پیش از هرچیز باید به روند جاری در کشور نظری افکند و این که قرار است این رویه ادامه یابد یا تغییر کند؟ سوال مهم در این زمینه این است که آیا دولت اصولگرایان در هشت سال گذشته در سیاست خارجی موفق عمل کرده است؟ به نظر من در یک ارزیابی کلی اگر بخواهیم به دیپلماسی اصولگرایان در هشت سال گذشته بدهیم نمی توانیم نمره بالایی بدهیم. برعکس من معتقدم استراتژی کلی ای که اصول گرایان در هشت سال گذشته در سیاست خارجی در پیش گرفته اند بیش از آن که در راستای منافع ملی کشور باشد، در راستای شعارها و رویکردهای تبلیغاتی بوده است و حاصل این رویکرد شعاری و تبلیغاتی و استراتژی معطوف به آن هم ضربه های جدی به منافع ملی بوده است.
وقتی به سیاست خارجی دولت های پس از جنگ توجه کنیم می بینیم که در دولت های آقایان هاشمی و خاتمی، سیاست خارجی کشور تحت عنوان تنش زدایی تعریف شد. یعنی در این دولت ها تلاش شد که ارتباط ایران با کشورها و قدرت هایی که بغض و کینه نهادینه شده و تاریخی نسبت به جمهوری اسلامی نداشتند به نحوی رفتار شود که این قدرت ها در مقابل جمهوری اسلامی ایران قرار نگیرند. منظور من از این قدرت ها، کشورهای اتحادیه اروپا از جمله فرانسه، آلمان، ایتالیا، بلژیک، اتریش و کشورهای آسیایی نظیر ژاپن، هند و ... است.
اما متاسفانه اصول گرایان از سال 84 که قدرت را در دست گرفتند زبانی تند و رویکردی تهاجمی در دیپلماسی و سیاست خارجی به کار گرفتند و حاصل آن سیاست این شد که کشورهایی که ذکر آن ها رفت نیز در کنار امریکا قرار گرفتند. شما وقتی امروز به وضعیت ایران در جامعه جهانی نگاه کنید می بیند که کشورهای اروپایی یا کشورهایی مثل کانادا، استرالیا و... نیز در کنار امریکا قرار گرفتند و به همان جدیت که آمریکا علیه ایران تحریم اعمال می کند آنها نیز در مخالفت با جمهوری اسلامی ایران فعال هستند. این وضعیت بیش از هرچیز حاصل کار و نتیجه اقدامات دولت اصولگرایان در هشت سال گذشته بوده است. در مقاطع پایانی کار دولت اصول گرایان می بینیم حتی کشورهایی مثل برزیل و آرژانتین هم که تاحدی تا همین سالهای پیش با ایران همراهی نشان می دادند، اینک در کنار آمریکا قرار گرفته اند. در عوض اصولگرایان به سراغ کشورهای ذره ای و حاشیه ای در جامعه جهانی رفتند و بنابراین کشورهایی مثل برونئی، بنین، ونزوئلا، کره شمالی، بورکینافاسو کشورهای دوست ایران و متحد سیاست خارجی ایران شدند. ولی سوال جدی که مطرح می شود این است که واقعا دوستی و مودت چنین کشورها چه سود و فایده ای برای منافع جمهوری اسلامی ایران دارد؟ این کشورها عموما با مشکلات اقتصادی شدید دست به گریبان هستند و در جامعه جهانی نیز هیچ اعتباری ندارند. واقعا دوستی با کشوری مثل آلمان، فرانسه و ایتالیا برای جمهوری اسلامی ایران سودمند تر بود یا دوستی کشوری مانند ونزوئلا یا گینه بیسائو؟
بنابراین با توجه به انتخاباتی که در پیش است به نظر من تغییر در این نگاه استراتژیکی که اصول گرایان ظرف هشت سال گذشته در سیاست خارجی دنبال کرده اند، یکی از ضروریات و واجبات است. یعنی تغییر در رویکرد دیپلماتیک ایران یکی از مهم ترین مسائلی است که باید رخ دهد به نحوی که ما با دست خود کشورهای جهان را در برابر خودمان قرار ندهیم و در جهان برای خودمان دشمن نتراشیم.
