پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : امیر هاشمی مقدم در قانون نوشت:
این تصویر مربوط به سال 1383
است. اینجا هم خوابگاه ولنجک دانشگاه شهید بهشتی است. دانشگاه را به
دليل بارش سنگین برف تعطیل کردند. برای اینکه دانشجويان درون خوابگاه
محصور نشوند، تراکتور دانشگاه آمد تا مثلاً راه باریکی باز کند. خود
اين تراكتور هم توی برفی که ارتفاعش نزدیک یک متر بود، گیر افتاد.
نمیدانم از کجا لودری آوردند تا هم تراکتور را در آورد و هم راه را
باز کند. یادش به خیر؛ چه روزگاری بود. آن همه بارش برف مربوط به دوره
خاتمی یا اصلاحات بود. همان دورهای که خیلی از مدعیان همواره دم از
نگرانیشان میزدند که با این همه فسق و فجوری که به تعبیر آنان پیش
آمده بود، ممکن است بلایی آسمانی نازل شود. بلاهایی که چیزی جز حاصلخیزی
ایران بهدنبال نداشت. و دورهای که باز هم چیزی جز حاصلخیزی فرهنگی و
اقتصادی در آن نمیشد دید (گرچه نمیخواهم چشمام را روی ناکامیهای
آن دوره ببندم، اما نه تنها فسق و فجوری که آقایان مدعی بودند را
نداشت، بلکه در قیاس با این دوره ارزشی، بهشت را میمانست). اكنون نگاه
کنید به وضعیت این روزها و این سالهایمان. از خشک شدن دریاچههایی
مانند ارومیه بنالیم؛ از خشکشدن رودخانه زایندهرود و بهدنبال آن،
تالاب گاوخونی بگوییم؛ از ضرر و زیانهای کشاورزان سخن به میان آوریم؛ یا
از زمین لرزههایی که امانمان را بریدهاست؟ آذربایجان، بوشهر، سیستان و
بلوچستان، اصفهان، دوباره آذربایجان و به همین ترتیب.
خب؛ لابد
برداشتتان این است که حالا میخواهم نتیجهگیری کنم که آن بارشها به
دليل دوره اصلاحات بود و اكنون این خشکسالیها و زمین لرزهها به دليل
این دوره به اصطلاح ارزشی و آقای احمدینژاد است! خير؛ به هیچ وجه!
اتفاقاً یکی از اصلیترین تلاشها بايد معطوف به مبارزه با اینگونه
خرافاتگراییها باشد. اما به این سادگی هم از این موضوع دست نکشیم.
عباس عبدی در مقالهای که درباره بغل کردن مادر چاوز از سوي آقای
احمدینژاد نوشت، توضیح داده بود که مشکل ما این رفتارها نیست، بلکه
آدمهای ارزشیای هستند که اگر چنین رفتارهایی را در دوره خاتمی یا
همین حالا از سوی اصطلاحطلبان میدیدند، کفن به تن کرده و زمین و زمان
را به هم میدوختند. اما در اینگونه مواقع صدایشان در نمیآید. من
ميخواهم اين سخن عبدی را تعمیم دهم. باور کنید اگر این زمین لرزهها و
خشکسالیها در دوره اصلاحات رخ میداد، همه دوستان و رسانههای ارزشی
به یکباره کشف میکردند که این بلاها را خداوند به خاطر فسق و فجور
ادعایی آن دوره نازل کرده بود. همینطور اگر آن بارشهای فراوان برف و
باران در دوره آقای احمدینژاد اتفاق میافتاد، این را هدیه خداوند
برای روی کار آمدن چنین دولتی میدانستند. اما آنان اکنون خاموش
شدهاند. بگذریم از اینکه در این یکی، دو سال، همانها که روزی کتابها
درباره این «معجزه هزار سوم» مینوشتند، به یکباره و یکشبه متوجه شدند
که منتقد وی هستند و اكنون در شاخ و شانه کشیدن برای وی، گوی سبقت از
یکدیگر میربایند.کاش اگر برخی از رسانهها و مسئولان، خودشان در راه
از میان برداشتن چنین خرافهگراییهایی گام بر نمیدارند، دستکم در
راستای ترویج و استفاده ابزاری از آن هم پیشگام نمیشدند.
پینوشت:
البته پر بیراه نیست اگر ميان میزان تلفات زمین لرزهها با خرافات به
دنبال ارتباط باشیم. زمانی که رئیس سازمان مدیریت بحران کشور چاره مقابله
با زمینلرزه را امضای تفاهمنامه همکاری با حوزه علمیه میبیند، طبیعتاً
باید به جای انجام اقدامات لازم، چشم به آسمان دوخت.