سوار شده، با قائممقام صحبتکنان رفتم، چون مامور آذربایجان و وزارت ولیعهد شده است، بعد او رفت... بعد رفتیم با اشخاص معینهی آن روزی به سهپایه. میرشکار پیش رفته بود، یعنی از سرِ ناهار رفت. خلاصه شکارِ زیادی بود، رفتند یک قوچِ ششسالهی بزرگی خوابیده ماند تنها؛ ما هم رفتیم بالای سرش. ولی رفت سر زد، راست آمد؛ با چهارپاره زدم، رفت پایین توی دره افتاد. بسیار ذوق کرده، بار کرده رفتم عمارت سرِ قنات.
کد خبر: ۶۵۳۰۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۹