در میان مسائل مبتلابه سیاست خارجی جمهوری اسلامی به نظر می رسد در حال حاضر پرونده هسته ای ایران از اهمیت بیشتری برخورار باشد. هرکسی که امروز خود را در معرض انتخاب مردم قرار می دهد باید رویکرد خود را در مسئله هسته ای ایران اعلام کند. به هر حال امروز و در اثر سیاست های دولت نهم و دهم، پرونده هسته ای ما در شورای امنیت سازمان ملل مطرح است و تحریم های گسترده و سنگینی علیه ایران اعمال شده است. مذاکرات ایران با گروه 1+5 نیز طی سالهای گذشته همواره با نوعی بن بست روبرو بوده است. بنابراین مهم ترین مسئله پیش روی رئیس جمهور آینده همین مسئله هسته ای، مذاکرات ایران و جامعه جهانی در این مورد و به تبع آن بحث تحریم ها است.
اتفاقا انتخابات زمان مناسبی است که مهم ترین مسائل کشور در جامعه مطرح شود و نخبگان کشور و کاندیداهای ریاست جمهوری در مورد این مسائل در رسانه ها نظرات خود را بیان کنند و مردم بر اساس این بحث ها و اظهار نظرهای آزادانه رویکرد درست را انتخاب کنند.
بحث فعالیت های هسته ای ایران هم از این دست موضوعات است. پرونده هسته ای ایران در یک دهه گذشته بر همه شئون و فروع کشور سایه افکنده است و در خلال منازعات و مبارزات انتخاباتی این موضوع باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد که چه رویکردی در فعالیت های هسته ای ایران درست است. نباید فراموش کرد که بحران هسته ای ایران در زمان اصلاح طلبان آغاز شد. یعنی از اوایل دهه 80 که سازمان منافقین اسنادی را در مورد برنامه هسته ای ایران منتشر کردند و پرونده ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی شکل گرفت تاکنون این پرونده در سطح بین المللی مطرح بوده است و دولت اصلاحات و دولت اصولگرایان رویکردهای متفاوتی را در قبال آن اتخاذ کرده اند.
سیاستی که اصلاح طلبان در پیش گرفتند اگر چه سیاست پرزرق و برقی و پرهیاهویی نبود اما سیاستی بود که کمترین هزینه و خسارت را به منافع ملی وارد می کرد. این سیاست را می توان «سیاست کج دار و مریز» نامید. به این معنا که در زمانم دولت آقای خاتمی و با ریاست آقای روحانی بر تیم مذاکره کننده ایران، ما برنامه هسته ای را پیش می بردیم اما با سیاست کج دار و مریز.حاصل این سیاست این می شد که نه پرونده ایران از شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی به شورا امنیت سازمان ملل رفت و نه تحریم ها به صورت گسترده و سنگین کنونی علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال شد و کار هسته ای نیز هرچند با سرعت کمتری، به پیش می رفت.
اما اصولگرایان و دولت منتخب آنها به ریاست آقای احمدی نژاد که از سال 84 قدرت را در کشور به دست گرفتند سیاست کج دار و مریز را کنار گذاشتند و با غرور و سرفرازی گقتند برنامه هسته ای را با سرعت هر چه تمام تر پیش خواهند برد و اعلام کردند که کشورهای غربی، آمریکا، اروپا، شورای امنیت، اسرائیل و.. نیز هیچ کاری نمی توانند برای توقف و اخلال در این روند انجام دهند. آقای احمدی نژاد قطنامه شورای امنیت را «کاغذپاره» نامید و به غرب اعلام کرد که «آنقدر قطعنامه بدهید تا قطعنامه دان شما پاره شود»
اما خود آقای احمدی نژاد هم پس از مدتی به مرور دریافت که قطعنامه شورای امنیت چیزی بیش از کاغذپاره است و چهار سال پس از آن اظهار نظر اعلام کرد که «تحریم ضربات فراوانی را بر پیکره اقتصاد وارد کرده است».
