*تصورم بر آن است دولت گمان میکرد به وسیله کمکهای یارانهای که نام روشهای کمیته امدادی را بر آن میگذارم، آرای اقشاری از مردم را به دست میآورد لذا با این تحلیل خودش را از کمک اصولگرایان سنتی بینیاز دانست. شما ریزش نیروهایی که در دولتهای نهم و دهم بودهاند را ببینید تا متوجه بشوید این نگاه چقدر جدی است. وزرا، معاونین وزرا و مدیران ارشدی که به دلیل مخالفت کنار گذاشتهاند را بشمارید و آن را با دولتهای پیش از آن مقایسه کنید تا متوجه بشوید ثبات مدیریتی و ریزش نیروها در دوره مدیریت آقای احمدینژاد اساسا چقدر با ثبات مدیریتی دورههای پیش تفاوت دارد.
*دیدگاههای افراد را باید از هم جدا کرد. هستند کسانی که اصلاحطلب هستند و دیدگاهی بسیار باز و وسیع دارند ومعتقدند از همه ظرفیتها، متعلق به هر جناحی باید استفاده کرد. در همین مجموعه کسانی هستند که استفاده از هر نوع غیر اصلاحطلب در دولت را نادرست میدانستند و تنگنظرانه به مسائل نگاه میکردند. متقابلا در جریان اصولگرایی هم چنین وضعی وجود دارد. در میان اصولگرایان شخصیتی مانند آقای ناطق نوری قرار دارند که پس از 30 سال (از زمانی که ایشان وزیر کشور بودند) هنوز هم جلسات با استانداران آن دوره خود را برگزار میکنند و با دوستان اصلاحطلب و اصولگرای خود بحث میکنند و از احوال آنها باخبر میشوند و از آنها مشاوره میگیرند. در مقابل اصولگرایانی هم هستند که هیچ علاقهای به اصلاحطلبان ندارند و به قول معروف سایه آنها را با تیر میزنند. از بین رفتن این نگاه، احتیاج به تمرین دموکراسی دارد. در خیلی از کشورها میبینید که زن و شوهر با اینکه در جناحهای مختلف سیاسی حضور دارند، فعالیت سیاسی میکنند و اشکالی هم پیش نمیآید.
*دستهای از اصولگرایان که حامیان اصلی جلیلی بودند،به این دلیل سراغ او رفتند که او هیچ دیکتهای در جایگاه یک مدیر ارشد ننوشته بود و در کارنامه او هیچ اثری از قانون گریزی یا اختلاس یا اتلاف بیتالمال و نظیر اینها نبود لذا فکر کردند مردم اقبال نشان میدهند. در حالی که باید نگاه میکردند این برادر عزیز آیا در جایگاه یک مدیر ارشد انجام وظیفه کرده است یا نه.
*با توجه به مشکلات موجود، مدیریت کشور در شرایط فعلی بسیار دشوار است. شرایط فعلی را آنقدر سخت میدانم که مدیریت در آن را مشابه تعمیر هواپیما حین پرواز میدانم؛ کسی که بتواند هواپیما را به علت نقصی که دارد، هم در هوا پرواز دهد و همزمان بتواند آن را تعمیر هم بکند. تصور بکنید چقدر به مدیر کاردان و با تجربه و کارکشته و با طمانینه نیاز داریم که از نگرانی مسافرین بکاهد. امروز مدیر اجرایی باید به گونهای مدیریت کند که هم زندگی مردم بچرخد و هم خطاها و اشتباهات هشت ساله را اصلاح کند. و از آن مهمتر مواجهه با انتظاراتی است که در بستر زمانی مناسب قابل تحقق است اما اکثرا عجله دارند و فکر میکنند فورا با شروع مدیریت جدید باید این انتظارات برآورده شود. کار دکتر روحانی به مثابه تعمیر هواپیمای در حال حرکت است.
*اولین موضوع و اولویت دولت اقدام عاجل برای شروع اصلاحات اقتصادی است. این کاری زمانبر است ولی برنامهریزی آن باید فورا با احیای سازمان مدیریت و برنامه ریزی شروع شود. دومین موضوع؛ حل بحران خارجی و مقابله با تحریمهاست. دفاع از حقوق حقه جمهوری اسلامی و در عین حال اعتمادسازی بینالمللی مقولهای است که خوشبختانه آقای روحانی تجربیات ذیقیمتی در این زمینه دارد. سومین موضوع؛ بازتر کردن فضای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در چارچوب قوانین بالادستی است. تصور میکنم موضوع اول و دوم (اقتصادی و سیاست خارجی) هر دو زمانبر هستند. اگرچه ما نباید لحظهای در آن درنگ کنیم اما باید کنشگران سیاسی و اقتصادی به مردم بگویند عجله نداشته باشند و به دولت فرصت بدهند. اما موضوع سوم یعنی رفع نارضایتیهایی که مردم در حوزههای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دارند، با سرعت بیشتر و بعضا با یک دستور قابل حل است. مزید بر اینکه حل معضلات گروه سوم، مردم را برای تحمل معضلات گروه اول و دوم و همکاری با دولت صبورتر ومصممتر میکند.