خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
ذره گفت که: «طرفدار مرام کمونیستی میباشم و حکومت فعلی ایران کاملا مخالف این مرام است و همهروزه کمونیستهای ایران متواری میشوند.» گفتم: «اگر به ایران برگردید و در کارهای سیاسی مداخله نکنید و مشغول تدریس یا هر کار دیگر شوید گذشتهی شما را فراموش مینمایند و مملکت از شخص دانشمندی چون شما استفاده خواهد نمود.» ذره جواب داد که هرگز مرام خود را تغییر نخواهد داد و بر این عقیده بود که هر کس با مرام کمونیستی مخالف باشد نادرست است و دشمن بشریت است...
کد خبر: ۶۵۱۵۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۹
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
ذره گفت که: «طرفدار مرام کمونیستی میباشم و حکومت فعلی ایران کاملا مخالف این مرام است و همهروزه کمونیستهای ایران متواری میشوند.» گفتم: «اگر به ایران برگردید و در کارهای سیاسی مداخله نکنید و مشغول تدریس یا هر کار دیگر شوید گذشتهی شما را فراموش مینمایند و مملکت از شخص دانشمندی چون شما استفاده خواهد نمود.» ذره جواب داد که هرگز مرام خود را تغییر نخواهد داد و بر این عقیده بود که هر کس با مرام کمونیستی مخالف باشد نادرست است و دشمن بشریت است و تمایل به استفاده کردن از زحمت دیگران دارد و میخواهد حق طبقهي زحمتکش را غارت کند.
کد خبر: ۶۵۱۵۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۸
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
در تهران خارج از دروازه دولت زمینی داشتم به مساحت ۱۸۰۰ مترمربع که قدیمالایام پدر مرحوم من آن را به مبلغ سیصد تومان خریده بود و بعد به من انتقال داده بود. سالها بود که میخواستم زمین مزبور را به قیمت خرید یعنی به همان مبلغ سیصد تومان به فروش رسانم ولی خریدار پیدا نمیشد و اساسا آن اوقات کسی به معاملهی زمین نمیپرداخت. بعد از زمامداری اعلیحضرت فقید قیمت همه چیز ترقی کرد. مخصوصا قیمت اراضی به سرعت رو به ترقی نهاد من زمین خود را به مبلغ هشت هزار تومان فروختم.
کد خبر: ۶۵۱۳۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۷
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
سید اشرف در بدو امر روزنامهی «نسیم شمال» را در شهر رشت منتشر میساخت و کلیهی اشعارش محکم و متین بود، ولی در آخر عمر که دماغ او خسته و فرسوده شده بود ......
کد خبر: ۶۵۱۲۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۷
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامهی فکاهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
گاهی اوقات سید اشرف پا در کفش عارف قزوینی شاعر معروف میکرد و یک دو بیتِ سست و بیمعنی را به اسم تصنیف جدید عارف در روزنامه درج میکرد و عارف از خواندن آن فوقالعاده خشمناک میگردید ولی کاری نمیتوانست بکند زیرا ابتدا خودِ عارف پا در کفش سید اشرف نموده بود و شعر مفصلی در هجو سید اشرف ساخته بود... مرحوم سید اشرف همیشه ... بود ولی هرگز لایعقل نبود. قیافهی خندانی اشت و غالب روزها با سرِ تراشیده و برهنهی خود روی سکوهی مدرسه مینشست و مردم را تماشا میکرد.
کد خبر: ۶۴۹۷۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۰۹
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامهی فکاهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
وقتی مرحوم سرتیپ کریم آقا بوذرجمهری شهردار [تهران] به برلن آمده بود به مجرد ورود به شهر به سفارت ایران آمد و در سالن سفارت در حضور عموم کارمندان دستمال را از جیب خود درآورد و شروع به هایهای گریه کرد و اظهار داشت که «خانههای مردم را در تهران خراب و شهر تهران را نوسازی کردیم ولی حالا که برلن را دیدم فهمیدم خودمان را بازی دادهایم و تصور کردیم شهر تهران شهر مهمی است در صورتی که با هیچیک از شهرهای مهم خارجه برابری نمینماید!»
کد خبر: ۶۴۹۵۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۰۷
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامهی فکاهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
خانم آلمانی آقای جمالزاده از محبوبیت شوهر خود استفاده کرد و دستور داد که هرکس میخواهد تخته بازی کند باید یک طرف بازی شوهر من باشد و اِلا حق بازی کردن را ندارد. در صورتی که این دستور خلاف عرف بود و معمول این است که باید دو نفر با هم بازی کنند و هرکس باخت بلند شود و شخص دیگری به جای او بنشیند و با آن کسی که برده است بازی نماید. ولی این خلاف معمول قابل تحمل بود.
