خاطرات یحیی ریحان مدیر روزنامهی فکاهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
افکار عمومی به طوری از اخراج مستر شوستر متاثر گردید که زنهای ایرانی کفن بر گردن نهادند و از خانههای خود بیرون آمدند و بر ضد این مداخلات خارجی تظاهر نمودند و عارف قزوینی شاعر ملی در تایید عقاید مردم ایران تصنیف هیجانانگیزی سرود به شرح ذیل: «ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود/ جان فدایش کن و مگذار که مهمان برود/ شوستر امروز در ایران چو گرامی جان است/ای جوانان مگذارید ز تن جان برود»
کد خبر: ۶۴۵۵۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۱
خاطرات یحیی ریحان مدیر روزنامهی فکاهی «گل زرد» در دورهی احمدشاه؛
در چند روز اول خود در تهران به دیدن آقای سید ضیاءالدین طباطبایی مدیر روزنامهی «رعد» رفتم، زیرا سرمقالههای روزنامهی رعد که به قلم خود او نوشته میشد خیلی جالب توجه بود و میل داشتم نویسندهی آن مقالات را ملاقات نمایم. روزنامهی رعد از سایر جراید آن روز مهمتر بود و به قدر کافی مترجم و نویسنده داشت و مقالات اشخاص دیگر را درج نمینمود.
کد خبر: ۶۴۵۳۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۰
خاطرات یحیی ریحان مدیر روزنامهی فکاهی «گل زرد» در دوره احمد شاه؛
همان اوقات در شهر مشهد یک سید عمامهبهسر که سید حسن صاحبالزمانی نام داشت و میگفتند سابقا در تهران ادعای امامت کرده و بدین جهت چند ماه در حبس افتاده بود وارد شهر مشهد گردید، تقریبا سی سال از عمر او گذشته بود. ابروهای ضخیمی داشت. مشارالیه در مشهد با روزنامهی «نوبهار» ارتباط پیدا کرده بود و دو سه بار اشعار او در روزنامهی نوبهار درج شده بود.
کد خبر: ۶۴۵۱۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۰۸
خاطرات یحیی ریحان مدیر روزنامهی فکاهی «گل زرد» در دوره احمد شاه:
در سن هفتسالگی مرا به مکتبخانهی سرِ گذر که رئیس آن شیخ حسین نام داشت گذاشتند... بچهها اسم مکتبدار را شیخ حسین شمر گذاشته بودند، زیرا مثل شمر بیرحم بود... بعضی از روزها امامجمعهی تهران که عمامهی سیاه بر سر داشت و سوار قاطر بود از مقابل مکتبخانه عبور میکرد و ما طبق دستورِ مکتبدار صلوات بلند میفرستادیم و امامجمعه پس از شنیدن صدای صلوات، پیشکار خود را میفرستاد و او چند قران به مکتبدار میداد و مکتبدار هم در مقابل وجه دریافتی کلیهی اطفال را برای بقیهی روز مرخص مینمود.
کد خبر: ۶۴۴۴۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۰۴