بنابراین، دیگر هر کسی که می خواهد عنان اداره کشور را در دست بگیرد می داند که تحریم ها اثرات شدیدی بر وضعیت ایران در عرصه بین المللی و همچنین اقتصاد کشور گذاشته است و نمی توان با این وضعیت ادامه داد و باید برای برداشتن تحریم ها از سر کشور چاره ای اندیشید. در اینجا این سوال پیش می آید که چرا کشورهای غربی کمر به تحریم ایران بسته اند؟ آیا مثلا اروپا با ایران خصومتی دارد که نفت ایران یا بانک های ایرانی را تحریم کرده است؟ یا این تحریم ها در اثر برخی سیاست های ایران وضع شده اند؟ آیا می توان در این سیاست ها تغییری ایجاد کرد یا جزو اصول ثابت و غیر قابل تغییر کشور ما هستند؟
یعنی شاید این ایام و در مباحث انتخاباتی جای طرح این سوال باشد که برنامه هسته ای ایران تا کجا باید ادامه یابد و در چه شرایطی می تواند تغییر مسیر دهد؟ یعنی باید واقعا در کشور بین نخبگان و فرهیختگان این بحث صورت گیرد و نتیجه آن مشخص شود که برای برنامه هسته ای تا چه اندازه می توان هزینه داد؟ آیا هزینه سنگینی که برای برنامه هسته ای می پردازیم با سود آن قابل توجیه است؟ منظور از هزینه های برنامه هسته ای هم هزینه هایی است که به صورت مستقیم به برنامه هسته ای مربوط می شود و هم هزینه سنگین تری که به صورت غیر مستقیم در نتیجه تحریم ها متوجه اقتصاد ملی ایران می شود. من به عنوان یک ایرانی فکر می کنم که وقت آن رسیده است که ما تجدید نظری در مورد سیاست های معطوف به برنامه هسته ای انجام دهیم.
فکر می کنم که طرحی این سوال با توجه به وضعیت کنونی کشور به خصوص تهدیدهایی که هر روز از سوی غرب صورت می گیرد و تحریم ها و آثار آن چندان بی جا نباشد که آیا واقعا دستاوردهای هسته ای این ارزش اقتصادی را برای اقتصاد ملی ما دارد که این همه هزینه متحمل شویم؟ باید به این نکته توجه داشت که ما در نهایت از انرژی هسته ای فقط به عنوان یک مسئله اقتصادی قرار است استفاده کنیم. چرا که ما همانطور که بارها اعلام کرده ایم بر اساس فتوای مقام معظم رهبری تولید سلاح های هسته ای را حرام می دانیم و نمی خواهیم بمب اتمی بسازیم لذا هدف ما از برنامه غنی سازی اورانیوم تولید سوخت برای نیروگاههای هسته ای است؛چه نیروگاه بوشهر که هنوز تکمیل و راه اندازی نشده و چه نیروگاه های دیگر که قرار است در سالهای آینده ساخته شود. سوالی که مطرح می شود این است که اگر هزینه تولید این سوخت در داخل کشور ده ها برابر قیمت بین المللی آن در بازارهای جهانی تمام شود آیا این درست و عاقلانه است که این سوخت را با این بهای سنگین تهیه کنیم؟
متاسفانه آقای احمدی نژاد در هشت سال گذشته تلاش کرد که موضوع منطقی و عقلانی مثل برنامه هسته ایران را با شعارها و رویکردهای تبلیغاتی خود تبدیل به یک موضوع احساسی کند و به عواطف ناسیونالیستی مردم گره بزند. بنابراین دیپلماسی عقلانی هسته ای زیر سایه شعارهای پوپولیستی و مسائل سیاسی له شده است و امروز کمتر کسی می تواند در این مورد سخن بگوید. با این حال، همانند تمام دنیا انتخابات عرصه طرح و بحث موضوعات مهم هر کشور است و بحث سیاست خارجی به خصوص رویکرد به پرونده هسته ای یکی از مهم ترین بحث هایی است که امروز باید بین نخبگان و در سطح جامعه مطرح شود تا درست ترین رویکرد توسط دولت آینده اتخاذ شود.
* دیپلماسی ایرانی