کد خبر: ۶۴۹۳۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۰۵
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامهی فکاهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
شاه ایران شب گذشته در روزنامهی ایران خوانده بود که عایدات دولت، بعد از رفتن دکتر میلسپو نکث نموده است و از قرار اظهار خود اعلیحضرت تا صبح نتوانسته بودند بخوابند تا اینکه صبح زود برای تحقیق کردن علت نقصان عایدات دولت به وزارت دارایی آمدهاند... شاه علت نکث عایدات را استفسار میفرمایند و نصرتالدوله جواب میدهد که «رقم عایدات در سال بعد رقم حقیقی عایدات نمیباشد... اگر رقم کل عایدات را با عایدات سال قبل مقایسه نماییم کسر ندارد بلکه قدری هم افزایش یافته است.» [در حالی که]«ابدا توضیحات معروضه مطابق با واقع نبوده و... خود وزیر دارایی هم از نقصان فاحش عایدات بعد از رفتن دکتر میلسپو دچار حیرت شده بود.»
کد خبر: ۶۴۹۲۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۰۴
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامهی فکاهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
مجتبی مینوی... یک جلد کتاب رباعیات خیام را به عنوان اینکه کهنترین نسخ است به کتابخانهی کمبریج انگلستان فروخته و وجه معتنابهی بابت قیمت آن دریافت نموده است. از آن کتاب عکسبرداری شده و در روسیهی شوروی مستشرقین ثابت کردهاند که اصالت ندارد و تقلبی است... باید وزارت فرهنگ مینوی را به جرم فروش کتاب تقلبی خیام به محاکمهی اداری جلب کند و او را به مجازات رساند تا قدری عاقلتر و مودبتر شود و دیگر از گلیم خود پا بیرون نگذارد و خود را کتابشناس معرفی ننماید.
کد خبر: ۶۴۸۷۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۰۱
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامهی فکاهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
[...] فرامرزی... جواب داد: «شب قبل رفته بودم به ادارهی روزنامهی اقدام تا آقای خلیلی را ملاقات نمایم، فراش مطبعه نزد او آمد و مطالبهی اخبار برای روزنامه نمود. خلیلی جواب داد: "چند دقیقه صبر کنید الساعه مقاله تمام میشود. " وقتی مقاله تمام شد و آن را به مامور مطبعه داد تصادفا چشم من به عنوان مقاله افتاد، دیدم نوشته است: "یادداشتهای مرحوم مدرس" با تعجب به آقای خلیلی گفتم: "مگر این یادداشتها را خود شما مینویسید؟ " جواب داد: "بلی خودم مینویسم. "» ...
کد خبر: ۶۴۸۵۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۳۰
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامهی فکاهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
در عصر ما اگر هفت نفر شاعر درجهیک وجود داشته باشد یکی از آنها سید غلامرضا روحانی شاعر فکاهینویس میباشد... این شاعر برجسته سالها با حقوق کم در ادارهی بلدیه خدمت میکرد. در عهد سرهنگ کریم آقا بوذرجمهری بعد از اینکه یک رباعی در هجو سرهنگ سرود او را به نقلیهی قشون فرستادند که شرح آن خیلی جالب توجه است...
کد خبر: ۶۴۸۴۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامهی فکاهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
جمال امامی فوت کرد و اغلب مردم او را طرفدار انگلیسها میدانستند و نظر خوبی نسبت به او نداشتند. در یکی از مسافرتهای خود به ایران روزی به دیدن آقای الهیار صالح رفته بودم اتفاقا اسم جمال امامی پیش آمد، آقای صالح نقل نمود: «موقعی که قرارداد نفت جنوب در کمیسیون نفت مجلس شورای ملی مطرح میگردید یکی از کسانی که راجع به قرارداد مزبور و مواد آن مخالفت آغاز کرد و بر ضد انگلیسها صحبت کرد جمال امامی بود ولی بر این عقیده بود که این مبارزه به جایی نمیرسد.»
کد خبر: ۶۴۸۰۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۶
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامهی فکاهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
یکی از روزها... بین من و آقای دشتی مطلبی مورد بحث واقع شد که... آقای دشتی با عقیدهی من موافق نبود و قدری بلند صحبت کرد. من فورا خداحافظی کردم و از آنجا رفتم. روز بعد در اداره نشسته بودم که یک نفر آمد نزد من و پرسید: «موضوع مرافعه و کتککاری شما با آقای دشتی چه بوده است؟!» ... شخص دیگری... پرسید: «در دعوای دیشب بین شما و آقای دشتی شما خوردید یا زدید؟» ... اغراقگویی به جایی رسید که گفته بودند آقای دشتی ریحان را به قتل رسانده و جسد مقتول به خاک سپرده شده است...
کد خبر: ۶۴۷۷۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۵
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامهی فکاهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
آقای سید جلالالدین تهرانی را که آن اوقات دانشجوی علم نجوم در مدرسهی درالفنون بود در خیابان مقالات کردم و از جلسهی منعقده در خانهی ملکالشعرا صحبت کردم و از او پرسیدم... تهرانی جواب داد که... «... ملکالشعرا... بیش از دیگران حرارت به خرج میداد و میگفت ماها چون عاقل هستیم راجع به عاقل بودن خود تردید نداریم و این تردید نویسندهی مقاله علامت نقصان میباشد. ولی من دفاع کردم و عاقل بودن شما را به ثبوت رساندم.»
