
کد خبر: ۶۱۴۸۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۶
«مسافرت در داخله تهران»، در ۸۸ سال پیش؛
در آغاز مشروطیت ایران، توده زباله در قسمت شمالی قبرستان کوهه بزرگی تشکیل داده بود و همهروزه بر حجم آن افزوده میشد و هر وقت صحبتی از حمل آن به خارج شهر به میان میآمد غیرممکن به نظر میرسید زیرا آنقدرها پول در خزانه نداشتیم که وافی برای اجرت حمل آن به خارج شهر باشد. قبور مومنین و مومنات در کنار بستر کثافات و ارواح آنها به مسببین اهانت نفرین میکرد. عصرهای پنجشنبه فالچیان و حقهبازان و معرکهگیران و مارگیران در روی قبرستان مسلمین اجتماع و قوچها و خروسها را در آن صحنه به جنگ میانداختند.
کد خبر: ۶۱۴۷۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۵
«مسافرت در داخله تهران»، در ۸۸ سال پیش؛
حاجی شب آمد خانه روی دست و پایش افتاده گفتم: «حاجی جان ما داغ دیدهایم از سرگذشت مهری عبرت نگرفتهای؟ ما همین یک دختر را داریم، او را هم تو داری دقکش میکنی، چه کنیم بچههای ما سودایی هستند، همه مرض عشق دارند؟ این محیط کثیف جز فساد اخلاق چیزی را ترویج نمیکند تا بوده چنین بوده و باز همین است که هست. آثار مسموم این محیط هم مثل خود او کثیف است چه باید کرد؟ از حبس و شکنجه کردن دختر چه نتیجه؟ فکر اساسی باید کرد.»... حاجی گفت: «چه کنم؟ کار از کار گذشته، جگرم هنوز برای مهری میسوزد اما کار رسوایی این دختره از خواهرش گذشته است. میترسم انگشتنمای خاص و عام شوم. کاش این دخترهای من در گهواره مرده بودند و به ثمر نمیرسیدند که برای پدر و مادر رسوایی بار آورند...»
کد خبر: ۶۱۳۵۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۳۰
«مسافرت در داخله طهران»، در ۸۸ سال پیش؛
دکتر گفت: «... در کوچه حاجیها شاید دو نفر حاجی متمول منزل داشتهاند و گداها این کوچه را به آن اسم خواندهاند.» پیرزنی که با قد خمیده مشغول جاروب کردن درِ خانه خود بود... گفت: «خیر! اینجا گدا نداشت و کوچه حاجیها بود، وقتی که عمارت سلطنتی جدید ساخته شد و برج و باروی جدید را کشیدند قرار شد کنار خندق را آباد و مسکون نمایند، نظر به اینکه لازم بود در جوار قصور سلطنتی مردمان شایستهای اقامت گزینند چنانکه اشراف و رجال را در جهت جنوبی عمارات سلطنتی سکنی داده بودند این محل هم به تجار عمده و اقامتگاه آنها اختصاص داده شد و به کوچه حاجیها موسوم گردید. بیشتر آبانبارها و سقاخانهها و مساجد و تکایای این شهر که اینک مخروبه شده ساکنین همین کوچه ساخته بودند و امروز خانه خود آنها هم خرابه و بازماندگانشان گدا شدهاند...»
کد خبر: ۶۱۳۰۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۷
«مسافرت در داخله طهران»، در ۸۸ سال پیش؛
هرگز آرزو نمیکنم که برای او مثل یک زن ایرانی باشم... زن ایرانی در تجمل و خانهداری و بچهداری خوب است ولی عدم توجه او به اینکه زن هم انسان است و باید معرفتی داشته باشد و صرف تمام قوای روحی و بدنی برای رخت و شکم روح تفکر را در او کشته به طوری که شاید در سایر آرزوهای مدنی که امروز غوغای آن در عالم نسوان بلند است به گرد زنهای نیممتمدن مغرب هم نرسد و بالاخره در نظر من زن ایرانی آدمیزاده است فارغالتحصیل از فکر و هوش و مستِ رخت و شکم، تا جوان است مفتون تملقات مرد و همین که پیر شد خودبهخود منتظر مرگ است...
کد خبر: ۶۱۲۸۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۵
«مسافرت در داخله طهران»، در ۸۸ سال پیش؛
برای حرکت از میدان شمسآلعمار چون استخارهکننده مجربی در نظر نداریم خط (خیر و شر) خواهیم کشید و هرچه حکم کرد به آن عمل میکنیم که فوقالعاده موثر خواهد بود. خطی که فعلا در نظر گرفتهایم، خط میدان، بازار مروی، کوچه حاجیها، آخر محله یهودیان، بازار آهنگران، سهراه چهلتن، بازار پالاندوزان، دروازه کهنه حضرت عبدالعظیم، میدان امینالسلطان، سرقبرآقا، انبار گندم و دروازه است که اگر خودمان جغرافی بلد بودیم و مطبعه اسباب داشت و شما نقشه سرتان میشد از آن حقههای فرنگی به کار میزدیم و بدیهی است اگر موقع حرکت صبر آمد، خط سیر خودمان را تغییر خواهیم داد.
کد خبر: ۶۱۲۵۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۴