کد خبر: ۶۴۷۴۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۳
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامهی فکاهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
آخرشب با فکر ناراحت نزد یکی از پاسبانهای محافظ رفتم و پرسیدم که آیا ممکن است بعضی از این دیوانگاه شفا یابند و از اینجا بیرون روند؟ جواب داد که «البته ممکن است... از اول سال تا حال عدهی زیادی از آنها معالجه شده و به خانههای خود رفتهاند.» پرسیدم: «چگونه معلوم میشود که دیوانهای شفا یافته است... بین عاقل و دیوانه چه فرقی هست؟» جواب داد: «فرق در این است که دیوانهها هرگز گریه نمیکنند بلکه میخندند و هر وقت یک دیوانه شروع به گریستن نماید معلوم میشود شفا یافته است.»
کد خبر: ۶۴۶۶۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۸
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامهی فکاهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
پس از رسیدن به کمیساریا مرا با یادداشت حکومتنظامی تحویل دادند و رفتند. رئیس کمیساریا یادداشت را خواند و نگاهی به قیافهی من افکند و به من گفت: «دستور این است که شما را به دارالمجانین اعزام داریم.» از شنیدن این حرف سراپای من لرزید. برای نشر یک مقاله اینگونه مجازاتها چه معنی دارد؟! اما همان ساعت مرا در درشکه گذاشتند و به آنجا بردند.
کد خبر: ۶۴۶۴۶۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۷
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامهی فکاهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
اولین کسی که در حکومت کودتا تقاضای نشر روزنامه کرد من بودم که تقاضا نمودم امتیاز نشر روزنامه به اسم جریدهی «نوروز» را به من دهند و فورا امتیاز آن را صادر نمودند... شمارهی دوم حاوی سرمقاله تحت عنوان «غارتگران مفتخر» منتشر گردید... روز بعد از نشر روزنامه مامور ادارهی آگاهی... وارد شد... و مرا با خود به ادارهی شهربانی برد. سرهنگ پاشاخان، رئیس ادارهی آگاهی، به من گفت که طبق دستور واصله از طرف رئیس دولت باید در محبس شمارهی ۲ نظمیه زندانی شوید و حق حرف زدن با کسی را هم ندارید و دیگران نیز حق ندارند با شما حرف بزنند.
کد خبر: ۶۴۶۳۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۶
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامهی فکاهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
علت سقوط [سید ضیاءالدین طباطبایی] آن این بود که آقای سید ضیاءالدین تصمیم گرفت قرارداد اقتصادی با آمریکا منعقد سازد و مستشاران آمریکایی استخدام نماید و با اتحاد جماهیر شوروی نیز قرارداد تجارتی امضا کند و ایران را در بیطرفی کامل نگاه بدارد... همان شب سفیر انگلیس از موضوع باخبر شد و روز بعد به دربار احمدشاه قاجار رفت و توسط مشارالملک وزیر دربار عزل سید ضیاءالدین را خواستار شد... فوق را من شخصا از زبان سید ضیاءالدین قبل از فوت او شنیدم.
کد خبر: ۶۴۶۱۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۵
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامهی فکاهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
اولین دولتی که رژیم کمونیستی روسیه را به رسمیت شناخت دولت ایران بود و هرگز عمال حکومت شوروی نباید این اقدام برجستهی دولت ایران را که بر خلاف میل آمریکا و انگلیس انجام یافت فراموش نمایند. دولت ایران مهمترین صاحبمنصب وزارت خارجهی ایران را که مرحوم مشاورالممالک انصاری و مردی باشخصیت و عالیمقام بود و با اولیای روس از قدیم مناسبات خوبی داشت به نمایندگی ایران نزد لنین فرستاد و تقاضا نمود که لنین نیز نمایندهی دولت جدیدالتاسیس خود را به ایران اعزام دارد.
کد خبر: ۶۴۵۹۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۳
خاطرات یحیی ریحان مدیر روزنامهی فکاهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
با خود گفتم چه ضرر دارد قصیدهای بسازم و حال خود را در آن قصیده شرح دهم و آن را به نظر قوامالسلطنه برسانم... یک روز در خانه ماندم و قصیده را تمام کردم و روز بعد بردم به وزارت مالیه آن را برای معتمدالسلطنه برادر کوچک قوامالسلطنه که رئیس دایرهی وظایف بود... خواندم. نسخهی آن را از من گرفت و وعده داد که آن را به نظر وزیر برساند و روز بعد نتیجه را به من بگوید... روز بعد ساعت ۹ صبح وارد پارک شدم... قوامالسلطنه با قیافهی متبسم کاغذ شعر را در دست گرفته بود و... گفت: «بسیار خوب. در نظر میگیرم کار مناسبی به شما داده شود.»
کد خبر: ۶۴۵۷۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۲